برای مشاهده نتایج کلید Enter و برای خروج کلید Esc را بفشارید.

در گرامیداشت یاد اسلام شناس قرآنی مرحوم مهندس مهدی بازرگان

مقام محترم رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

با عرض سلام و دعای سلامت و توفیق آن جناب در خدمت به اسلام و ملت ایران و به محرومین جهان، در آنچه خواست و خشنودی خدای رحمن است، زحمت افزا می‌شوم.

از آنجا که در شرایط حاکم بر کشورمان چنین رسم شده است که سر رشتۀ همۀ امور و اوامر منتهی و منبعث از مقام رهبری باشد، به‌ناچار مطلب حیاتی خود را که مربوط به‌جریان اخیر نهضت آزادی است با جنابعالی در میان می‌گذارم. البته اگر متصدیان امور سنّت شاهنشاهی «پیروی از منویات» و سلب شخصیت و مسئولیت از خود را تداوم نبخشیده بودند و حداقل به یکی از صدها شکایت یا پیشنهاد نهضت ترتیب اثر و جواب می‌دادند این مزاحمت و مراجعه مورد پیدا نمی‌کرد.

مطلبی که عرضه می‌نماید اگر چه به‌طور غیر مستقیم و بالمآل ارتباط نزدیک با نظام جمهوری و ملت ایران و با آینده و آئین کشورمان دارد و به‌خاطر آنها عرضه می‌شود ولی به‌صورت ظاهر اختصاصی نهضت است.

متأسفم که در گیر و دار مملکت که هنوز از جهنم جنگ بیرون نیامده مواجه با ضرورت و مشکلات بازسازی و سازندگی گردیده‌ایم، ناچارمان کرده اند که از بود و نبود نهضت و ایفای وظائف آن حرف بزنم. ضمن آنکه این نامه درد دِل و گزارشی به ملت عزیز ایران و هموطنان همدرد نیز می‌باشد.

*

همه می‌دانند و جنابعالی بهتر از دیگران در جریان هستید که نهضت آزادی ایران با اخلاصی که به آرمان‌های انقلاب داشته است و اصراری که به اجرای قانون اساسی، حاکمیت ملی، عدالت اسلامی و سربلندی ایران می‌ورزد از همان پیروزی انقلاب و تشکیل دولت موقت مورد بی‌مهری‌ها، کارشکنی‌ها و تهمت‌های بی اساس از ناحیه کسانی قرار داشت که بیش از هر کس می‌بایستی حسن تفاهم و تشریک مساعی نشان می‌دادند. اگر توجه ما به‌خدا و توکل به‌او از یک طرف و اعتقاد و اعتماد دیرینه جنابعالی به‌ ما از طرف دیگر، وجود نداشت و ملاحظات تبلیغاتی و مصلحت اندیشی‌های سیاسی مانع متولیان و پویندگان قدرت نمی‌گشت تا به‌حال بیش از ده بار فاتحۀ نهضت آزادی ایران و پایه گزاران آن را خوانده بودند!

همان‌طور که استحضار دارید و مدعیان ما به‌خوبی مطلع هستند نهضت آزادی ایران بنا به تجارب سایر انقلاب‌های دنیا و تندروی‌ها و انحراف‌های متداول آنها و با توجه به عمق و وسعت و اصالت انقلاب خودمان شدیداً مخالف با مبارزه مخفی و خشونت برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بوده از توسل به بیگانگان و انتظار عمل آنان نیز امتناع می‌ورزیده است. از طرف دیگر برای تحقق و دفاع از آرمانهای والایی که مردم به‌خاطر آنها انقلاب کرده بودند و برای جلوگیری از خطا و خرابیها، تنها راه حل مشروع و سازندۀ مؤثر را در مبارزه سیاسیِ مردمی و مسالمت‌آمیز علنی جستجو می‌کرده است. مبارزه و قیامی که در چارچوب قرآن و قانون اساسی از طریق تذکرهای انتقادی و تحلیل‌های منطقی مثبت صورت بگیرد. ولی متأسفانه و علی‌رغم حسن‌نیت صادقانه و وظیفۀ دینی و ملی که برای خدمت به نظام و ملت احساس می‌کردیم گردانندگان نظام، برنامه و روشی را پیش گرفتند که منتهی به بستن عملی و کلی نهضت خواهد گردید و بنابراین لازم شده است به بیان فهرست وار مراحل آن پردازد.

*

بعد از مجلس اول که حضور نمایندگان اقلیت تا حدودی باعث حفاظت از حریم آزادی و قانون اساسی در راستای حقوق ملت می‌شد پس از آنکه با انحراف آشکار از هدف‌ها و آرمان‌های انقلاب و از شرایط انتخابات آزاد، توانستند مجالس شورای اسلامی را عملاً در انحصار بگیرند، احزاب و اجتماعات مختلف غیر موافق را یکی بعد از دیگری زیر فشار گزارند تا از میدان به‌در شوند و در مورد نهضت آزادی ایران که مخالف وفادار بود روش خاص تدریجی یا گام به‌گامی را به مورد اجرا گذاشتند.

گام اول این برنامه اعمال سخت‌گیری و ایجاد مزاحمت‌های گوناگون در مجالس عمومی نهضت بود تا از توجه و تجمع مردم و تشکیل و توسعۀ آنها جلوگیری به‌عمل آید. به مجالس مجاز و آزاد سیاسی، مذهبی یا حزبی ما که بعداً در فضای محدود داخل دفتر نهضت تشکیل می‌گردید حمله می‌کردند، چنین وانمود می‌شد که حمله کنندگان به مجلس ما و واردآورندگان ضرب و شتم و توهین به شرکت کنندگان در آنها افرادی عادی برخاسته از «امت حزب الله» هستند. ولی هر بار مشهود و مسلم می‌گردید که افراد سازمان یافته مجهز مختلطی هستند که از کمیته‌ها، سپاه، دادستانی انقلاب و احیاناً وزارت اطلاعات گسیل می‌شوند. از اینکه هیچ‌گاه شکایت‌های قانونی و مستند نهضت آزادی، چه در گام اول حملات و چه در گام‌های بعدی به‌جایی نمی‌رسید و متجاوزین و مرتکبین جرم، مجازات و تعقیب نمی‌گردیدند و حتی اعمال خلاف شرع و قانون آنان را مقامات قضائی و اداری کشور به‌صورت لفظی و اصولی هم محکوم نمی‌نمودند، به‌خودیِ خود روشن‌ترین دلیل بر آمریت یا لااقل رضایت مسئولین دست بالا می‌باشد. و یا عجز و اسارتشان را می‌رساند.

*

گام دوم که در جهت قطع هر چه بیشتر ارتباط مردم با نهضت صورت می‌گرفت محدودیت‌ها و ممانعت‌هایی بود‌که در توزیع تألیفات و نشریات نهضت در کتاب‌فروشی‌ها و روزنامه‌فروشی‌ها به‌عمل می‌آمد. قبل‌از این جریان روزنامۀ میزان راکه بدون سانسور، مقالات و نظریات نهضت را درج می‌کرد، بر خلاف قانون و بدون تشکیل و رأی دادگاه توقیف و تعطیل کردند. و همگام با این اقدام، مطبوعات و رسانه‌های گروهیِ تحت فرمان حاکمیت که قلم آزاد در اتهام و اظهارات خلاف واقع دربارۀ نهضت آزادی و ملیّون ایران و مسلمانان مترقی داشتند، به‌تدریج از درج مقالات و نظریات مخالفین ممنوع شدند و حتی پاسخ انتقادهای به نهضت و دفاع از اتهام‌ها را که قانوناً موظف بودند منعکس سازند چاپ نمی‌کردند. وضع بگونه‌ای است که اسم بردن و ارائة کلام و صورت نهضتی‌ها، جز به بدی یا در حداقل استثنائی، شدیداً ممنوع است.

یگانه راه و روزنه‌ای که به‌دنیای ایران برای رساندن ندا و نظریات نهضت و غیر موافقین با دولت وجود داشت «غرفۀ کتاب» محقر نهضت در خیابان شهید مطهری بود که چندین بار مورد حمله و خسارت و پرتاب نارنجک قرار گرفت. ضمن آنکه مراجعه به آنجا برای خواندن یا خریدن نشریات احتیاج به جرأت و قبول خطر داشت.

با چنین اوصاف، مقامات رسمی بالای حاکمیت با اشارۀ ضمنی به نهضت آزادی، مکرّر ادعای اعطای آزادی به مطبوعات و مخالفین را می‌کردند!

*

گام سوم که به اعتباری گام اول و اصلی باید محسوب شود مسدود کردن راه‌های خدمت و اشتغال برای نهضت و اخراج یا امتناع از ورود نهضتی ها و طرفداران، به‌مشاغل و مواضع سیاسی و اجتماعی و اداری کشور بود. اعم از نمایندگی مجلس، ریاست جمهوری، وظائف و خدمات دولتی و همچنین فعالیت‌های علمی و فرهنگی، همان‌طور که در اعلامیه‌های مفصل و مستند تاریخی نهضت در دوره‌های دوم و سوم انتخابات مجلس نشان داده شده است تدابیر و ترفندهای خاص به‌کار رفت تا نمایندگی مردم در مجالس شورای اسلامی حالت انحصاری پیدا کرده آزادی و امنیت و امکانات عمومی از داوطلبان و رأی دهندگان گروه‌های مخالف گرفته شود. جریان سومین دورۀ انتخابات ریاست جمهوری نیز که با تفسیر نادرست قانون اساسی و اختیارات شورای‌نگهبان سلب صلاحیت از کاندیدای نهضت‌آزادی کردند و شایستگان ریاست جمهوری را در سه فرد برخاسته از حزب حاکم ادغام کردند، بر همگان روشن است.

*

گام چهارم منزوی ساختن و مجزی کردن نهضت از مردم شهرستانها و جلوگیری از توسعه و فعالیت نهضت در خارج از مرکز بود. هر بار که ما مسافرتی، ولو خانوادگی و غیر سیاسی و حزبی، به‌شهرستان‌ها می‌کردیم (از جمله تبریز، مشهد، زنجان، چالوس، شیراز، یزد و غیره) با انواع آزار و ایذاء‌های ناجوانمردانه مأمورین غیر مسئول روبه‌رو می‌شدیم. از دشنام و تهدید ما و از ضرب و شتم و بازداشت میزبانان یا همراهان و دوستان و کسانمان خودداری نمی‌کردند. علاوه بر آن هرچندگاه افراد عضو یا علاقه‌مند شهرستان‌ها را احضار کرده با تمهید و تهدید به‌ترک نهضت یا تحویل و تخلیه اطلاعات وادارشان می‌نمودند. ضمن آنکه مزاحمت‌ها و ایجاد ناامنی، اختصاص به شهرستان‌ها نداشته در خود تهران نیز به‌دفعات تجاوز شبانه به‌منازل مسئولین قدیمی نهضت کرده بمب و نارنجک انداختند و خسارت و وحشت بپاکردند! بدون آنکه عاملین مأمور مورد کمترین پی‌گیری و بازداشت و مجازات قرار گیرند. یا حداقل ولو به‌لفظ و زبان، کارشان را مقامات بالا محکوم نمایند!

*

در تمام مدت جنگ با عراق و جریان‌های حاد داخلی که هر دم حلقه‌های محدودیت و محرومیت بر طبق برنامۀ منظم بر دست و پا و بر گردن ما تنگتر می‌شد و نمی‌خواستند که نهضت آزادی وظائف دینی و ملی خود را در راه ارشاد و اصلاح جامعه و مبارزه با جهل و خرافات و خلاف انجام دهد و قیام به فریضۀ دینی و قانونی امر به معروف و نهی از منکر نماید، ما با امید و توکل، به صبر و تلاش خود ادامه دادیم. نه تسلیم زور و آزار شدیم و نه مأیوس از رحمت خدا و اثر بخشی حقیقت و حق. سیاست صبر و تلاش در راه ایران و اسلام بی اثر و بی ثمر نماند. نه تنها در میان طبقات مردم بلکه در جمع جناح هایی از حاکمیت، بازشدن جو سیاسی و تحمل حضور نیروهای غیر موافق، برای حل بحران‌های کشور به عنوان یک ضرورت، مورد بحث و توجه قرار گرفت. بسیاری از صاحب‌نظران به این واقعیت رسیدند که حفظ نظام جمهوری اسلامی و حل بحران‌های مدیریت و مسائل اقتصادی و اعتقادی و معنوی و مشکلات عمومی، تنها و تنها از طریق رفع بحران سیاسی – اجتماعی و تأمین بدون تردید و تزویر آزادی‌ها و حقوق اساسی ملت که در قانون اساسی مطرح است امکان پذیر می‌باشد.

اما متأسفانه چنین آمال و افکار، اقدامات قانونی مسالمت‌آمیزِ اصلاح‌طلبانه و نشریات روشنگرانه، خوش‌آیندِ مذاق و مشربِ عواملی از هیئت حاکمه و مدافعین منافع و مصالح خاص نبود. می‌بایستی به هر ترتیب و تدبیر به بهانۀ قاطعیت و انقلابی بودن جوِّ خصومت و خشونت و خرابی تداوم داشته راه حل های اسلامی و انسانی و قانونی مسالمت‌آمیز و منطقی مسدود یا منحرف گردد. نه تنها باید جلوی توسعۀ فکری و سازمانی نهضت آزادی و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی آن گرفته شود بلکه حضور و حیات نهضت نیز در زیر ضابطه و فرمانِ خودشان قرار گیرد، تصمیم گرفتند که گام کوبنده یی برداشته شود

*

گام پنجم و عصبانیتی که به نظر می‌آید بیشتر معلول نشریۀ اردیبهشت ماه ۶۷ تحت عنوان «هشدار» (یا نامۀ سرگشاده نهضت به رهبری انقلاب) بوده باشد و مخصوصاً درست درآمدنِ پیش‌بینی‌ها و پیشنهادهای آن، با دستگیری هشت نفر از اعضاء فعال نهضت آزادی ایران و جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران آغاز گردید و همراه با آن دفاتر و خانه های نهضت و جمعیت را اشغال کردند.

می‌بایستی به‌گونه‌یی تلخیِ قبول قطعنامۀ ۵۹۸ و نکول شدن وعده ها و ادعاها جبران گردد! به‌جای تسکین دردها و تسلی خاطرها مناسب‌تر از عملی که با نهضت و با جمعیت انجام شد به نظر نمی‌آمد! ما حق داشتیم، حق گفته بودیم وحق هم که تلخ است، پس باید به عوض قدردانی و عذرخواهی شدیداً تنبیه شویم!

برای جناحی از حاکمیت و برای کسانی که در ظرف هشت سال جمهوری و جنگ، هر زمان که نسیم امید و آرامش در جامعه به سوی صبر و سلامت و صلح می‌وزید به تکاپو می‌افتادند، وجودِ فضای سیاسی باز و حضور فعال احزاب قانونی و سالم، گر چه در کمترین توان و توسعه، قابل پذیرش و بخشش نبود. باید برچیده شوند یا از اعتبار و ارزش افتاده، کارایی و اثرشان گرفته شود. عبرت سایرین و مانع حرکت مردم گردند تا هیچ فرد و گروهی جز صاحبان قدرت حاکمیت حق اظهار نظر و اعتراض نداشته باشند.

بدیهی است که چنین نقشه و توطئه، آنهم در شرایط بحرانی بعد از قبول قطعنامه و ضرورت بازگشت به خدا و خلق برای بازسازی و سازندگی کشور و بقای بر سر قدرت، با شدت و وسعتی که در نظر بود نمی‌توانست مورد تأیید کامل همگان قرار گیرد. مثلث سه نفری صاحب اختیار و صاحبت ابتکار رضا به اندکی تخفیف داده، موفق شدند نقشه و برنامه را به صورت ناقص ولی قاطع در سه راستای ذیل به اجرا در آورند:

۱- اشغال دفتر و ساختمان، تصرف اثاثیه و وسائل انتشاراتی با آرشیو و کلیه اسناد و اطلاعات درون‌سازمانی و مخصوصاً بازداشت افراد مؤثر دست اول، به منظور عقیم کردن نهضت (و جمعیت) با یک عمل کودتائی.

۲- بمباران حیثیتی و معنوی نهضت به منظور «شکستن بت شخصیت» با پرتاب تهمت های ارتداد، مزدوری و همسوئی با دشمن، جاسوسی و ارتباط با بیگانگان و امثال آن.

۳- تصرف اطلاعاتی، فلج‌کردن روابط سازمانی از طریق بازداشت‌ها، احضارها، تهدید کردن‌ها و لغزش‌دادنِ بعضی از اعضاء و کارکنان به جاسوسی و خیانت، به‌طوری‌که عملاً و در مجموع فعالیت‌های نهضت تعطیل گردد. به‌بیان دیگر، زدن برگ و شاخه‌ها و انداختن آفت برگل‌ها برای جلوگیری از میوه دادن درخت در کوتاه‌مدت و خشکاندن نهائی در دراز مدت.

*

اما به لحاظ انقلاب و نظام و تأثیری که این نقشه ها و کوشش‌ها روی کشور و ملت ایران دارد به بن‌بست رساندنِ هر نوع مبارزه سیاسی قانونی و مسالمت‌آمیز است که در چارچوب حفظ نظام جمهوری اسلامی انجام گردد و یگانه راهِ‌حلی که برای نجات و اصلاح باقی بماند براندازی قهرآمیز و مبارزه مسلحانه باشد، و در صورت لزوم دل بستن و امید انتظار داشتن از حمایت‌های آشکار و پنهان بیگانگان.

روشن است که استقبال مردم از مبارزه قانونی مسالمت آمیز برای تغییر جناح‌های فاسد حاکمیت و (نه تغییر نظام) و باز شدن جو سیاسی جامعه، عملاً و نهایتاً به نفی مبارزه مسلحانه و براندازی کشیده می‌شود. به همین دلیل است که گروه‌های مخالف انحراف و ضد انقلاب و جمهوری اسلامی ایران که در سایۀ حمایت بیگانگان و همکاری دشمنان فعالیت می‌نمایند، هر زمان که نشریات نهضت آزادی با استقبال همگانی مردم روبه‌رو می‌شده است با بدترین شکل و زشت‌ترین کلمات به نهضت آزادی و رهبران آن حمله می‌نمایند. آنها خوب می‌دانند که پیروزی خط مشی نهضت شکست استراتژی آنان است و ضرورت دارد که این حزب و منطق از میان برداشته شود یا لکه دار و فلج گردد.

علاوه بر گروه‌های ضد انقلاب و جمهوری و پویندگان قدرت و منفعت، سیاست‌های خارجیِ استکباری و استعماری و اسرائیل نیز که تثبیت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در سایۀ آرامش و حاکمیت ملت را به نفع مصالح و برنامه‌های خود نمی‌بینند عمیقاً طرفدار نابسامانی و ناپایداری ایران هستند. نابسامانی و ناپایداری یا تشدید بحران‌های داخلی و نارضایتی‌های عمومی. از دیدگاه آنها جمهوری اسلامی ایران باید ساقط گردد، یا به صورت تضعیف شدۀ انحراف یافته و ظالمانه در آید و احیاناً زمینۀ لازم برای یک کودتای خزنده یا جهنده و دیکتاتوری فراهم گشته ایران به استبداد و اسارت بدتر از گذشته رانده شود. در نظر این سیاست‌ها و ابرقدرت‌ها نیز بازشدن جو سیاسی در ایران و فعالیت احزاب قانونی مخالف سد راه محسوب می‌گردد و باید حذف یا بی اثر گردند.

حال چگونه این دو جریان متفاوت در یک جا به تعطیل نهضت رسیده اند مسأله‌یی است که باید مسؤولین با سوء نیت و با حسن نیت به آن توجه کنند و به ما و به ملت ایران جواب بدهند. آیا خطوط نفوذی خزندۀ دشمن- نظیر کشمیری‌ها و کلاهی‌ها- با استفاده از زمینه‌های فکری و اخلاقی برخی از جناح‌های حاکمیت، این نقشه را طرح و اجراء کرده است؟

*

در مدت چهارماه‌گذشته، علاوه بر آنکه از طرف نهضت (و جمعیت) گزارش‌های فوری و شکایت‌های رسمی به مقامات اعلای حاکمیت (مانند مقام رهبری، قائم مقام رهبری، ریاست جمهوری، شورای قضائی، وزارت کشور) به‌عمل آمد، دو نامۀ ناصحانه به تاریخ‌های ۲۲/۵ و ۱۴/۶/۶۷ نیز برای شخص وزیر اطلاعات نوشتیم. اظهار تعجب کرده بودیم که چرا وزارت اطلاعات قانوناً تحت اداره و مسؤولیت یک مجتهد، اصرار دارد به جای رفتار اسلامی و روابط صحیح و سر راستِ قانونی با نهضت آزادی، راه‌های خلاف جوانمردی و شیطانی را پیش بگیرد و با شیوه‌های پنهان‌کاری و کج‌اندیشی و فریبندگی با ما معامله می‌نمایند؟! در نامۀ دوم صریحاً اظهار داشتیم که اگر پرسش‌ها و کسب اطلاعات درون‌سازمانی از یک حزب قانونی علنی را، پیش از آنچه قانون احزاب گفته است که باید به وزارت کشور داد، عمل مجاز و حق قانونی خود می‌دانند، چرا به جای استفسار و آزار افراد و خانواده‌هایشان از دفتر نهضت و از دبیرکل آن سؤال نمی‌کنند؟ در پایان نامه نیز اضافه کرده بودیم که «ما حاضریم اگر محکمۀ صالحه‌ای بر مبنای موازین قانونی و با حضور هیئت منصفه و مردم حکم به غیر قانونی بودن ما یا غیر قانونی شدن نهضت بدهد خودداری و درنگ برای تعطیل نهضت و توقف فعالیت‌های مربوطه ننماییم.» قبلاً هم به وزارت کشور نوشته بودیم که چون دفتر نهضت آزادی بر خلاف قانون اشغال شده است ما جلسات خود را به ناچار در منازل شخصی و دفاتر خصوصی تشکیل می‌دهیم و اگر بخواهید زمان و مکان آنها را به شما خواهیم گفت.

علی‌رغم این نامه ها و آمادگی ما به تمکین از قانون، احضارها و آزارها و افسادهای وزارت اطلاعات و دادستانی انقلاب در مرکز و بعضی از شهرستان ها ادامه داشته و شدت هم یافته است.

*

با ذکر مراتب فوق و عرض معذرت از اطالۀ کلام و مزاحمت، اجازه می‌خواهد از محضر مبارک سؤال نماید که آیا اعمال وزارت اطلاعات و دادستانی انقلاب و بعضی از نهادها انطباق با اسلام، با قانون اساسی و با عهد و آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران دارد؟ آیا این کارها به سود جمهوری اسلامی و بقای حاکمیت و حفظ آبروی رهبری است؟ یا زمینه سازی برای براندازی و دیکتاتوری یا سلطۀ خارجی؟ و همچنین از بین بردن تمام آمال و اهدافی که برای اسلام و روحانیت و مستضعفین در نظر داشتید و نام نیکی که می‌بایستی در تاریخ از خود به یادگار گذارید؟

*

ما حصل کلام و خلاصۀ آنچه مدعیان خواسته و پرداخته‌اند این است که اولاً نهضت آزادی ایران، با فلج شدنِ از داخل و لکه‌دار‌شدنِ از خارج، اسماً در صحنه سیاست و خدمت باقی بماند ولی عملاً منشاء اثر مثبتی نبوده حیات و حرکت چندان، جز در زیر ذره بین اطلاعاتی آنها و خنثی شدن قبلی کارها نداشته باشد. ثانیاً با تظاهر به اینکه در جمهوری اسلامی ایران حزب قانونیِ مخالف (و شاید چند حزب دیگر و گروه‌های فرمایشی) حضور و فعالیت و امنیت دارند، بتوانند به تبلیغات نادرست سیاسی و انتخاباتی و به خلاف‌کاری اقتصادی و اداری و سیاسی خود جامۀ حق به‌جانب بپوشانند و نهضت آزادی وسیله برای فریب‌های سیاسی و خیانت بشود.

در هر حال دو انتخاب پیش روی ما گذارده‌اند: حیات خفیف خائنانه یا توقف داوطلبانه و تعطیل شرافتمندانه.

طبیعی است که نهضت آزادی ایران، به رهبری و یاری خدا و به تأیید ملت ایران، تن به ذلت و خیانت ندهد و اگر چاره نباشد راه دوم را برگزیند. ولی لازم بود قبلاًَ به شخص جنابعالی و به هم وطنان شرافتمند اعلام نماییم که گردانندگانِ پس پرده حاکمیت هستند که ما را وادار به تعطیل و توقف می‌نمایند. تعطیلی و توقفی که مسلماً بی صدا در دنیا و بدون تأثیر سوء بر مردم ایران نخواهد ماند. و سکوتی که بیش از هر فریاد و یا طومار وکتاب آبروی انقلاب و نظام و متولیان را برده آینده شومی را ارمغان خواهد آورد.

غرض از تصدیع، اینجانب به نمایندگی از طرف نهضت و هشدار حاضر به خدمتتان آن بود که اگر جریان به صورت ناروا و ناجوانمردانه فعلی ادامه یافته، دفتر نهضت آزادی پس داده نشود، فعالین دستگیر شده آزاد نگردند، از آنها عذر خواهی و اعادۀ حیثیت به‌عمل نیاید، طوق‌های تعهد همکاری و جاسوسی از گردن اعضاء ما و همکاران برداشته نشود، ارعاب‌ها و ممانعت‌های شهرستان‌ها و تهران متوقف نگردد… و به‌طورکلی رفتار حاکمیت و مخصوصاً وزارت اطلاعات و دادستانی انقلاب بر موازین اسلام و عدالت و بر وفق قانون اساسی و حاکمیت ملی معطوف و تضمین نگردد، ملت شرافتمند ایران و مردم عدالت‌خواه جهان خواهند دانست که چون حاکمیت ایران طاق تحمل آزادی و کمترین صدای مخالف را ندارد، در حیات و حضور جنابعالی دست به تعطیل نهضت آزادی (و جمعیت و گروه‌های ایرانی قانونی) زده است. ضمن آنکه به طرفداران براندازی و آشوب و انهدام ایران سند داده‌اند که مبارزۀ مسالمت‌آمیز قانونی در چارچوب اسلام و انسانیت و اصول، راه نادرست بی‌فایده است و به این ترتیب میدان را در آخرین پیام قدرت و بقای خود برای ایجاد یاس و ترس و کفر و برای دیکتاتوری و استبداد داخلی و استیلای خارجی بازتر کرده اند!

از خدای دانا و توانا برای رهبر انقلاب و برای ملت ایران تمنای عفو و عافیت و برخورداری از سعادت دنیا و آخرت می‌نماید.

تهران ۱۲ مهرماه ۱۳۶۷

دبیرکل نهضت آزادی ایران- مهدی بازرگان