برای مشاهده نتایج کلید Enter و برای خروج کلید Esc را بفشارید.

قِسـط و عَـدل(واژه های مترادف)


مقايسه‌ها

قسط و عدل از واژه‌هائى هستند كه در ترجمه‌ها و تفاسير قرآن به طور يكسان “به عدالت رفتار كردن” معنا مى‌شوند. هرچند اين برگردان درست است، اما هركدام به نوعى از عدالت اشاره دارند كه براى فهم مطلب، بخصوص در مواردى كه هر دو واژه در يك آيه آمده‌اند، بايد به آن توجه كرد.

“عدل” واژه كلى و عامى است كه بيانگر “تعادل” و تناسب اشياء و امور مى‌باشد و در وصف حالات متنوعى از عدالت كه جنبه “كيفيتى” دارد مورد استفاده قرار مى‌گيرد، مثل كيفيت رفتار ما با دوست و دشمن. اما قسط تنها دركميت‌ها و موضوعات محسوس و مشهود، مثل سهم و نصيب اشخاص كه قابل وزن و اندازه گيرى است به كار مى‌رود.

عادلانه رفتار كردن چيزى نيست كه به عدد و رقم بيايد و شمرده گردد، بنابراين تشخيص آن مى‌تواند مورد مناقشه واقع شود، اما قسط، كه عمدتاً در توزيع عادلانه حقوق و امكانات اقتصادى جامعه مطرح مى‌گردد، كاملا بيّن و آشكار مى‌باشد.

در ادبيات عرب، به تراز و “ميزان”، “قسطاس” مى‌گويند، پس قسط كه از قسطاس ناشى شده، دلالت برعدالت كميتى در مناسبات اقتصادى و ميزان بودن حق و سهم هركسى مى‌كند. به اين ترتيب مى‌توان گفت قسط همان عدل است اما در مواردى كه عدالت را بتوان مشاهده كرد (۱). اما عدل را به معناى تعادل و هماهنگى ميان اجزاء آفريده‌هاى خدا در نظام چهارمرحله‌اى: “خلق، تسويه، تعديل و تركيب” چگونه مى‌توان اندازه گرفت؟

انفطار۶ تا ۹- يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ الَّذِى خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ فِى أَى صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ

اى انسان چه چيز تو را پروردگارت مغرور ساخته است؛ همان كه تو را آفريد و آراست و تعديل كرد و در صورت‌هائى تركيب نمود.

با توضيحات فوق، اينك راحت‌ترمى‌توانيم به فهم آياتى بپردازيم كه هر دو واژه درآنها به كار رفته و مترجمين در بيان مقصود آيات به زبان فارسى دچار مشكل شده‌اند. به ترتيب به اين آيات استناد مى‌كنيم:

در زمينه حفظ حقوق يتيمان

الف) انعام ۱۵۲- وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ حَتَّىٰ يَبْلُغَ أَشُدَّهُ ۖ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ ۖ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا ۖ وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَىٰ ۖ ….

به مال يتيم نزديك نشويد مگر به بهترين شيوه (براى حفظ و نگهدارى آن از تلف شدن). تا زمانى كه به سن رشد (بلوغ) برسند. (به حق ديگران) در (سنجش با) پيمانه و ترازو (به قسط) وفا كنيد. البته هيچ كس را جز به اندازه توانش (در رعايت حقوق يتيمان) تكليف نمى‌كنيم. و چون اظهار نظرى (در مورد آنها و غير آن) مى‌كنيد، عدالت را رعايت كنيد، هرچند در مورد خويشاوندان باشد…..

در آيه فوق كار كردن با اموال و سرمايه يتيمان را، به شرط آن كه رعايت “قسط” در سهم و بهره آنان شده باشد، مجاز شمرده است. در اينجا موضوع، “كميتى” و قابل حساب و كتاب است، اما در مورد سخن گفتن و اظهار نظر، كلمه عدل را به كار مى‌برند كه “كيفيتى” و غير قابل شمارش است.

ب) نساء۲ و۳- وَآتُوا الْيَتَامَىٰ أَمْوَالَهُمْ ۖ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ ۖ وَلَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَىٰ أَمْوَالِكُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ حُوبًا كَبِيرًا ۝ وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِى الْيَتَامَىٰ فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا

اموال يتيمان را (پس از بلوغ و رشد) به خودشان بازگردانيد، بى‌آنكه مرغوب را با نامرغوب جا به جا كنيد. اموال آنان را نيز به طرف اموال خود (نكشيد و) نخوريد كه گناهى است بس بزرگ ۝ اگر بيم داشتيد كه نمى‌توانيد (و انگيزه نداريد جز با ازدواج) در باره يتيمان قسط را اجرا كنيد (به سرپرستى آنها و نگهدارى عادلانه اموالشان بپردازيد)، دراينصورت با زنانى كه مى‌پسنديد ازدواج كنيد (۲). دو يا سه يا (حداكثر) چهار (مورد، برحسب تعداد يتيمان حاصل از جنگ‌ها و افراد داراى امكانات مالى). اما اگر بيم داشتيد كه نمى‌توانيد عدالت را رعايت كنيد به يكى اكتفا كنيد…..

در آيه بحث انگيز فوق، هر دو كلمه قسط و عدالت آمده است كه تعيين كننده دو نوع عدالت مى‌باشد؛ قسط كه در آغاز آيه آمده، ناظر به عدالت در باره حقوق مادى و ميراث مشهود آنهاست، كه جامعه اسلامى وظيفه دارد پاسدارمنافع مظلومان باشد. اما عدالتى كه در انتهاى آيه آمده، ناظر به رفتار مرد با همسران متعدد در عشق و علاقه و توجه قلبى است كه در هر شرايط بايد كاملا عادلانه باشد.

آيه فوق را در ارتباط با آيه ۱۲۷ همين سوره بايد فهم كرد كه عده‌اى با طمع‌ورزى به ميراث دختران يتيم، بدون آن كه قصد خدمت و سرپرستى داشته باشند، مى‌خواستند به بهانه ازدواج، اموال آنان را تصاحب كنند! اين آيه، پيش‌گيرى از چنين سوء استفاده‌اى در روزگار فاقد دولت و سازمان‌هاى تأمين كننده اجتماعى مى‌باشد. نگاه كنيد:

ج) نساء ۱۲۷- وَيَسْتَفْتُونَكَ فِى النِّسَاءِ ۖ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا يُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ فِى الْكِتَابِ فِى يَتَامَى النِّسَاءِ اللَّاتِى لَا تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَأَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَامَىٰ بِالْقِسْطِ ۚ وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِهِ عَلِيمًا

از تو در باره زنان نظر مى‌خواهند؛ بگو خدا در مورد آنها به شما نظر مى‌دهد، همچنين (يادآورى مى‌كند كتابى را كه برشما تلاوت مى‌شود) در باره دختران يتيمى كه، بدون پرداخت حقوق و ميراث مقررشان، تمايل به ازدواج با آنان داريد، و نيز درباره كودكان به ضعف كشيده شده (يتيمان استعداد ضايع شده) و اين كه با يتيمان بايد به قسط قيام كنيد (براى رسيدگى به حقوقشان بپاخيزيد). و بدانيد هر اقدام نيكوئى كنيد، خدا از آن آگاه است.

در ضمن آيه ۱۲۹ همين سوره (دو آيه بعد) توانائى عدالت‌گرى ميان چند همسر را، هرچند مرد مشتاق اين كار باشد، غيرممكن شمرده و توصيه كرده است كه فقط به يكى اكتفا شود:

د) نساء ۱۲۹- وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا أَنْ تَعْدِلُوا بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمْ ۖ فَلَا تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ ۚ وَإِنْ تُصْلِحُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ غَفُورًا رَحِيمًا

هرگز نمى‌توانيد ميان زنان (از همه جهات) به عدالت رفتار كنيد، هرچند بر اين كارحريص باشيد. پس تمايلات خود را متوجه يكى نكنيد كه ديگرى را بلاتكليف رها سازيد؛ و اگر آشتى و خويشتن نگهدارى كنيد، بدانيد كه خدا بخشنده و مهربان است.

با جمع ميان دو آيه‌اى، كه يكى اجراى عدالت ميان چند زن را محال مى‌شمارد و ديگرى به شرط قسط، آن را اجازه مى‌دهد، شايد بتوان گفت تعدد زوجات در قرآن (كارى به تاريخ و روايات نداريم) راه حلى موقت و مقطعى مربوط به جوامع فاقد امكانات تأمين اجتماعى و منحصر به مواردى است كه ضرورت‌هاى فردى و اجتماعى آن را براى حمايت از يتيمان توجيه نمايد (والله عالم).

در زمينه اختلافات درونى جامعه

حجرات ۹- وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِى تَبْغِى حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ

اگر دو گروه از مؤمنون باهم درگير شدند، ميانشان آشتى برقرار كنيد؛ اگريكى از آنها بر ديگرى تجاوز كرد، با گروه متجاوز بجنگيد تا به فرمان خدا (صلح) باز گردد؛ و اگر بازگشت، بينشان صلحى عادلانه برقرار كنيد و به قسط عمل نمائيد (با بررسى ميزان خسارات، حق مظلوم را از ظالم بستانيد)

همان‌طور كه ملاحظه مى‌شود، ابتدا با بررسى علل بروز اختلاف ميان دو گروه، بايد صلحى عادلانه ميان آنان برقرار كرد، آنگاه درسايه آرامش حاصل از آتش بس، به ريشه اختلاف و حقوق ضايع شده و غرامت جنگى پرداخت و عدالت اقتصادى را برقرار كرد.

در زمينه دفاع از حقوق مخالفين

مائده ۸- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ ۖ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ

اى مؤمنان، همواره ايستاده براى خدا باشيد (آماده اقدام در راه حق) و الگو وشاهد عمل به قسط (در رعايت حقوق مردم). مبادا دشمنى با گروهى، شما را به بى‌عدالتى واداركند، عدالت كنيد كه به تقوا نزديك‌تراست. و از خدا پروا كنيد كه خدا ازجزئيات آنچه مى‌كنيد بس با خبراست.

شاهد به قسط بودن، نمونه و الگوى عمل به عدالت اجتماعى و حقوق مادى مردم است، اما موضوع دشمنى با دگرانديشان، كه امرى قلبى است در قلمرو عدالت قرار مى‌گيرد (نه قسط كه مرتبط به امور مادى و محسوس است).

در زمينه مسائل اقتصادى (معاملات غيرنقدى)

در آيه ۲۸۲ سوره بقره، كه بلندترين آيه قرآن است، هر دو كلمه قسط و عدل آمده است. در آغاز كه سخن از مكتوب كردن معاملات غير نقدى (براى جلوگيرى از فراموشى يا ادعاى باطل) است، توصيه شده شخص با سوادى آن را به “عدالت” بنويسد. در اينجا منظور از عدالت، عدم خيانت و كم و كسركردن در چيزى است كه براو ديكته مى‌شود:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَدَايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ ۚ وَلْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَلَا يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِى عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا

در اواسط آيه نيز كه باز هم صحبت از نوشتن تعهدات طرفين شده است، از آنجائى كه توصيه به نوشتن ِ همه شرايط معامله، اعم از كوچك و بزرگ است، كلمه “قسط” آمده كه ناظر به “كميت” و ريز مقادير مى‌باشد:

بقره ۲۸۲- وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا

…. از نوشتن آن احساس خستگى نكنيد، چه كوچك باشد، چه بزرگ، تا به آخرش؛ اين (روش) نزد خدا عادلانه‌تر و براى گواهى، سر راست‌تر. و براى اين كه دچار ترديد نشويد، (به احتياط) نزديكتر است

قيام به قسط ، عادل بودن

در قرآن “قيام براى قسط” بارها توصيه شده، اما هرگز قيامى براى عدالت در اين كتاب، برخلاف تصورما، نيامده است! عدالت كه مربوط به مناسبات اخلاقى و “كيفيت” روابط انسانى است، از مقوله تربيت است، نه قيام! اما قسط درباره حقوق ملت و سهم و بهره آنها از امكانات ملى است. بنابراين براى توزيع عادلانه ثروت و استيفاى حقوق پايمال شده مردم بايد قيام (به معناى برپائى و جديت) كرد. نگاه كنيد به آيات مورد نظر:

حديد ۲۵- لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ

ما رسولانمان را با نشانه‌هاى روشن فرستاديم و همراهشان كتاب و ميزان ِ(تشخيص حق از باطل) نازل كرديم تا مردم به “قسط” برخيزند و….

آل عمران۱۸- شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

خدا گواهى مى‌دهد كه معبودى جز او نيست و نيز فرشتگان و دانشورانى كه براى احقاق قسط برمى‌خيزند (با عملشان در نفى تبعيض طبقاتى، شهادت عملى به ضرورت عدالت اقتصادى مى‌دهند)…

نساء۱۳۵- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ۚ

اى مؤمنان، همواره ايستاده براى (برقرارى) قسط باشيد الگو‌هائى براى (شناخت ارزش‌هاى) خدا، هرچند به زيان خودتان، پدر و مادر يا خويشاوندانتان باشد…

اما در مورد عدل، به جاى قيام، عدالت ورزيدن و عادلانه رفتار كردن را توصيه كرده است. مثل:

اعراف۱۵۹- وَمِنْ قَوْمِ مُوسَىٰ أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ

از قوم موسى گروهى هستند كه مردم را به راه حق رهبرى مى‌كنند و (با معيارهدايت)عادلانه عمل مى‌كنند.

اعراف۱۸۱- وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ

از آنها كه آفريديم، امتى (گروه هدفدار و همسوئى) هستند كه مردم را به حق دعوت مى‌كنند و به آن عادلانه عمل مى‌كنند.

موضوع “عادل بودن” اصطلاحى است كه بارها در قرآن به كار رفته است. حضور دو شاهد عادل در موارد خاصى در قرآن توصيه شده است. مثل: مائده ۹۵(يحكم ذواعدل منكم)، مائده ۱۰۶ درباره شاهد وصيت (اثنان ذواعدل منكم) وطلاق ۲ – درباره شاهد طلاق (واشهدوا ذوى عدل منكم).

امر به عدل و قسط

بر خلاف “قيام”، كه فقط در مورد قسط معنا مى‌دهد، “امر”، به معناى توصيه و راهنمائى، در هر دو مورد آمده است. هم از ناحيه خدا و هم از سوى مردم:

نحل۹۰- إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِى الْقُرْبَىٰ و….

خدا شما را به عدل و نيكوكارى و بخشش به ديگران فرمان مى‌دهد و…

نحل۷۶- ….هَلْ يَسْتَوِى هُوَ وَمَنْ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ ۙ وَهُوَ عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ…

…. آيا او مساوى است با كسى كه به عدالت فرمان مى‌دهد و خودش بر راهى راست است؟

اعراف۲۹- قُلْ أَمَرَ رَبِّى بِالْقِسْطِ…. بگو پروردگارم شما را به قسط فرمان داده است.

تنها خدا به قسط فرمان نمى‌دهد، انسان‌هاى مبارز و مردم دوستى نيز كه براى احقاق حقوق مردم قيام مى‌كنند و معمولا توسط غارتگران سرمايه‌هاى مردم كه نظامشان را با افشاگرى‌هاى آنها در معرض خطر مى‌بينند كشته مى‌شوند، اهل قسط هستند:

آل عمران ۲۱- إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَيَقْتُلُونَ الَّذِينَ يَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ

آنان كه آيات خدا را انكار مى‌كنند و پيامبران را به ناحق مى‌كشند ونيز مناديان عدالت را كه ازميان مردم برخاسته‌اند مى‌كشند، آنان را به عذابى دردناك خبر ده.

حكم كردن به عدل و قسط

در موضوع حكم و داورى ميان اختلافات مردم، به دليل آن كه موضوع اختلاف مى‌تواند هم مسائل اخلاقى و رفتارى (كيفيتى) باشد و هم موضوعات مالى (كميتى)، عدل و قسط هردو توصيه شده است:

نساء ۵۸ – إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَىٰ أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ

خداوند شما را فرمان مى‌دهد كه امانات را به اهلش برگرانيد و چون ميان مردم داورى كنيد، عادلانه داورى كنيد….

مائده ۴۲- …. فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ ۖ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا ۖ وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ

…. و اگر خواسته ميانشان حكمى بكنى، به قسط حكم كن كه خدا قسط كنندگان را دوست دارد.

رعايت قسط و عدالت در مورد بيگانگان

پيامبر اسلام مأمور بود، در ارتباط با اهل كتاب “عدالت” را ميان آنان جارى سازد (امرت لاعدل بينكم – شورا ۱۵) و قرآن به مسلمانان فرمان داده با بيگانگان و دگرانديشانى كه نه دركشتار آنها مشاركت داشته و نه از شهر و ديار آواره‌شان كرده‌اند، به نيكوئى رفتار كرده و با آنها روابط مبتنى بر قسط (مبادلات عادلانه اقتصادى) داشته باشند:

ممتحنه ۸ – لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِى الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ

مهندس عبدالعلی بازرگان


________________________________________

۱- نويسنده اين برداشت را وامدار “ابى هلال عسگرى” از اديبان لغوى قرن چهارم، نويسنده كتاب”فروق اللغويه” مى‌باشد كه در سال ۳۹۵ هجرى قمرى به رشته تحرير درآمده است (رحمة الله عليه). توضيح ايشان به قرار زير است:

ان القسط هوالعدل البين الظاهر و منه سمى المكيال قسطا والميزان قسطا، لانه يصور لك العدل فى الوزن حتى تراه ظاهرا. و قد يكون من العدل ما يخفى و لهذا قلنا ان القسط هوالنصيب الذى بينت وجوهه و تقسط القوم شى تقاسموابالقسط.

۲- درفهم آيه بايد شرايط زمانى مكانى و مقتضيات جامعه در نظام قبيله‌اى ۱۴۰۰ سال پيش را با جنگ‌هاى مستمرش، كه خانواده‌هاى بسيارى را بى‌سرپرست و يتيم باقى مى‌گذاشت، در نظر گرفت. هرچند نظامات ادارى امروز در كشورهاى پيشرفته با سازمان‌هاى تأمين اجتماعى اين وظيفه را عهده‌دار شده‌اند.

`>`