برای مشاهده نتایج کلید Enter و برای خروج کلید Esc را بفشارید.

نهضت پیامبران توحیدی سرفصل عقلانیت در تاریخ انسان

….بسم الله الله الرحمن الرحیم

لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلً.

و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم و آنها را بر بسيارى از آفريده‏هاى خود برترى آشكار داديم. قرآن سوره اسراء آیه 70.

در تاریح حیات بشر ، ایتدائی ترین تلاشها برای زنده ماندن، با توسل به غریزه صورت کرفته و تقریبا زندگی غریزی بشر از مقطع ابتدائی تا پیچیده آن بخش اصلی حیات او را تشکیل می دهد. با نگاهی به سابقه تاریخی ادیان توحیدی که مدت هفت هزار سال از عمر انسان را تحت پوشش قرار می دهد ،

میتوانیم مدعی باشیم که زندگی عقلانی بشر بیش از این قدمت ندارد. انسان از 7000 تا 196 هزار سال عمر تاریخی خود حداکثرش را تنها با غریزه زیسته که در این حوزه تفاوتی با سایر جانداران ندارد. اما نوع انسان در این دوران طولانی زندگی غریزی ، تلاش داشته که پروگرام عقل را نیز فعال نماید. پیامبران توحیدی نخستین بانیان و آموزگاران فعال کردن عقلانیت در تاریخ انسان بوده اند.

باید یاد آورشویم که انسان در دوران زندگی تحت سلطه غریزه محض توانائی ایجاد تمدن به مفهوم علمی آن را نداشته، و تمام تاریخ سازیها و فلسفه بافی های مربوط به این دوران، سفسطه هائی است که اصحاب وسواس الخناس در هاروارد و آکسفورد تهیه و تدارک دیده اند. ..

این رسولان الهی در انجام این مهم، بسیاریشان مورد خشم و غضب قرار گرفته و کشته شدند. پیامبرانی چون نوح و لوط و یونس و اصحاب اخدود و یوسف و حتی ابوالانبیاء ابراهیم به سخت ترین مجازاتها محکوم شدند. این رسولان برای فعال کردن عقل انسان از طریق ایمان به توحید ، به فداکاریهای عظیمی دست یازیدند، تا تعداد اندکی را بیدار کردند.

اینکه در غرب بخشی از فیلسوفان به عقل خود بنیاد و عقلانیت علمی تأکید می کنند، بیشتر بر همان اصالت غریزه و هوشیاری غریزی تأکید دارند. چونکه این عقل خودبنیاد اصالت منافع یک قوم و یا نژاد و ملت را بر علیه منافع اکثریت جمعیت جهان راهنمای خود کرده است. .. .

عقل مورد توجه و خطاب وحی الهی، همان گفتار و کردار بر اساس علم و و حی است. چون پیامبران منصوب از سوی خداوند دارای رشد عقلی برتر بودند، به همین خاطر برای ابلاغ پیام به رسالت مبعوث شده و در انجام این مأموریت تا خرمنی از آتش نیز میرفتند. .

انسان رشد یافته و عالم نیز کما کان زندگی غریزی را با خود دارد، به خاطر اینکه غریزه بخشی از زندگی را در تمامی مراحل عمر شامل میشود. پیامبران الهی مأموریت داشتند که با وحی الهی استعداد عقلانیت را در بشریت بیدار کرده و حاکمیت آن را بر وجود انسان تحقق بخشند. .

این برگزیدگان که معلمان و پیشقراولان جامعه بشری در تدارک یک جامعه سالم برخوردار از نعمات علم و آزادی و امنیت و عدالت بوده اند ، در تمامی مراحل رسالت با دشمنان ایدئولوژیک این اهداف در گیر نبرد بوده ، تا جائیکه حتی به خاطر مقاومت بر این اصول توسط طاغوتهای زمان طعمه آتش میشدند. .

آنها با ویژه گیهای فردی در خودسازی و فطرت سالم ، مخاطب پیام الهی شده، و مسئولیت رها سازی انسان از قیود زندگی غریزی و حیوانی را به عهده میگیرند. در اساطیر و بینشهای سنتی آدم را نخستین پیامبر نامیده و خطابهای عام در کتابهای الهی را در او و همسرش حلاصه کرده اند.

در صورتیکه آدم مورد خطاب، فطرت سالم همه انسانها در همه زمانها و مکانهاست و فرزندان او نیز نسلهای متوالی او در تاریخ است. گفتار الهی در خطاب به انسانهای شایسته برای ابلاغ به بشریت، محدود در یک زمان و مکان و یا شخص و قوم مخاطب نیست. بدون شک این نوشته نمیتواند پاسخ به شبهات و تحریفات و جعلیات اصحاب وسواس الخناس در گذشته و حال باشد.

.

از آنجائیکه اکثر مفسرین و مترجمین با استناد به روایات و احادیث جعلی حکایت آدم و همسر و فرزندانش را محدود به یک زمان و مکان و افراد خاصی کرده اند، در باور عموم نیز این تعبیر غلط جای حقیقت را اشغال کرده است. در صورتیکه با اندکی توجه به آیات صریح قرآن در می یابیم که این خطاب فطری یعنی برای همه انسانها در همه زمانها و مکانهاست.

شاید تعبیر غلط از اینجا ناشی شده که در اکثر این آیات فعل زمان گذشته به کار گرفته شده ، و همین باعث گردیده که علم مطلق الهی که در آن غیب نیست و حاکم بر زمان و مکان، به مانند علم نسبی انسان تعبیر شد را در گذشته برای افراد خاصی تلقی کنند. آدم و همسرش نیز با جعل نامی به عنوان حوا در کتابهای قبل از قرآن دچار تفسیرهای غلطی شده که بسیاری از آن حتی در باور عوام نیز طنز و شوخی بیش نیست.

این آدم فطری و همسرش که از آن به عنوان انسان هم نام برده شده است، همانا سرنوشت بشریت است در زندگی طبیعی و غریزی خود. وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ . و اى آدم تو با جفت‏خويش در آن باغ سكونت گير و از هر جا كه خواهيد بخوريد و[لى] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.سوره اعراف آیه 19 ..

خطای مفسرین از اینجا ناشی شده که باغ را به عنوان منطقه ای مملو از درختان تعبیر و تفسیر کرده اند، در صورتیکه باغ مملو از انواع محصولات ، همان جامعه سالم بر خاسته از قانون فطرت است. در این جامعه همه امکانات رشد کمی و کیفی برای همگان فراهم است، ولی متجاوزین به قانون در طلب تملک و انحصار آن هستند.

در تاریخ سیاسی ملتها و به خصوص ملت ایران باغی از نعمت آزادی و حاکمیت قانون، که انقلابیون مشروطه با ایثار جان آن با مقید کردن حکومت به قانون و استقرار عدالت بنا گذاشتند، با طمع و خودخواهی محمد علیشاه و فتوای شیخ فضل الله نوری ، به خزان گرائید و برادرکشی در آن رونق یافت و موجب محرومیت ملت از ثمرات آن باغ کردید.

و یا در کودتای استعماری و ارتجاعی 28 مرداد بر علیه مصدق کبیر بار دیگر این برادرکشی تو سط محمد رضا پهاوی و حامیان خارجی آن ، باغ آراسته به نعمت آزادی و آبادی را تبدیل به دیاری لم یزرع کرد.

و بهار کوتاه مدت آزادی، حاصل از انقلاب اسلامی بهمن نیز با اصرار و لجاجت و تحمیل اصل ولایت مطلقه فرعونی، توسط خمینی و شرکاء باغ مستعد انواع ثمرات انقلاب مردم با کشتار فرزندان مبارز و مجاهدش تبدیل به جهنمی از آرزوهای بر باد رفته کرد.

کسانیکه به دنبال این باغ در جائی و یا مرحله ای از تاریخ هستند، هنوز از مضمون و محتوای پیام وحی دریافت آغشته به جعلیات ..آخوندهای کلیسائی و کنیسه ای و سپس حوزه ای ، دارند..

به همین خاطر است که خروج از این باغ را خداوند عمل ظالمانه و مرتکبش را نیز ظالم خوانده است. بنابراین به روشنی پیداست که در این آیات هدف معرفی ظالمین بر اثر قانون شکنی و سپس برادر کشی آنها برای تحمیل ظلم است. فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ.

پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه را از عورتهايشان برايشان پوشيده مانده بود براى آنان نمايان گرداند و گفت پروردگارتان شما را از اين درخت منع نكرد جز [براى] آنكه [مبادا] دو فرشته گرديد يا از [زمره] جاودانان شويد .سوره اعراف آیه 20

اما شیطان که همان مظهر خودخواهی و هزمونی طلبی به هرقیمت است، هر مرد و زنی را به عنوان آدم وسوسه می کند ، تا گفتمان قدرت را جانشین گفتار و کردار آزادی گرداند. وسوسه مصداق همان خودخواهی و منافع طلبی ها می باشد، که امروز قانون شکنان عدالت گریز در جامعه ما به عنوان حکومت به کار میگیرند. عورت پوشیده در اینجا نیات شر است که انسانهای دارنده آن درپی موقعیتی هستند که آن را عملی سازند. .

نیات شر و شوم هیچگاه از طرف صاحبانش به خصوص در موقعیت ضعف اعلام نمیشود، ولی با ابتلا و به خصوص دست یابی به قدرت این نیات مکنون آشکار میگردد. مگر نه اینکه خمینی در نجف و پاریس از مردم و آزادی و برکناری آخوندیسم از قدرت می گفت، اما با تناول از قدرت هژمونیک و چشیدن مزه اش، آن نیات علنی شد.

همانطور که شاه نیز با تظاهر به قانون و مشروطه و غیره نیات استبدادی خود را پنهان میکرد تا اینکه با کودتای 28 مرداد، عورتش علنی شد. و با علنی شدن زشتی هر انسانی به خصوص در حوزه قدرت در اولین اقدام به جای پذیرش خطا در پی توجیه آن است. يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ.

اى فرزندان آدم در حقيقت ما براى شما لباسى فرو فرستاديم كه عورتهاى شما را پوشيده مى‏دارد و [براى شما] زينتى است و[لى] بهترين جامه [لباس] تقوا است اين از نشانه‏هاى [قدرت] خداست باشد كه متذكر شوند.قرآن .اعراف.26

لباسی که در این آیه خداوند برای پوشاندن زشتی فرستاده است دراکثر تفسیرها به پارچه و نمد و امثالهم تعبیر شده، ولی تعبیر قرآنی باید قانونی باشد که مانع بر ملا شدن زشتی گفتار و کردار ما باشد. به همین خاطر باید اذعان کرد که اگر بشریت در مسیر عدالت و آزادی و بهرهمندی از حقوق درپی پوشش ، زشتی خویش است، تنها قانون فطرت است که میتواند این مهم را متقبل شود.

بنابر این خودخواهی و حرص و آز و هزمونی طلبی و ریاست طلبی انسان که سوءآت اوست ، تنها با تقوا یعنی آزادی خواهی و حقوق محوری پوشیده میشود. و تنها این روش و باور است که پوشاننده و از میان برنده زشتی هاست.

اما اینکه از برگ ها برای پوشش خود استفاده می کنند میتواند گویای این حقیقت نیز باشد که با توسل ساختگی به بخشی از این قوانین ، تلاش دارد تا خود را در مقابل اعتراض مردم به طور موقت مصونیت بخشد.. تظاهر کردن به دین از طریق انجام صوری عبادات یک نوع پنهان کردن زشتی با توجیهات شبه دینی است.

.

زمانیکه شاه به فرمان کوروش متوسل میشد تا دیکتاتوری خود را توجیه و یا از نظرها پنهان دارد، نمونه ای از همین کاربرد مخفی کردن زشتی با برگ درختان است.

دیکتاتورها وقتی به حقوق مردم قبل از سرنگونی اقتدا می کنند، و یا با پذیرش اصلاح و کناره گیری از قدرت در گفتار همراه مردم میشوند، از همین لباس استفاده می کنند. وقتی امر شورا را بر اصل ولایت مطلقه ترجیح داده و بدان تظاهر می کنند، در تمامی این آیات و آیات مشابه در قرآن ما شاهد تناقض گوئی های ظالمان هستیم برای توجیه و پوشش زشتی های خود . . يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿ى فرزندان آدم زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از ايشان بركند تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند در حقيقت او و قبيله‏اش شما را از آنجا كه آنها را نمى‏بينيد مى‏بينند ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏آورند.اعراف .

خطاب در این آیات فطرت انسانی انسان است، و به همین خاطر قوانین و احکام آن ازلی و ابدی است، و در چهارچوب یک زمان و خاص متوقف نمیشود. مفسرین و مترجمین جدید و قدیم که بر اساس شأن نزولهای جعلی این ایات را محدود و منحصر می کنند، در واقع همان تحریف کنندگان کلمات خدا از مواضعش هستند.

امروز کسانیکه قوانین وحی را که ازلی و ابدی و فطری است در یک زمان محدود می کنند، تا بر اساس منویات خود قانون جعل کنند همان تحریف کننده کلمات از مواضعش هستند. چنانکه اکثر مفسرین قدیم و جدید نوشته و گفته اند ، آدم یک شخص بوده که همسری داشته به نام حوا و فرزندانی به نامهای هابیل و قابیل…

این داستانها در کتابهای قبلی هم به طروقی طرح و زمینه سازی شده است ، تا فلسفه خلقت انسان و فطرت خداجوی و حق طلب او را مخدوش و متهم به انواع گمراهی های زنتیک سازند.

تا زمانیکه به ظالمان و بیدادگران در ماسک دینداری اعتراضی شود ، انها مدعی گردند که فرزندان نخست آدم و خود او هم دچار همین خلافها شدند و خداوند آنها را بخشید. پس ما هم ناچار از این خلافکاریها بوده و بدون شک بخشش خدا شامل حال مان میشود.

اما اگر این آیات و احکام را منطبق بر رفتار و گفتار انسان فطری تلقی کنیم، در هر زمان و مکان هر فرد انسان و هر خانواده ای متشکل از او خود را مخاطب این احکام میداند. و سعی نمی کند که با توجیهات شرعی اعمال خلاف قانون خود را پوشش دهد.

مگر جز این است که همین روحانیت حاکم بر تمام خلافکاریها و بیدادهای خود از برگ شجره دینداری پوشش می سازد. وقتی که از تروریسم دولتی آنها انتقاد میشود، اظهار می کنند که در مقابل قدرتمندان ناچاریم از پوشش تروریسم استفاده کنیم. تروریسم دولتی در پوشش اسلام، امروز با کدام بهانه ها توجیه میشود؟

بنابراین آدم مورد خطاب در قرآن و فرزندان او، تمامی بشریت از آغاز تا پایان است و همیشه نسلی از آنها در مقام پدر و نسلی به عنوان فرزندان او در صحنه حق و باطل حضور داشته اند.

و اکثریت این بنی آدم همیشه تلاش کرده که با پرداخت یک بهای حداقل به همه مواهب دست یابد ،و در مقابل اقلیتی نیراز آنان با پرداخت بهای حداکثر از جان و مال پیش برنده امر آزادی و عدالت به عنوان هدف استراتژیک انبیای توحیدی بوده اند. در تاریخ سیاسی خودمان شاهد نمونه های فراوانی از این قربانی های مصلحتی و قربانی های با اخلاص و تمام عیار هستیم.

Lمقید بودن به قانون، مانع بروز خود خواهی و منافع پرستی و نژاد پرستی افراد بشری میشود و با خروج از حاکمیت قانون همه این زشتی ها علنی و هر کدام صحنه ای از جنگ و خشونت را راهبری میکند. و همانطور که در قبل هم یاد آور شدیم توجیه این خشونتها توسط رهبران و نمایندگان این باندها با تمسک به دین و نژاد و رنگ و منافع همان پوشاندن شرمگاه یا زشتی با برگ درختان است.. .

بنابراین خروج از مسیر عدالت زشتی ها را اشکار می سازد ، همه مستبدین و دیکتاتورها روزی دم از آزادی و عدالت و حقوق مردم میزدند، ولی با ارتکاب به جنایت و خیانت نیات شومشان بر ملا میشود. از این رو پوشش دادن به این نیتها و اعمال تظاهر به گفتاری و یا رفتاری شبه قانون، شگرد همیشگی آنان است.

در این رفتار و گفتار تاریخی و ایدئولوژیک فرزندان انسان یعنی نسلها پیاپی با هم آزموده میشوند. و زمانیکه قربانی یعنی فداکاری و تلاش فردی یا جمعی از آنها پذیرفته میشود، جبهه مقابل دچار غضب و خود کم بینی میشوند. آنها حتی به خداوند نیز اعتراض دارند که چرا قربانی ما پذیرفته نشد.

مصدق و مجاهدین و شریعتی و فدائیان و بازرگان همراه و همزمان با آخوندیسم به رهبری خمینی قربانی می کنند، اما از هستی خودشان برای دست یابی به آزادی، و خمینی و شرکاء نیز قربانی می کنند برای کسب ریاست و صدارت، مردم انقلابی با حمایت از اندیشه های ارتجاع سوز و استعمار ستیز معلم شهید شریعتی و مجاهدین و فدائیان به قربانی خمینی و شرکاء اقبالی نمی کنند.

خمینی دچار غضب میشود و با کینه و عداوت دستور قتل عام آنها را صادر می کند. و بازرگان را به تیر انواع اتهام و سانسور و چماق می بندد که بینش قرآنی اش پیشتاز اسلام شناسی قرآنی است.

آیا واضح تر از این میتوان به مصادیق ایدئولوژیک فرزندان آدم و قربانی آنها پرداخت ؟ چگونه است که همه این مفاهیم روشن قرآن را ترک کرده و به جعلیات حدیثی و تاریخی و تحمیل آن بر مفاهیم قرآنی روی می اوریم .؟ اما غرض از طرح و پرداخت به این مفاهیم در قرآن که دیگرانی نیز از مواضع مختلف بدان پرداخته اند، طرح ضرورت های استراتژیک مفهوم امروزی .. زندگی غریزی و تفاوت و تعارض آن با زندگی عقلانی و ایمانی است. . با توجه به آیات بسیاری در قرآن واقف می شویم که قرآن انسان را با دعوت به تعقل و تدبیر سرانجام به ایمان فرا می خواند.

و از انسان دارای ایمان به عنوان مومن نام می برد. پس مومن کسی است که دارای عمل و تفکر سازنده، بوده و در همه رفتار و گفتارش مبلغ و ناشر امنیت و سلامت است. از این رو مومن یکی از القاب خداوند نیز می باشد. حدیث و روایات و تاریخهای جعلی و فرقه ای مسلمانان را از تغذیه ایدئولوزیک از قرآن بازداشته ، بطوریکه فقه سنتی آخوندیسم جای آن را اشغال کرده است.

اما انسان در مسیر شکل گیری شخصیتش به صورت طبیعی ایتدا ازتکامل غریزی ، عبور میکند ، و سپس مسیر عقلانیت و ایمان را باید پیش گیرد. اما در دوران مدرن، ابزار و تکنیک یعنی همان علم او را از ادامه مسیر معاف می سازد.

بطوریکه تلاش دائمی او در توانا شدن مادی برای غلبه بر دیگران خلاصه شده است. انواع نحله جامعه شناسی و روانشناسی تکامل انسان را تنها در عرصه تولید ابزار و تنوع در خوراک و پوشاک ، خلاصه کرده بطوریکه اصالت زور و غلبه بر هم نوع، جزء هسته اصلی هر گونه مدیریتی میشود.

تولید جنگ افزارها حتی بمب اتم و وقوع جنگهای جهانی و منطقه ای، برای تسلط و غارت ضعیفان توسط اقویا] حکایت از همین قدرت طلبی غریزی دارد.

عقل عملی و نظری و سایر بحثهای فلاسفه مدرن، به مانند توماس هابز که انسان را گرگ انسان میداند، حکایت از رشد مضاعف همین خصلت غلبه و تسلط قوی بر ضعیف دارد. نمرودها و قیصرها و فراعنه در مقطعی با مسلح شدن به انواع ابزار قدرت، سلطه خود را توجیه میکردند، و اینکه ادامه دهندگان همان مسیر به طروقی دیگر..

نهضت پیامبران توحیدی که نخستین بانیان تمدن علمی و فرهنگی بشری بودند، با بیداری افکار و پرورش اخلاقی انسانها ایجاد شده است، در صورتیکه تمدن مدرن بشر که بر اساس راهکارهای نخبگان ضد دین و متکی به عقل خودبنیاد بنا شده، آغشته به انواع زورگوئی ها و حق کشی هاست. پس بشر باردیگر با خروج از قانون فطرت به قانون تعادل قدرت روی آورده است.

که شاعری در همین رابطه می سراید که برو قوی شو گر راحت جهان طلبی ..که حق ضعیف در طبیعت پایمال است. انسان با روی آوردن به قدرت تخریبی و فساد ، همانا بر قانون فطرت که بر سلامت و امنیت و عدالت است بر می شورد. و این همان خروج آدم از بهشت مسالمت و همکاری و هم نوائی و عشق و همدلی است.

اما خداوند بر اساس قوانین خود توبه او را می پذیرد و شرط ورود مجددش به بهشت سلامت و امنیت را بازگشت به خویش یا همان صراط مستقیم یعنی صراط امنیت و عدالت و آزادی میداند. این سرنوشت فلسفی و وجودی انسان است در زندگی برای دست یابی به کمال و آرامش مطلق.

پس پذیرش توبه انسان همان فرصت مجددی است که خداوند برای آمرزش او به او داده و انسان قادر است با بازگشت به مسیر فطرت، زندگی خود و پیرامونش را از جهنم کمبودها و ظلم و ستم خارج سازد. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ نُورُهُمْ يَسْعَى بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.

اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به درگاه خدا توبه‏اى راستين كنيد اميد است كه پروردگارتان بديهايتان را از شما بزدايد و شما را به باغهايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است درآورد در آن روز خدا پيامبر [خود] و كسانى را كه با او ايمان آورده بودند خوار نمى‏گرداند نورشان از پيشاپيش آنان و سمت راستشان روان است مى‏گويند پروردگارا نور ما را براى ما كامل گردان و بر ما ببخشاى كه تو بر هر چيز توانايى . قرآن سوره تحریم آیه 8.

بنابراین زندگی غریزی بشر با خروجش از بهشت فطرت آغاز میشود تا اینکه به عهد عقل و ایمان می رسد. این سرنوشت همیشگی ماست ، تا اینکه با مرگ دنیوی به سوی سرنوشتی ابدی که دستیابی به نتیجه تلاش دنیوی است دست یابیم. .

زندگی بی نهایت در دنیائی که به قول قرآن عرض آن آسمانها و زمین است. بهرمندی از این زندگی ابدی و سرشار از نعمت جاودانه، بر ضالمین از سوی خدا حرام شده است.

متأسفانه به خاطر تسلط مثلث شوم زر و زور و تزویر بر سرنوشت بشر به خصوص در حوزه کلان مدیریت، تمامی این مفاهیم فطری ، انسانی وارونه تفسیر و تعبیر شده است. با تمسک به احادیث و روایات ساختگی و مملو از سالوس و ترفند ، مفسرین

به این معنای فطری و بدیهی توجه نکرده اند که مجموعه ای از نعمتها به عنوان باغی است که در آن امکان رشد و سلامت و امنیت است ، کفران نعمت با خروج از فرمان الهی همه این نعمات را به نقمت بدل می کند.

آیا انقلاب اسلامی بهمن 57 با آن راهکار و هدفهای چون آزادی و استقلال و حکومت عدل علی باغ بهشتی نبود که در آن هرکونه امکان رشد و آسایش برای همگان بود، ولی خمینی با مزه کردن ولایت مطلقه آخوندیسم، و اعمال هژمونی مطلق، موجب انواع ناگورایها و خروج جامعه از بهشت آزادی و صلح و تعاون، به جهنم استبداد گردید.

توبه آدم نیز مظهر پشیمانی انسان از اعمال خلاف حق است ، که باید برای بازکرداندن زندگی بهشتی یعنی همکاری در بر و تقوا، به تلاشی همه جانبه برخیزد. کسانیکه بهشت همگرائی و هم آوائی بهار انقلاب را با عصیان بر علیه مردم و اصول محوری انقلاب ، به جهنم تبدیل کردند ، میتوانند توبه کنند ، و با ادای دین به مردم، به فطرت بهشتی خود بازکردند.

زمانیکه با این دید و بینش قرآنی به حکایت آدم و خروجش از بهشت و پذیرش توبه او نگاه کنیم ، آنگاه همه جعلیات حدیثی و تفسیری دوستان نادان و دشمنان دانا برای ما آشکار خواهد شد.

زما نیکه همه انسانهای قرآن باور به جای تقلید از اکابر خود، رو به سوی قرآن آورند و آن را در زندگی فردی و جمعی خود امام خویش سازند، از محاصره انواع ظالمان فارغ میشوند. احادیث و روایات و سپس تبدیل کردن آن به اشعار عرفانی ساخته شده در بازار مکاره، بینش قرآنی روشنگر را به حاشیه رانده است.

الَرَ تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِينٍ. الف لام راء اين است آيات كتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر. قرآن سوره حجر آیه یک.

زمانیکه قرآن خود را روشنگر و هادی انسان در مسیر کمال میداند، چرا باید انسانهای معتقد و مخاطب این کتاب اسیر جعلیات تاریخی و تفسیری و حدیثی روحانیتی شود که تبار او از قرون وسطی ارباب کلیسا و کنیسه است.

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يِهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ وَيُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا كَبِيرًا. قطعا اين قرآن به [آيينى] كه خود پايدارتر است راه مى‏نمايد و به آن مؤمنانى كه كارهاى شايسته مى‏كنند مژده مى‏دهد كه پاداشى بزرگ برايشان خواهد بود. اسراء ایه 9 .

در اکثر بحثهای مدرن قرآنی نیز مفسرین همچنان اسیر جعلیات تاریخی و تفسیری هستند، و قادر نشده اند با اجتهاد قرآنی این مفهوم ساده پیام رهائی بخش قرآن را در یابند که این کتاب برای ذکر، آسانترین شیوه را برگزیده است.

کلام بشر که محدود به یک زمان و مکان و یا رشته علمی مشخصی است محتاج تفسیر برای بیان مقصود خویش به مخاطبینش می باشد، آیا کلام الهی هم گرفتار این محذوریت است؟

مفسرین و محدثین چرا با مسامحه و جعل در پی پوشش حقایق صریح قرآنی به گفتاری از خود هستند که هزاران شک و تردید را با خود همراه دارد؟ و هم چنان باید یاد آور شد که جعلیاتی به نام شأن نزول یکی از شگردهای دشمن داناست که توسط دوست نادان و متعصب به عنوان سنت رسول بیان صریح قرآن را در سایه انواع شک قرار داده است.

آیا خداوند که خالق زمان و مکان است میتواند محکوم به شرایط آن باشد؟ در تفسیر و توجیه شأن نزولها خداوند منتظر اعمال و گفتار کافران و گروندگان است ، تا بعد از گفتار و رفتار بندگان، آنها را با کلام خود تصحیح و یا توجیه کند. و این شیوه تلقی از مفاهیم آیات وحی، شرک محض است..

پیامبران الهی به خصوص خاتم آنان قوانین ازلی و ابدی را از سوی خدا به بشریت در تمامی زمانها و مکانها ابلاغ کرده اند. و همه انسانها تا قیامت مخاطب این پیامهای وحیانی هستند. و پیامبران مظهر اراده کامل بوده اند و به همین خاطر، به رسالت از سوی خدا مبعوث گردیده اند.

اینکه در شأن نزولهای ساختگی پیامبر خاتم را متهم می کنند به اینکه با دریافت نخستین وحی الهی ، دچار ترس و دلهره شد و با حالتی پریشان به خانه آمد و همسرش خدیجه او را پیش عموی خود برد ، همگی برای تضعیف شخصیت پیامبر و خدشه وارد کردن بر رسالت اوست.

اکثر احادیث و روایات و تاریخ های ساخته شده جعل دشمنان دانا و نقل شده دوستان نادان است. تا از این طریق کتاب وحی از حضور در میان مردم به عنوان تنها سند مطمئن خارج شود. مگر نه این است که در تشیع صفوی احادیث بسیاری در رابطه با مخدوش بود قرآن و تقدم حدیث بر آن ساخته و پرداخته شده است.

مگر جز این است که همین جعلیات روائی و حدیثی دستمایه سلمان رشدی ها میگردد، تا با داستانسرائی و حکم قتل خمینی یک شخصیت جهانی شوند؟ در بخشی از این روایتها و احادیث ، خداوند عکس العمل پیامبر تعبیر شده، تا اینکه ابتدا او کاری را انجام دهد و یا سخنی بر زبان آورد ، و سپس وحی او را در این گفتار و یا عمل تصحیح و یا تکمیل کند.

امروز احادیث وروایات جعلی مبنائی برای شکل گیری فقاهتی شده است که در همه فرقه های مسلمان انواع خشونتها و عقب ماندگی ها را نمایندگی می کند. و روحانیتی نیز از طریق این فقه سازی با تقلید از سنت کلیسا و کنیسه ساخته شده است، که ثروت و ریاست را از این طریق برای خود مهیا کرده و بر تنور انواع خشونت در حوزه های مختلف از موضع دین می دمد.

در صورتیکه همه پیامبران توحیدی برای قیام مردم جهت تدارک قسط در زمین به رسالت برگزیده شده، و یکی از شاخصه های نظام قسط نفی هرگونه خشونت در عرصه های مختلف روابط انسانی است. تحقق این هدف استراتژیک در جامعه انسانی امروز، با نام دموکراسی و یا همان حاکمیت قانون عدالت محور است.

چنانکه در آیات متعدد قرآن به خصوص بلندترین سوره آن یعنی بقره داستان آدم و فرزندانش را پیگیری کنیم ، به این حقیقت واقف خواهیم شد که خداوند فلسفه انسان فطری را در عرصه زندگی بیان کرده است.

انسانی که با دچار شدن به خود پرستی و مال پرستی و انواع بت واره های دیگر، از فطرت انسانی خود خارج شده و اسیر تمایلات خودخواهانه نفسانی میشود. و در جامه عمل پوشاندن بدین گرایشات نفسانی است که شیطان معلم و راهنمای او شده، و با وسوسه او را از پیمان فطری الهی خارج میسازد.

اما در طول تاریح حیات انسان نخست انبیاء توحیدی و سپس برگزیده کان از یاران و باورمندان ثابت قدم بدانها در مقابل این الینه شدن انسان با تبلغ و تشویق و مبارزه مقاومت کرده اند تا روزی انسان به فطرت الهی خود بازگردد.

و همین انسانهای فطری و آرمان گرا هستند که در طول تاریخ و اقصی نقاط جهان شعله امید به تحقق عدالت جهانی در پرتو حاکمیت آزادی را فروزان نگاه داشته اند. و برخلاف تاریخ نویسان و فلسفه بافان هاروارد و آکسفورد و کلیسا و کنیسه و مسجد ،همین حقیقت باوران متکی به آموزه های الهی هستند که بر اساس نهضت توحیدی ابراهیم علیه السلام نخستین تمدن علمی بشر را بنیان نهاده اند.

اگر امروز ما مواجه با نوشته های قطوری به عنوان تحقیقات دانشگاهی پیرامون تمدن علمی و فرهنگی بشر قبل از انبیای توحیدی هستیم، در واقع مغلطه و سانسوری بیش نیست.

این تاریخ نویسان و فلسفه بافان با اتکاء به دست آوردهای مدرن بشر بر اساس آموزه های الهی توسط پیامبران توحیدی، مدعی هستند که دین و به خصوص دین توحیدی، بنیانگذار جنگ و املیسم و فرقه گرائی در جامعه بشر بوده است.

و برای اثبات جعلیات خود به عنوان نظریات علمی نیز به سنتهای جاهلی آخوندهای قرون وسطی و یا پاپیسم و آخوندیسم کنونی استناد می کنند. جنگی که در تاریخ مدرن بشر توسط فراعنه زمان بر علیه دین توحید سازماندهی شده است، ادامه همان سنت فرعون و قارون و بلعم باعور است.

به همین خاطر محکمات کتاب های الهی بر اساس متشابهات جعل شده از سوی این فرقه ها سانسور و تحریف میشود. و یکی از سوژه های استراتژیک این جعلیات همانا حکایت آدم است که ما سعی کردیم از بیان قرآن ، پرتوی بر این فرافکنی ها و سانسور ها بیفکنیم ، تا سایرین نیز در روشن کردن این مفاهیم اقدام کنند.

امروزه ما شاهد گفتمانی هستیم به خصوص در حوزه های دانشگاهی به نام عقل عملی و یا عقل نظری ، کانت از بنیانگزاران این مبحث در نوشته های خود بیشترین تأکید را بر عقل عملی کرده است.

اما این تقسیم بندی عقل نیز خود ناشی از عدم شناخت فلسفی موجودی به نام انسان است. و از جانب دیگر بیانگر این حقیقت است که فیلسوفان کماکان بر دعوی شناخت جهان و انسان بدون اتکاء و استناد به آموزه های وحیانی اصرار میورزند. عقل 49 بار در قرآن آمده که در همه این موارد کفتار و کردار انسان را با اتکاء به علم مورد سئوال قرار داده است.

در تمامی آیات که مخالفین را متهم به کفر یعنی حق پوشی می کند، تأکید می کند اکر تعقل میکردند این گفته را به زبان نمیاوردند و یا این عمل را مرتکب نمیشدند. بنابراین تعقل در بیان قرآن همان گفتار و کردار مبتنی بر علم است. چیزی که در آموزه های فقاهتی آخوندیسم، مبتنی بر حدیث و تاریخ ، در تقابل با منطق قرآن و تعقل قرآنی است…

از لحاظ تاریخی دوران زندگی غریزی بشر به میلیونها سال میرسد تا اینکه استعداد عقلانی او در طی این پروسه به درجه ای از تکامل رسیده که نخستین پیام آوران توحیدی از میانشان برخاسته است. همانطور تاریخ در این زمینه گزارش می کند عادات به زندگی غریزی در طی همه دورانها مانع از تحقق یک زندگی عقلانی به مفهوم وحیانی آن شده است.

پیامبران توحیدی و پیروان وفادار آنها طی هزاران سال در این مسیر با تحمل انواع مشقات جسمی و روحی تلاش کرده اند تا جامعه انسانی را در حوزه گفتار و رفتار به درجه ای از رشد علمی و عقلی ارتقاء دهند که آنها قادر باشند سازماندهی یک زندگی عقلی را در نبود این رسو.لان الهی خود به عهده گیرند.

با توجه به آیه صریح قرآنی که هدف از ارسال رسولان با کتاب و میزان را اقامه قسط توسط مردم دانسته، به روشنی فلسفه سیاسی نهضت انبیای توحیدی تبیین شده است.

و عقلانیتی را در پرتو هدایت وحی الهی توصیه می کند که بر خاسته از ایمان و متکی بر تقوا است. این عقل به مانند عقلانیت اصحاب وسواس الخناس زمان، متکی بر زور و اراده سلطه نیست.

بلکه این عقلی که عمل به علم در کردار و گفتار است ، با نور وحی راه خود را باز می کند و عامل به عدالت است و نه استثمار و ستم از طریق دست آوردهای علمی.

عقلانیتی که امروز در تمدن مدرن مدعی راهبری انسان است، حاصل تجربه های قدیم و جدید در حرفه فریب و یا به قولی همان ماکیاولیسم می باشد که بعد از تدارک دو جنگ جهانی ، امروز نیز دلهره جنگ اتمی را دارد.

عقل عملی و یا نظری که فیلسوفان مدرن و پست مدرن بدان افتخار می کنند ، محصول تجربه طولانی از فنون تعریف انسان بر اساس قدرت است. اما پیامبران الهی با آموزه های وحیانی مبلغ و عامل به عقلی بودند که رابطه انسانها را بر اساس حقوق تبیین کرده است.

کلمه عقل با مشتقاتش 49 بار در قرآن تکرار شده است که همگی آن گفتار و رفتار بر اساس حق است و نه چیز دیگر.

قرآن به عنوان آخرین حلقه پیام رهائیبخش الهی، به منکران حق در تمامی موارد تذکر و هشدار می دهد که شما چرا تعقل نمی کنید ، و اگر تعقل میکردید این گفتار و یا رفتار به ناحق را انجام نمی دادید.

آخرین کتاب الهی عقلانیت انسان مومن را در عمل به حق خلاصه کرده و همه ستمگران را نیز از همین بعد به عنوان جاهل و منکر عقل خطاب کرده است.

زمانیکه قرآن امر مومنان را بر اصل شورا میداند حکایت از همین عقل در پرتو تابش وحی است. به همین خاطر مستبدین و دیکتاتورها نخستین کسانی بودند که با آموزه های وحیانی مقابله کرده و معتقدین و مومنین به آن را از دم تیغ گذرانده اند.

و در همین دوران نیز شاهد هستیم که آخوندیسم با جعل ولایت مطلقه بر علیه اجماع عقلا بر میشورد ، همانطور که شاه با ودیعه الهی خواندن سلطه خود از حوزه عقلمداری خارج شد. از این رو ما نیاز مبرم داریم که با دوری گزیدن از سانسورها و تحریفات سلطه گران ضد عقل، به پیام رهای بخش قرآن باز گردیم.

.

اما این نهضت روشنگر و عدالت پیشه با حکومت پاپیسم در قرون وسطی اروپا و سپس به تبعیت از سنت آنها آخوندیسم در بین مسلمانان، دچار انواع موانع نظری و عملی گردیده است، و همچنان سانسور و تحریف این پیام رهائی بخش پیامبران توحیدی، توسط آنها ادامه دارد.

که اینک در دنیای مدرن نیز به مانند همان دوران فراعنه قدرتهای حاکم جز بر اصالت قدرت و توانمندیهای عملی انسان در سلطه به چیز دیگری باور ندارد.

در صورتیکه بر خلاف این نحله های ماتریالیستی مبتنی بر اصل تعادل قوا، بر اساس زور، مکتب پیامبران توحیدی با پرورش عقل از آبخشور ایمان و عشق ، کرامت ذاتی انسان را در برخورداری از حقوق تعریف کرده است.

تاریخ سیاسی ملت ایران تحت هژمونی سلطنت و روحانیت با کمک مستقیم و غیر مستقیم استعمار کهنه و نو، تجربه ای است زنده با درسهای بسیار در رابطه با تعریف انسان و تعیین جایگاه او از زبان قدرت .

به همین خاطر فرهنگ سیاسی ما بر خلاف آموزه های قرآنی، فرهنگی مبتنی بر اصالت زور در رابطه های خرد و کلان می باشد. مردم همیشه به سوی کسانی گرایش دارند که دارای قدرت فائقه هستند، و با تعظیل کردن عقل و ایمان و عشق، در خویشتن، هرکسی را که زور بیشتری دارد ذیحق می شناسند.

این خوره فرهنگی در روانشناسی اجتماعی ملت ما، او را از استبدادی به استبداد دیگر سوق داده است. همانطور که روسو در یکی از نوشتهای خود در این رابطه چنین می گوید.

” ملتی واقعا فاسد است که پس از عاری شدن تدریجی از شخصیت و از دست دادن آزادی اش، از دموکراسی به آریستو کراسی و از آریستو کراسی به پادشاهی گذر می کند، این مرگ ملت بر اثر فرسودگی است.

اما درتجربه تاریخ سیاسی جامعه خودمان به وضوح شاهد آن هستیم که علت العلل عدم رشد عقلانیت و ایمان و عشق ، حاکمیت زور با ائتلاف دو قطب استعمار ساخته یعنی سلطنت و روحانیت بوده است.

بر ایندو جریان سلطه گر و مخالف با عقلانیت و ایمان و عشق باید جریان سومی را هم افزود که از ایدولوژی سازی دوران روشنگری اروپا نشأت گرفت. این جریان سوم همانا مارکسیست بود که در ذهنیت سازی کاذب مدعی فلسفه مدرن و انقلابی بود.

اما انسان شناسی فلسفی در این نحله جدید، به شیوه ای در تبارشناسی متوسل شد که انسان را ادامه جانورانی از قبیل میمونهای شبیه انسان تلقی کرد و سپس با پیدایش کسانی چون فروید و امثالهم ، کرامت ذاتی انسان را نیز مخدوش نمود.

در این انسان شناسی نوین به نام فلسفه علمی، ایمان به ارزشها و عشق و فداکاری در رهائی انسان تحت نام جهان بینی علمی، کاملا تحریف و سانسور گردید. بطوریکه فیلسوفانی چون نیچه و هگل حق را با ترازوی قدرت سنجیده ، و هرکس که از قدرت بیشتری در سلطه برخوردار بود ، ازحق ویژه در تمامی عرصه ها برخوردار می گشت..

بدون شک با توجه به تمامی سفسطه های شبه علمی در گفتار، این قبیل نظریه پردازان، نیت اصلی آنها همانا خلع سلاح اخلاقی انسان بود ، تا بعد از آن به هر خفتی تن در دهد.

امروز اکثریت شهروندان غربی برخوردار از سواد و بهره مند از حقوق در مقام سیاستمدران و یا دانشگاهیان و روشنفکران از استثمار همه جانبه مردم آسیا و آفریقا توسط دولت های خود آگاهی دارند، اما به حکم غریزه خودمحور و قدرت باور، این اجحاف را به شیوه های مختلف توجیه می کنند.

برتراند راسل به عنوان فیلسوف علم به صراحت اعلام می کند که چون نفت ماده لازم برای پیشرفت جامعه صنعتی است بنابراین میتوان با زور نیز آن را تصاحب کرد. .

بنابراین میتوان با مشاهده تاریخ مدرن بشر و دو جنگ بزرگ جهانی اول و دوم ، پی به این حقیقت مورد تأکید قرآن برد که، عقل خود بنیاد و منافع محور بشریت را به خلع سلاح شدن از همه ارزشهای اخلاقی ویژه انسان فرا خوانده، و جامعه انسانی به همان سوی میرود که توماس هابز بیان کرده است.

اگر عقل و ایمان و عشق، متکی بر اراده ای نباشد که مسلح به اصل کرامت انسان است، بدون شک توسط راهبری و حاکمیت غریزه انسان مدرن در پرتو عقل منافع محور، با اصالت دادن جنگ منافع، به سوی نا کجا آبادی خواهد رفت، که یکی از عواقب آن میتواند جنگ اتمی باشد.

در مقابل عقلانیت خودمحور و توجیه کننده منافع یک اقلیت، تنها عقلانیت متکی بر قانون جهان شمول عدالت محور قادر است با نفی جنگ اتمی نابود کننده، جامعه جهانی را به سوی یک اتحاد و اتفاقی فرا بخواند که انسان بر اساس حقو ق خود تعریف شده است.

بازگشت به مکتب انبیاء توحیدی در فلسفه سیاسی مدیریت جهانی، یک ضرورتی است که حکایت از شکست خوردن همه اندیشه های سیاسی قومی و مذهبی و طبقاتی در حوزه فلسفه مدیریت کلان است. فروپاشی کمونیسم و شکست های پیاپی لیبرالیزم متکی بر طبقات ثروتمند، بیانگر ناتوانی این مکتبهاست.

از مجموعه اشارات و تذکرها و هشدار ها در آیات صریح قرآن پیرامون جایگاه عقل در هدایت انسان بر این حقیقت واقف می شویم که دین توحید با رسالت انبیای وفادار به آزادی و عدالت از سوی خداوند، تنها مسیر دستیابی بشر به کمال و رشد عقلانی است.

عقلانیت مدرن که امروز تحت نام فلسفه و علم گرائی مدعی اباحی گری و ضدیت با پیام رهائی بخش الهی است ، خود بیانی از اصالت دادن به غریزه آنهم در چهارچوب منافع و مصالح یک اقلیت مافیائی است. این عقل منافع محور برای سانسور حقایق مکتب وحی، به انواع سفسطه ها تحت نام علم و فلسفه خودکفا و جامعه شناسی های نژاد گرا متوسل میشود تا تناقض های ماهوی خود را توجیه کند… … .

 

نهضت تشیع علوی …مهر ماه 1392 برابر با 2013 میلادی

 

. . ..

 

ه

. .