برای مشاهده نتایج کلید Enter و برای خروج کلید Esc را بفشارید.

مأموریت گندنویس معروف خط امامی ابراهیم نبوی و پاسدار تواب اکبر گنجی

بسم الله الرحمن الرحیم

يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ مى‏خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند ولى خداوند نمى‏گذارد تا نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد .قرآن سوره توبه آیه 32

نقش معلم شهید دکتر علی شریعتی به عنوان یکی از شاخص ترین نمادهای نهضت بازگشت به قرآن در نقد و افشای ماهیت آخوندیسم با گذشت زمان ابعاد جدیدی را بر روی نسل های مخاطب اش باز میکند. نسل انقلاب که او را به حق معلم شهید انقلاب خطاب میکرد با اتکای به آموزه های ضد ارتجاعی و آگاهی بخش او بر علیه کودتای ولایت مطلقه آخوندیسم قیام کرد و صد ها هزار شهید را در این رویاروئی نابرابر تقدیم نمود. ابعاد فرهنگی و ایدئولوژیکی این مقاومت توانست سلنسور و تحریف آخوندیسم با همکاری حامیان ضد امپریالیستی اش از جریانات م.ل. توده اکثریتی را کنار زده و هویت ضد ارتجاعی و آزادیخواهانه انقلاب 57 را برای همگان روشن سازد.سازمان مجاهدین خلق نیروی عظیم تشکیلاتی خود را از همین چشمه کوثر آموزه های معلم شهید در معرفی جهره آخوندیسم ، سیراب میکرد. و در نبرد با ارتجاع ولایت مطلقه آخوندیسم بر همین سرمایه تکیه داشت. با سرکوبی نسل لنقلاب و سپس حذف نیروهای بینابینی در تشکیلات نظامی طی 8 سال جنگ خارجی که خمینی آن را برای تحمیل ولایت خود نعمت خطاب کرد، با شعار فتح قدس از طریق کربلا نسل دوم در جنبش 18 تیر به رهبری شهیدانی چون عزت ابراهیم وارد کارزار ایدئولوژیک با آخوندیسم شد. جانمایه ایدئولوژیک این نبرد نابرابر را آثار معلم شهید دکتر علی شریعتی در بین این نسل ترویج میکرد. و به همین خاطر گرامیداشتهای حداقلی او نیز در حسینیه ارشاد از سوی رژیم ولایت ممنوع شد. با اوج گرفتن جنبشهای اعتراضی و به خصوص در حوزه دانشجویان ارتجاع حاکم ضمن قلع و قمع فیزیکی و تجاوز در زندانها به شگردهای مافیائی از نوع گوبلز و دیپلماسی باج دادن و باج گرفتن در خارج روی آورد. برای سازماندهی این برنامه عده ای از لباس شخصی های خود را که قبلا آموزشهای لازم را دیده و وفاداری شان به ولایت مطلقه آخوندیسم را اثبات کرده بودند، به خارج اعزام کرد. پاسدار شکنجه گر اکبر گنجی و همکار و همراه خط امامی اش گند نویس معروف ابراهیم نبوی از این برگزیده ها بودند. آنها برای سانسور و تسلیم کردن نیروهای بینابینی به دستگاه ولایت، این مأموریت را پذیرفته و با تمام تجهیزات به این مأموریت اعزام شدند. در این مأموریت فرستادگان آموزش دیده می بایست منبع فکری و ایمانی این جنبشها را که همان تز اسلام منهای آخوند بود، مورد تهاجم و تشکیک و اتهام قرار میدادند. برای عملی کردن این تئوری ارتجاعی استعماری چشمه جوشان برخاسته از فطرت ناب معلم شهید دکتر علی شریعتی بیش از دیگران مورد هدف بود.آنها نظریات معلم شهید را با توجیه و تفسیر مغرضانه آلوده به انواع سانسور و تحریف ، با اتکا به تز امت و امامتش او را متهم به توجیه ولایت مطلقه کرده و همزمان خودشان در خدمت به دستگاه ولایت از هیچ جنایتی فرو گذار نکردند. اما در یک بررسی همه جانبه و با توجه به جنبشهای استقلال طلبانه ملی بر اساس تز رهبری ذیصلاح، معلم در این گفتار به ویژه گیهای این جنبش در جغرافیای سیاسی و ایدئولوژیک پرداخته و این گفتار را بیشتر برای تدارک یک سازماندهی حزبی مورد توجه قرار داده است. مباحثی که همزمان در رقابت میان دو اردوگاه،،جنبشهای منطقه ای را به نوعی تحت تأثیر خود داشت. آنها با تردستی و نوعی لومپنیزم کلامی و نوشتاری،با پشتوانه مادی و فکری رژیم ولایت مطلقه آخوندیسم، معلم شهید را در تریبون های اهدائی به جای عمال ولایت مطلقه به محاکمه کشیده و دستمزد خود را از اعانه های امام ضد امپریالیست دریافت میکنند. هیچکدام از این مدعیان مغرض در این فرافکنی های مأموریتی لیاقت و شهامت آن را نداشته اند که حتی اندک نقد را در کنار دعوی های خود درج کنند. نهضت تشیع علوی زمانی که پاسدار گنجی به مانیفست نویسی در خدمت ولایت پرداخت، هشدار داد که این مأمور تازه به دوران رسیده که در زندان خود ساخته جایزه طلائی قلم میگیردبرای روز مبادا و موقعیتهای لرزان حاکمیت به عنوان سوپاپ اطمینان مجهز به انواع ترفندها برای مانور در رسانه های خارجی میگردد. زمانیکه حتی جنبش سبز با زعامت موسوی و کروبی مبارزه حداقلی را در مقابله با اصل سفیانی ولایت مطلقه پیشه خود میکنند، آنها این نسل و رهبری آن را متهم به چپ روی و یا فریب خوردگی میکنند. و با یادآوری جنایتهای نظام ولایت در دورانی که ایندو از مسئولین امور بودند،خواهان محاکمه آنها توسط نظام ولایت میگردند. کدیور و گنجی و گندنویس معروف زمانه ابراهیم نبوی ، معلم شهید را با اتهام به نشر شیوه های توتالیتر و مرحوم بازرگان بزرگترین شانس سازماندهی دموکراتیک انقلاب را به ساده نگری و فریب خوردگی، بار دگر به بیدادگاه ولایت مطلقه میکشانند. آنها با این شیوه از گفتار و رفتار آمیخته به انواع سانسور و سالوس و لومپنیزم، وفاداری خود به این نظام را به اثبات رسانده،وخواهان بقای آن به هر قیمتی هستند.اندیشه راهگشا و قرآنی معلم شهید در 35 جلد اثر نسل سوم را نیز در مسلح شدن به شناخت و ایمانی از اسلام که دموکراسی از اهداف اولیه آن است، چراغ راه و موتور محرکه است. گنجی ها و گند نویسانی چون نبوی، که از تبار خمینی و کیانوری خط امامی هستند، با تحریف و تهمت و لجن پراکنی در پی لاپوشانی سابقه خود بوده، و به همین خاطر کمترین نشانی از مشخصات یک ناقد را ندارند. این مأموران معذور ولایت مطلقه، با تظاهر به مخالفت با نظام، این شخصیتها را که امروز مورد توجه نسل دوم است، به مانند ستادهای نماز جمعه به انواع اتهام ، متهم می سازند، تا ضمن لاپوشانی کارنامه همکاری سابق و مأموریت امروز خویش، این نسل را دچار تشویش و شک در مبارزه با ولایت مطلقه آخوندیسم کنند. زمانیکه مردم و به خصوص نسل جوان دانشگاهی در گرامیداشت یاد معلم شهید خود تمامی خیابانهای منتهی به حسینیه ارشاد را به شکل یک تظاهرات وسیع مسدود میکنند، گنجی و نبوی هم دچار همان قهر و غضب و عقده حقارتی میشوند که ساندیس خورهای ولایت، از سالها پیش دچار آن بوده اند. این سربازان گمنام و بدنام ولایت مطلقه، در ینگه دنیا با قرار گرفتن در پشت هر تریبونی، شریعتی و مصدق و بازرگان را تحت نام روشنگری به کرسی اتهام می نشانند، تا نسل مخاطب این بزرگان اندیشه را از جنبش و اعتراض و سازماندهی هرگونه تشکل سیاسی محروم و نا امید سازند. اگر نظام ضد جمهوری و ضد اسلامی ولایت مطلقه آخوندیسم، با کشتار و شکنجه و تجاوز در زندانها در پی انفعال این نسل است، این مأمورین مسلح به انواع ابزار ولایت در خارج از کشور با متهم کردن الگوهای فکری این نسل در پی همان مقصود شوم نظام ولایت است. با توجه به پتانسیل جنبش های آزادیخواهانه نسل جوان در ایران امروز و دیروز که دانشگاه سنگر آزادی آنان بوده،و معلمانی چون شهید دکتر علی شریعتی و عالم قرآن شناس طالقانی و مهندس بازرگان و دکتر محمد مصدق تدارک دهنده باور ایمانی آنان به اسلام و آزادی و حاکمیت ملی، نمیتوان جز با سانسور و تحریف و دوباره شهید و اسیر کردن این بزرگان،این نسل را مستأصل ساخت. در راستای این مأموریت وزارت اطلاعات نظام ولایت مطلقه آخوندیسم ، ابتدا با زندان کردن نمایشی گنجی و امثالهم از آن چهره میسازد و سپس با تمامی تدارکات به خارج اعزام میکند. در این مأموریت گنجی تازه نفس به سپاه اعزامی بیت رهبری ملحق شده،و همه جنایتهای ریز و درشت این حاکمیت را از حساب 100 امامش به حساب معلم شهید و بازرگان و مجاهدین انتقال میدهد. این راهزنان کارآزموده ، با این مغالطه و سفسطه و تحریف و دغل، نه تنها معلم شهید و مرحوم بازرگان و غیره را به هرجرمی متهم میکنند،که اربابشان در کرسی ولایت مطلقه مجری آن است، بلکه فراتر از آن با طرح تزی متعلق به قرون وسطی اروپا،هرگونه تئوری سیاسی بر اساس جهان بینی دینی را نیز در تضاد با دموکراسی و حاکمیت ملی میدانند.! این مغالطه کاران مقاطعه کار اعزامی از بیت رهبری نمیتوانند به سیاق شعبده بازان دربار فرعون،حقانیت و اصالت پیام آگاهی بخش و آزادی بخش معلمانی چون شهید دکتر علی شریعتی و مرحوم بازرگان و عالم قرآنی طالقانی بزرگ را مخدوش سازند. همانطور که یکی از شرکای آنها در اردوگاه دیکتاتوری پرولتاریا دیروز و ناسیونالیسم رضاخانی امروز به نام علی میرفطروس در سیاهه خود به نام تحلیلی از شکست، با شلاق کش کردن قهرمان ملی دکتر محمد مصدق قادر به ارتقاء یک کودتای استعماری و ارتجاعی بر علیه او، به مقام یک “جنبش ملی” نیست. جنبش آزادیخواهی مردم ایران که با یک رنسانس دینی درپی کارزار ایدئولوژیک سید جمال الدین اسد آبادی،از انقلاب مشروطه بر علیه استبداد قاجار آغاز شده است،سرانجام به هدف خود یعنی استقرار آزادی و حاکمیت ملی بر اساس حقوق شهروندی دست خواهد یافت. این نوشته تنها در پی توضیح و تبیین این امر مهم بود که،سربازان گمنام و بدنام نظام ولایت را در حاشیه نویسی ها و دادو قالهایشان جدی نگیریم، و مسیر را تا برپائی یک نظام مردمی بر اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر ادامه دهیم. مطمئن باشیم که نه آن گندنویس معروف خط امامی و نه این پاسدار اعزامی، هیچکدام از موضع هواخواهی از مردم و اهداف آزادیخواهانه شان بر معلم شهید و سایر مبارزین بر نمیشورند. آنها وقتی نام و یاد معلم شهید دکتر علی شریعتی را در زبان حال نسل سبزی میبینند که در خیابان و زندان ولایت مطلقه به گلوله و شلاق بسته میشود،و راهکار استراتژیک او یعنی تز اسلام منهای آخوند در خلاصی اسلام و مسلمانان از ارتجاع و استعمار را در هیبت یک سازماندهی کلان،دچار غضب و وحشت میگردند. شراره های کینه و عداوت لاجوردی گونه در نوشته های آنها حکایت از عمق و وسعت این کین توزی ناشی از استیصال است. در پایان بازهم لازم است با گفتاری از معلم شهید این نوشته را به پایان بریم و باردگر به عظمت و عمق اندیشه راهگشای او که در شناخت دوست و دشمن آزادی و به خصوص قبیله راهزن ایمان، یعنی آخوندیسم تا کجا اشراف داشته است ، حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی ، رجال مذهبی یا روحانی مقامات سیاسی و دولتی را اشغال میکنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی ، یعنی حکومت روحانیان بر ملت ، اثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند، یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم میداند به به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین ، نه به اعتبار رأی و نظرو تصویب جمهور مردم . بنا بر این یک حاکم غیر مسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا میداند بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هیچگونه ستم و تجاوزی تردیدبه خود راه نمیدهد بلکه رضای خدا را در آن میپندارد. گذشته از آن برای مخالف برای پیروان مذاهب دیگر حتی حق حیات نیز قائل نیست .مجموعه آثار 22 ص 197 تا 198 .

امروز امثال گنجی با آن سابقه در رکاب ولایت مطلقه و گندنویس معروف نبوی جز فغان و فریاد از موضع استیصال در مقابله با این تفکر و خط مشی چه میتوانند بگویند. اما نسل سبز در ادامه مقاومت نسل انقلاب با اتکاء به همین اندیشه توانست بزرگترین جنبش اعتراضی را سازمان دهد، بطوریکه رژیم ولایت یاران نزدیک خودش را در منزل مسکونی شان زندانی کرد و جوانان هواخواه تحول را نیز در خیابان به مانند نسل انقلاب گلوله باران کرد. نسلی که در زعامت موسوی و کروبی با اندیشه اسلام منهای آخوند پا به میدان نبرد با آخوندیسم گذاشته است. این حقیقت بر کام دشمنان آزادی و همکاران و قداره بندان رژیم ولایت مطلقه به مانند زهر تلخ و نفس گیر است. از این رو نظام ولایت با توصیه و تأکید سربازان گمنام خود در خارج را به کمک می طلبد.

پیش به سوی استقرار دمکراسی توحیدی در ایران زمین نابود باد رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی ولایت مطلقه آخوندیسم

نهضت تشیع علوی ——– مهرماه 1390 برابر با 13 اکتبر 2011. . .