برای مشاهده نتایج کلید Enter و برای خروج کلید Esc را بفشارید.

ویژه گیهای یک آلترناتیو دموکراتیک برای ایران فردا

بسم الله الرحمن الرحیم

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ. پس صبر كن كه وعده خدا حق است و زنهار تا كسانى كه يقين ندارند تو را به سبكسرى واندارند.قرآن مجید سوره روم آیه 60

باید ببینیم حکومت مذهبی چیست؟ حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی ، رجال مذهبی (روحانی) مقامات سیاسی یا دولتی را اشغال میکنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند، یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم میداند، به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین، نه به اعتبار رأی و نظر و تصویب جمهوری مردم. بنابراین یک حاکم غیر مسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا میداند،برجان و مال و ناموس همه مسلط است و در هیچ گونه ستم و تجاوزی تردید به خود راه نمیدهد. بلکه رضای خدا را در آن می پندارد، گذشته از آن برای مخالف،برای پیروان مذاهب دیگر حتی حق حیات نیز قائل نیست. آنها را مغضوب خدا،گمراه،نجس و دشمن راه دین و حق می شمارد و هرگونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدائی تلقی میکند. خلاصه حکومت مذهبی همان است که در قرون وسطی کشیشان داشتند و ویکتور هوگو آن را به دقت ترسیم کرده است. اما در اسلام چنین بحثی اصولا مطرح نیست. زیرا عمال حکومت مذهبی در جامعه اسلامی وجود ندارد. سازمانی به نام روحانیت (یا کلرک ) نیست. و کسی روحانی حرفه ای نمیشود / در اسلام میان مردم و خدا واسطه نیست، هر کس مستقیما با او در تماس است. تحصیل علوم مذهبی در انحصار عده خاصی نیست ، تحصیل علم به هر فردی از زن و مرد به قدر لازم واجب است. و اصول اعتقادی مذهب تقلید بردار نیست و تبلیغ مذهبی و اصول اخلاقی یک وظیفه عینی و عمومی است و افراد خاصی رسما مأمور این کار نیستند. بنابر این آخوند رسمی ، روحانیت رسمی، مبلغ رسمی، مقلد رسمی،مفسر رسمی،جانشین رسمی، شفیع و واسطه رسمی وجود ندارد، همه سربازند و در عین حال مبلغ خلق و رابط با خالق و متفکر منفرد و مستقل و مسئول اعمال و عقاید و مذهب خویش. این است آن بعد اندیویدوآلیستی و لیبرالیسم انفرادی اسلام که آمریکا افتخار خود را در انتساب دروغین بدان مکتب میداند. و این است مبنای دموکراسی انسانی که آزادی فرد در برابر قدرت و مرکزیت جامعه تأمین میشود. معلم شهید دکتر علی شریعتی ( مجموعه آثار شماره 22 ص 197 و 198

در تاریخ سیاسی ایران از مقطع انقلاب مشروطه تمامی هواخواهان و معتقدین به یک نظام سیاسی مردمی ، با دو نهاد ضد این خواست ملی مواجه بوده اند. میرزا تقی خان امیر کبیر برای اصلاح نظام و دستیابی به یک نظام قاون محور، در حمام فین کاشان توسط شاه و دولت های خارجی رگ زده شد. و اصلاحات امیر نظام که جامعه را در جستجو و اعتماد به حاکمیت قانون و تأمین حقوق امیدی تازه دمیده و در بازسازی اعتماد به خویش گامهای بزرگی را برداشته بود، دچار انواع نا امید یها کرد.ایل قاجار با پیش گرفتن استبداد هدایت شده از سوی استعمار، ردپای اصلاحات امیر کبری را نیز با سانسور و سرکوب از ذهن جامعه پاک نمود. دین به عنوان مبنای استراتژیک فرهنگ و سنتهای ملی از سوی روحانیونی چون بهاء الدین و شیخیه و غیره دچار انواع فرقه شد. و جنگ حیدری و نعمتی در میان جمعیت ایرانی به مسئله روز تبدیل گردید. آخوندیسم که در این جنگ با فتوای قتل و حلال و حرام کردن جان و مال مردم در موقعیتی تعیین کننده قرار داشت، بهترین شیوه قیمومیت را در افزایش ابعاد این جنگهای حیدری و نعمتی میدانست. تا اینکه تک چهره هائی از میان آنان با اتکاء به منطق کتاب وحی دستهای پنهان در پشت این جنگها را تشخیص داد و با بذل جان خویش در تلاش برای بازگشت مردم به آموزه های قرآن بر آمد. اما این فریاد و تلاش به گفته معلم شهید دکتر علی شریعتی به منزله آوای خروسهائی کویری بود که نیمه شب مژده طلوع صبح را میدادند. و این مژده دهنگان صبح با فتوای ملا و حکم داروغه گردن زده میشدند. با سانسور و ممنوع کردن سخن حق لاجرم سازماندهی کلان نیز دچار وقفه گردید. زمانی که تریبونهای استعماری و استثماری ذهن جامعه را به انواع ویروسهای اساطیری و استبدادی آلوده کرده بودند، سید جمال الدین ندای بازگشت به قرآن را سر داد. سید که به صورت حرفه ای در تمامی جنبشها و سازماندهی های خاورمیانه و به خصوص ایران حضور داشت، و با افکار نو جامعه غربی نیز آشنا بود، تنها راه برچیدن استبداد فکری و سیاسی شاه و آخوند را در بازکشت به فرهنگ عدات پرور قرآن میدانست. در این دعوت سید قبل از اینکه با حکومتهای سرکوبگر و غارتگر رویارو شود، با جریان مافیای آخوندیسم در گیر شد. با کودتای استعماری ارتجاعی رضاخان و سرکوبی جنبشهای آزادیخواهانه متأثر از انقلاب مشروطه، ایران را دچار نظامی کرد که با باج دادن به بیگانه خود را پادشاه ایران اعلام کرد. این پادشاهی در کشوری که چندین اقوام را در خود جای داده بود، منجر به استبدادی متمرکز کردید. بطوریکه این استبداد متمرکز و سرکوبگر با هدایت و حمایت استعمار کهنه ، برای خود تاریخی به قدمت 2500 سال ساخت. این تاریخ سرنوشت سیاسی ایرانیان را با پادشاهانی تعریف و تبیین کرد که همگی آنها متکی به لیاقتهای نژادی بوده و سر سلسله این نژاد نیز به کوروش نامی اختصاص یافت، که کویا اولین نویسنده حقوق بشر بوده است… !! صحنه سازان و سناریو نویسها به کوروش آنچنان پر و بالی دادند که حتی مفسرین قرآن نیز در تفسیر سوره روم ذولقرنین را کوروش خطاب کرده و به نوعی او را با پیامبران توحیدی نیز وصلت دادند. این فرافکنی ها و جعلهای تحت نام تاریخ باستان ذهنیتی برای مردم ایران ایجاد کرده است که با ارزشهای دموکراسی که بر مبنای حقوق شهروندی است در تناقض میباشد. شخصیتهای ملی و آزادیخواه به خصوص در عرصه دین شناسی ، تلاش کردند تا این ذهنیت را با یک گزاره دینی و سیاسی واقعی بازسازی کنند. اما سلطنت و روحانیت که تخت فرمانروائی خود را بر این ذهنیت کاذب بنا نهاده اند، با حمایت قدرتهای استعماری این راه گشایان روشن بین و آزاده را سانسور و حتی نفی فیزیکی کرده اند. شخصیتهای نادری در تاریخ سیاسی ایران که بر این ترفند آگاهی یافتند ، به تلاش همه جانبه با آن برخاسته ولی در خموشی و بی توجهی توده های مخاطب خویش طعمه توطئه های مثلث شوم زرو زور و تزویر شده اند. به گواهی تاریخ سیاسی ایران این جغرافیا جزء تمدن باستانی بین النهرین بوده و حوادثی را در کشاکش برخورد بین ایلات و قبیله های مهاجر در این فلات از سرگذارانده است.مرکز این تمدن باستانی که میراث سلیمان پیامبر بوده،نخست بابل و سپس خوزستان . سنگ نوشته ها و سایر آثار دیگری که در منطقه و حتی در دانشگاه های معروف غرب در لندن و پاریس و آمریکا امروزه موجود است گردآوری شده از این ناحیه است. ترکیه به عنوان نخستین امپراطوری در این ناحیه در تنشها و جنگهایش با اروپا موجب صدور بخشی از این آثار به اروپا گردیده است. به گواهی مورخینی که در عرصه تاریخ تمدن تحقیق کرده اند از جمله زیدان و گوستاولبون و حتی ویل دورانت اسلام با تشویق علم و انتشار آن و همچنین ایجاد جامعه شهری نخستین گام های اساسی را در پیدایش مدیریت علمی جامعه برداشته است. و تمدنی را در جامعه بشری خلق کرده که بر اساس ارزش علم و دست آوردهای آن استوار بوده است. فرهنگ و سنتهای سیاسی بر آمده از منطق کتاب وحی، هرگاه از سانسور مثلث شوم حاکم بر تاریخ رهائی یافته در اندک زمان تحولات سرنوشت سازی را در جامعه بشری خلق کرده است. ضدیت هیستریک استعمار کهنه و نو و عمال مستبدش با این فرهنک و قوانین به خاطر همین توانائی میباشد. همانطور که بارها متذکر شده ایم روحانیت یا آخوندیسم که بر اساس سنت کلیسای قرون وسطی به منزله یک سرطان بر پیکر اندیشه اسلامی تسلط یافته، از بنیادهای دیرپای استبداد میباشد. این طبقه با همراهی و همکاری نهادی به نام سلطنت که بر بنیاد سلطه شکل یافته، تمامی دست آوردهای جنبشهای مردمی در مسیر آزادیخواهی و عدالت طلبی را به انحراف و ارتجاع سوق داده است. ایندو جریان مافیائی هیچگاه به قانونی که مردم را صاحب حقوق میداند گردن ننهاده و برای خود حقوق ویژه ا ی جعل و ثبت کرده اند. انقلاب کبیر فرانسه و سایر جنبشهای آزادیخواهانه در اروپا قادر شد ایندو را با دادن سهم ویزه در مدیریت و بهره مندی از ثروت، کنترل کند، اما در کشورهای دیکر از جمله ایران این کنترل و محدویت با انقلاب مشروطه نیز بدست نیامد. علت این عدم موفقیت حمایتی همه جانبه ای بود که از سوی قدرتهای استعماری ایندو را بیمه میکرد. در انقلاب مشروطه مجلس مردم با فتوای شیخ نوری و حکم شاه بمیاران شد و نهضت ملی به رهبری سردار آزادی مصدق کبیر، با حکم شاه و فتوای کاشانی ها به عنوان اولین دولت قانونی و مردمی سرنگون گردید. و متعاقب آن انقلاب اسلامی 57 نیز در سازشی بین المللی به ولایت مطلقه آخوندیسم دچار شد. پیام استراتژیک این تجربه های تلخ گویای این حقیقت است که باید قانون و حاکمیت ملی شاه و آخوند را مجبور به گردن نهادن به اراده ملت گرداند. و ایندو تنها زمانی مقید به این تعهد خواهند شد که اصل پایه ای یک حاکمیت ملی یعنی چمهوریت را به جای سلطنت و ولایت پذیرا گردند. دین و ملیت نماینده و سخنگوی رسمی و طبقاتی و نژادی ندارد. دین با تأکید بر اصل شورا در حاکمیت و ملیت با اصل جمهوریت پوشالی بودن دعوی مدعیان فوق را اثبات میکند. امروز توده اکثریتی های وفادار به خط ضد امپریالیستی امامشان خمینی با توسل به تاریخ باستان ساخته و پرداخته شده در فرهنگستان رضاخان، همراه با سلطنت و ولایت در تدارک برای بازسازی استبداد در ایران هستند. تجربه مستمر تاریخ سیاسی در ایران و جهان گویای این حقیقت است که نمیتوان از ترکیب دو عنصر ضد آزادی به امید آزادی و حاکمیت ملی نشست. ملت ایران تنها با عبور از ایندو جریان مافیائی و تدارک نظامی بر اساس حقوق مدرن قادر خواهد بود جریانهای استبدادی را مهار و کنترل کند. ثروت نفت که بزرگترین بخش توانائی های مالی ما را تشکیل میدهد توسط ایندو مافیای قدرت تا کنون بر علیه آزادی و حاکمیت ملی به کار گرفته شده است. این ثروت تنها زمانی قادر خواهد بود به عنوان یک نعمت عامل پیشرفت جامعه شود که حاکمیت از آن مردم باشد. تمامی زد و بندهای هر دو مافیای مولد استبداد در ایران، با تکیه به تاراج همین ثروت ملی و تشکیل انواع نیروی سرکوب و سانسور، از طریق آن است. مضاف بر ایندو نیروی مافیائی و استبداد پیشه سانترالیزم لنینی و رهبری طبقاتی و انقلابی نیز با دعوی هژمونی طلبانه خویش هیچکاه حاضر به رعایت اصول یک رقابت دموکراتیک نیستند. کسانیکه که با تغذیه از اصول سانترالیزم توانائی یک ملت را در یک ایدئولوژی و یا رهبری و طبقه خاص محدود و منحصر میکنند ، و خود را نماینده و سخنگوی آن میدانند، به قواعد عام و پیش زمینه یک سازماندهی دموکراتیک تن نمیدهند. بنابراین جریانها مذکور جز با پذیرش رقابت بر اساس جمهوریت در سازماندهی قدرت سیاسی ، قادر نخواهند به اصول و پرنسیپهای دموکراسی راستین پاسخ درست دهند. تجربه ولایت مطلقه شاهنشاهی با کودتای 28 مرداد و ولایت مطلقه آخوندیسم با کودتای خرداد 1360 ، به خوبی گویای ماهیت مافیایئی و ضد دموکراتیک ایندو جریان است. سازماندهی دموکراسی در ایران محتاج به حمایت سازمان های بین المللی و کشورهائی است که قادرند، حق مردم را در انتخاب آزادانه مدیریت سیاسی به حکومتها تحمیل کنند.مردم ایران در مسیر دستیابی به نظام سیاسی دموکراتیک به خاطر توطئه های مداوم دشمنان دموکراسی در خارج و داخل تمامی حرکتهای ملی و آزادیخواهانه خود را با پرداخت حداکثر بها در نیمه راه ، رها کرده و گرفتار راهزنانی شدند که اوصاف آنها ذکر شد. با توجه به مجموعه در سهای این تجربیات تلخ در جامعه خودی و سرنوشت عبرت آموز تاریخ سیاسی جهان در دستیابی به دموکراسی، گروها و احزاب و منفردین سیاسی باید از حداقل اماکانات مادی و معنوی موجود در جامعه خود و جهان حداکثر استفاده را به عمل آورند. نخستین درس اصل سازماندهی بر اساس ارزشهای استراتژیک فرهنگی و اخلاقی بر مبنای صلح و آزادی و نفی هرگونه خشونت در روابط داخلی و خارجی است. ارزشهای دینی که بیشترین آموزه های فرهنگی و سیاسی ما را در حوزه مقاومت و مبارزه تشکیل میدهند، از عوامل تعیین کننده این مشارکت همگانی است. با توجه به تجربه بدست آمده از نقطه عطف های تاریخ سیاسی ایران، ملت ایران تنها زمانی قادر است از دسیسه وسواس الخناسهای زمان در امان باشد که خود با مسئولیت تمام دامن همت به کمر زند. حمایتهای بین الملی به همراهی این عزم عمومی است که قادر به عقب نشینی و اضمحلال نیروهای مافیائی خواهد شد. سلطنت با کودتای 28 مرداد و ولایت مطلقه آخوندیسم با کودتای خونین خرداد 1360 با در اختیار گرفتن ثروت نفت توانستند مزدوران خود در داخل و خارج را بر علیه راست قامتان تاریخ ایران بسیج کنند. اگر این ثروت از کنترل مافیای قدرت رها نگردد بدون شک هر گونه حرکت اصلاح طلبانه در نطفه خفه خواهد شد. دموکراسی نظم نوین جهانی برای کنترل جریانهای مافیائی و تروریستی و حکومتهای نفت فروش،و تضمین امنیت جهانی، در کنار مردمانی است که با حاکمیتهای دیکتاتور متکی به پول نفت و اسلحه سرکوب در حال سخت ترین نبردها هستند. این نبرد سرنوشت، در تاریخ سیاسی ایران، از مواضع مملو از سفسطه ضد امپریالیستی و ضد دینی به شدت آسیب دیده است. این جریانها در نبرد سرنوشت به مانند حاکمیت های دیکتاتور، با دادن آدرسهای غلط زندان آزادی را تزیین کرده و بر قفل و زنجیر آن شعار مرگ بر آمریکا و زنده باد کارگر و یا مستضعف حک کرده اند. !!! آلترناتیو دموکراسی تنها زمانی قادر به سازماندهی حداکثری خواهد بود که بتواند با پرهیز از اینگونه طرفندهای چپ و راست، بر اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان یک راهکار اصولی، خود را مسلح کند.ما بارها در موضع گیریهای گذشته خود بر این حقیقت تأکید کرده ایم که در نیروی نظامی به عنوان بازوی مسلح و سرکوب دیکتاتوری ولایت مطلقه گرایشی وجود دارد که با فراهم شدن شرایط مناسب قادر به حذف ولایت مطلقه آخوندیسم است. این نیرو که اکثر آنها از نسل دوم یعنی کسانیکه در مقطع پیروزی انقلاب خردسال بودند، همانطور که با گردهم آئی در سالگردهای معلم شهید دکتر شریعتی و معلم قرآن طالقانی و بازرگان .. حماسه می آفرینند، در بدنه نظامی رژیم نیز منتظر فرصتی هستند تا اراده خودشان را در مقابله تمام عیار با این رژیم به نمایش گذارند. سپاه پاسدارانی که با همکاری و هدایت اطلاعاتی های ساواک مثل فردوست و عناصری از حرب رستاخیز پهلوی، برای قتل عام نسل انقلاب سازماندهی شده، اینک با اختصاص ثروت نفت به خود، حداقل باور را به اصول و آموزهای انقلاب مردمی 57 ندارد. اما این نسل دومی ها بیشترین پتانسیل تغییر و توانائی اقدام بر علیه این مافیا به رهبری خامنه ای را دارا میباشند. نامه های نوری زاد و دوستانش نکته های ظریفی از همین پتانسیل را روایت میکند. سپاه پاسداران آموزش دیده توسط امثال فردوست با سابقه عضویت در حزب رستاخیز، ثروت هنگفتی را با همکاری بخشی از روحانیتی که به گفته ابراهیم یزدی حقوق از ساواک میگرفتند،از کشور خارج کرده، و همچنان به چپاول خود ادامه میدهد. برای تداوم همین غارتهاست که نسل 18 تیر و سبز اینگونه توسط باند ولایت مطلقه سلاخی شده و در زندانها به آنها تجاوز میشود. اگر انقلاب اسلامی بهمن 57 قادر میشد نظامی متناسب با اهداف آزادی خواهانه و عدالت طلبانه در چهارچوب اسلامیت قرآنی و جمهوریت شورائی، ایجاد کند، بدون شک مردم ایران در فرازی از رشد علمی و اقتصادی و سیاسی بودند که شایسته و سزاوار آن بوده،ودر منطقه موقعیت تعیین کننده ای را به عنوان بستری برای رشد و اعتلای دموکراسی توحیدی داشتند. مردم ایران با همت مردان و زنان آزاده خود در داخل و خارج بدون شک این بن بست ولایت مطلقه آخوندیسم را خواهند شکست.اما شکستن طلسم هیولای آخوندیسم ، با توجه به قدرت سانسور و سرکوب آن، از سازماندهی های حداقلی در داخل و خارج ،برخاسته نیست. این سازماندهی ها که آلوده به انواع ویروسهای مافیای ولایت مطلقه نیز هستند، در مواجه با بازوی سرکوب و سانسور دچار انواع عقب نشینی ها و ندامتها شده، و بر ابعاد خودسانسوری و ترس و یأس می افزایند. سرکوبی جنبش 18 تیر و سپس جنبش سبز و ندامت سران آن در آستان ولایت مطلقه بیانکر صریح همین ناتوانی هاست. نهضت تشیع علوی از مقطع تولدش در تاریخ سیاسی ایران، بر این اصل استراتژیک تأکید داشته است که برای دستیابی به دموکراسی در ایران جنبشهای حداقلی باید به سطوح بالاتری از مقاومت ارتقاء پیدا کرده و همزمان با حمایت جامعه بین الماللی خود را توانا به کنار زدن این حاکمیت از قدرت سازد. رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی ولایت مطلقه آخوندیسم با نفوذ گسترده در جامعه ایرانیان خارج از کشور از طریق نیروهای معتقد به خط ضد امگپریالیستی خمینی و همچنین بازماندگان نظام شاهنشاهی از سازماندهی کلان در این حوزه مانع شده است. بطوریکه با لابیگری همین جریانهای مافیائی فضای تحرک و عمل سیاسی برای معتقدین به سرنگونی این نظام هر روز بیش از روز پیش محدودتر میشود. مراجعه ایرانیان پناهنده به سفارتخانه های این رژیم بعد از گرفتن تابعیت کشور های اروپائی ، از طریق همین لابیهای رژیم سازماندهی شد. نتایج برخاسته از این دو سویگی خنثی شدن جمع کثیری از ایرانیان پناهنده در حوزه مقاومت بر علیه این رژیم گردید. جمعیتها و اشخاصی که در این پروژه خنثی سازی مشارکت مستقیم داشته اند، برای پنهان کردن این همکاری خود با نظام مافیائی تلاشی همه جانبه دارند تا این سابقه ننگین همکاری را به نوعی از قضاوت وجدان عمومی مردم ایران و جهان پنهان کنند. آنها برای اینکه بتوانند این مأموریت را ادامه دهند ، خود را ضد خشونت و طرفدار مسالمت و صلح جلوه میدهند. اما در وجدان عمومی که شاهد جنایتها و خیانتها از سوی رژیمهائی بوده است که در تاریخ سیاسی ایران طراح انواع سرکوب و سانسور و غارت بوده اند، این جمعیت مخوف و مافیائی را به درستی ارزیابی و در مورد آنها قضاوت خواهند کرد. و سازمالندهی دموکراتیک خود برای یک ایران آزاد و آباد را از حضور و دخالت آنها معاف خواهند نمود. در سازماندهی نظام دموکراسی ایران همانطور که در قبل هم ذکر شد، همانا پذیرش اصل بنیادین جمهوریت در تدارک نظام سیاسی مردمی از صول خدشه ناپذیر خواهد بود.نهضت تشیع علوی برای تشکیل نهاد دموکراسی در موضع یک حاکمیت به خصوص در جغرافیای سیاسی کشورهای استبداد زده، سالیان پیش طی نامه ای به دبیر کل سازمان ملل ، تشکیل نهاد ویژه در حمایت و تشکیل نظام دموکراسی در کشورهای استبداد زده را طرح و درخواست کرده است. همانطور که نیروی ویژه برای استقرار صلح توسط این نهاد بین المللی با حضور در کشورهای جنگ زده، از کسترش خشونت مانع شده و امکان یک صلح و سازش دائمی بین متخاصمین را در دسترس قرار میدهد، نیروی ویژه برای استقرار و بقای نظام دموکراسی نیز از نیازهای فوری و استراتژیک جامعه استبداد زده است. در جغرافیای سیاسی ایران، نهادهای قدرت از قبیل روحانیت و سلطنت با توجه به سابقه دهشت بارشان، و امکانالتی که در اختیار دارند، بایستی توسط نهادهای بین المللی کنترل شوند. و چنانچه با این سابقه خواهان حضور مجدد در حاکمیت باشند، بدون شک به دنبال تحمیل هژمونی خویش هستند ، هژمونی که طبق شواهد تاریخی هیچگاه پیروی از قانون را بر نمی تابد. با توجه به این تجربه تلخ و پرهزینه در تاریخ سیاسی ایران ما همانطور که در قانون اساسی پیشنهادی خود یاد آور شده ایم، کذار به دموکراسی در نظم نوین جهانی از طریق یک همکاری ملی – بین المللی ، تضمین کننده حرکت ما خواهد بود. رهائی اسلام از زندان قروسطی فقه آخوندیسم ، و رهائی ملیت از زنجیر انحصار و سلطه و بنده پروری سلطنت، تضمین کننده شکل گیری یک نهاد سیاسی به عنوان حاکمیت در چهارچوب اعلامیه جهانی حقوق بشر خواهد بود. همانطور که قرآن از بیان وحی امر حاکمیت را برای استقرار قسط مبتنی بر نهاد شورا و تقسیم قدرت در بین شهروندان میداند. و در تجربه مدرن جامعه بشری نیز رشد و اعتلای یک ملت در گرو مدیریت سیاسی است که مردم را در تمامی عرصه ها ذیحق میداند، و رشد و اعتلای آنها را از حقوق اولیه و بدیهی میشمارد. مردم ایران برای تدارک و دستیابی به حاکمیتی مردمی و عدالت محور، احتیاج مبرم به حمایت بین المللی دارند، و چنانچه این حمایت برای متقاعد و تسلیم کردن حاکمیت ولایت مطلقه آخوندیسم به آراء آزاد مردم هر چه زودتر عملی نگردد، احتمال فروپاشی ایران و انواع جنگهای حیدری و نعمتی بیش از پیش قوت می گیرد. سپاه پاسداران باید از ارتش 28 مردادی شاه عبرت گیرد و با بازگشت به چبهه مردم، جمهوریت و اسلام را از زندان ولایت مطلقه آخوندیسم رها سازد.

سرنگون باد رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی ولایت مطلقه آخوندیسم پیش به سوی استقرار دموکراسی توحیدی در ایران زمین

سلام بر شهدای راه آزادی و سلام بر کوشندگان راه آزادی در ایران و خارج از ایران

نهضت تشیع علوی … اردیبهشت 1391 برابر با مه 2012 . .. …. . . . . . .