برای مشاهده نتایج کلید Enter و برای خروج کلید Esc را بفشارید.

تشدید منازعات باند های اصولگرا

تشدید منازعات باند های اصولگرا ؛ زمینه ساز سرنگونی استبداد دینی

اختلاف و منازعات اخیر باند ها ــ در حیطه اختیارات رئیس جمهوری و دخالت های ولی فقیه ــ که رژیم را به آستانه سرنگونی نزدیک کرده است ؛ به خوبی نشان می دهد که حاکمیت مردم ( جمهوریت ) با حاکمیت فقیه آشتی ناپذیر است . این دعوا ؛ دعوایی قدیمی است و در تمام دوره های 4 ساله رئیس جمهور های قبلی هم وجود داشته است . در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی ؛ خامنه ای تازه رهبر ( ولی فقیه ) شده بود و اقتدار کافی برای یکه تازی نداشت به همین دلیل اختلافات بین آنان چندان بروز بیرونی پیدا نکردند . امّا در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی که ؛ از طرفی به دلیل دخالت ها و کار شکنی های ولی فقیه و باندش و از طرف دیگر بی جربزگی ها و بی عرضگی های خود رئیس جمهور ؛ به قول و گفته خودش ؛ رئیس جمهور به تدارکاتچی بدل شده بود . این ناسازگاری حتی در دوره خود خمینی ملعون هم وجود داشت . اختلاف بین ولی فقیه ــ خمینی ــ و رئیس جمهور بنی صدر که به عزل و برکناری بنی صدر منجر گردید و بعد هم در دوره ریاست جمهوری خامنه ای که وی مشکلاتی با خمینی بر سر نخست وزیری موسوی داشت .

تفاوت جدی اما ؛ این بار نظام مبتنی بر ولی فقیه با رئیس جمهوری مواجه است که نظم و قاعده جاری بازی را نمی پذیرد و می خواهد نظم و قاعده های قدیمی را بهم بریزد . نمی خواهد زیر بار خامنه ای برود و تدارکاتچی بماند . بنابراین در شرایطی که مشروعیت ولی فقیه در جریان اعتراضات و خیزش های بعد از انتخابات 22 خرداد 88 زایل شده و ولی فقیه در ضعیف ترین موقعیت قرار دارد ؛ احمدی نژاد شرایط را برای رو در روئی با وی مناسب تشخیص داده است .

احمدی نژاد رو به آینده ؛ برای تضمین و بقاء نظام بدنبال حاکمیتی بطور نسبی پذیرفتنی تر از نظر اجتماعی است و به همین خاطر چاره کار را در قیچی کردن دم آخوندها و کاستن از نفوذ روحانیون و حذف ولی فقیه در ساختار قدرت یافته است . در واقع این ؛ مهم ترین حوزه تنش های اخیر میان دو باند اصول گرای حاکم است و باند طرفدار ولی فقیه سعی می کند این گرایش قبل از آنکه در جامعه ریشه بزند را در نطفه خفه کند . این اصل دعوا است که دعوایی است بر سر قدرت .

در ادامه تنش های موجود بین طرفین در صورت کوتاه نیامدن احمدی نژاد در مقابل ولی فقیه ؛ آنانی که وی را در انتخاباتی قلّابی بر سریر قدرت بر کشیدند و او را بولدوزر و جاده صاف کن ولایت فقیه می دانستند ؛ ممکن است تصمیم بگیرند ــ اکنون که مأموریت احمدی نژاد یعنی سرکوب مردم و حذف اصلاح طلبان پایان یافته است و به خصوص اکنون که وبال گردن نظام شده است ــ او را بزیر بکشند ؛ ولی گردانندگان باند ولی فقیه از هزینه این جراحی و بی آبرو شدن ولی فقیه در صورت حذف احمدی نژاد وحشت و واهمه دارند . به عبارتی خوب می دانند که خامنه ای با دستور برکناری احمدی نژاد فقط ” انتصاب ” اش را پس می گیرد ولی آبروی از دست رفته را چه کند ؟ آن را که دیگر نمی تواند جایگزین کند ( آبروئی که خامنه ای در جریان انتخابات ریاست جمهوری برای بالا کشیدن احمدی نژاد از صندوق های رأی هزینه کرده است ) .

بنابراین دعوای بین باند های اصولگرا در واقع یک جنگ تمام عیار قدرت است ؛ این جنگ کم کم به مرحله دریدن و پاره کردن نزدیک شده است و آنچنان بالا گرفته است که دیگر با توصیه های هیچکس هم قابل حل نیست . از آنجا که ممکن است سرنوشت قیام مردم با این جنگ گره خورده باشد مردم و جوانان غیور کشور باید مختصات خود را در رابطه با دعوای جاری مبان باند ها قدرت بدانند .

صورت مسئله این است ؛ تکلیف و وظیفه نیروهای مخالف رژیم در قبال اختلافات باند های اصولگرا چیست ؟ جواب درست این است که باید این اختلافات را به فال نیک گرفت و از آن برای تحرک بیشتر به جنبش اعتراضی مردم استفاده نمود . نکته اما این است که این جنگ ؛ جنگی است نا مشروع بر سر تصاحب قدرت و ثروت بیشتر و هیچ عنصری از دمکراسی خواهی ؛ حقوق بشر ؛ منافع ملی و ….. در آن وجود ندارد .

در این حالت ؛ چه باید کرد ؟ پاسخ به این سئوال موضوع این مقاله است که بعداً توضیح می دهم در اینجا فقط به اشاره ای مختصر اکتفا می کنم . تنها واکنشی در مقابل دعوای باند ها مشروع است که مستقل از باندهای قدرت صورت گیرد ؛ یعنی باید با حفظ استقلال و بدون ورود در پروژه های طرفین در گیر ؛ برای تحرک بخشی به مبارزه اعتراضی مردم از آن بهره برداری نمود اما باید از سمت گیری به نفع هر کدام از طرفین دعوا پرهیز نمود .

برای اینکه به ابعاد اختلافات و جدی بودن خطری که در کمین رژیم است پی ببریم و یقین کنیم که نبرد گرگها بدون ذره ای عقب نشینی همچنان ادامه دارد به پاره ای از اظهارات و ادبیات استفاده شده در گفته های طرفین دعوا توجه کنید :

آیت الله مصباح یزدی : استراتژی قطعی شیطان ( منظور دار و دسته احمدی نژاد ) این است که بتواند مرتبه و قداست روحانیت شیعه را ضعیف کند . کمال استادی این شیاطین در اینجا ظاهر می شود که با القای این فکر که امام زمان کشور را اداره می کند ؛ سعی در تضعیف جایگاه ولی فقیه دارند و نیاز به ولی فقیه را زیر سئوال می برند .

احمدی نژاد در نشست مشترک دولت : شما برای خدا کار کنید ؛ هر کس و هر عالمی هم مخالفت کرد شما اهمیتی ندهید ؛ خدا همه را جارو می کند و به زباله دانی تاریخ خواهد انداخت .

آیت الله نمازی امام جمعه : اصل تبیین این توطئه ای که در کار است این است که ما در این زمان احتیاجی به حلقه وصل بین امام زمان و مردم نداریم و خودمان می توانیم ارتباط برقرار کنیم و حذف جایگاه روحانیت و ولی فقیه از مقاصد این جریان است .

احمدی نژاد در جمع مسئولان اجرائی چهارشنبه 5 مرداد با اشاره به خامنه ای و مراجع تقلید : بعضی ها آنقدر خود را مطلق کرده اند که فکر می کنند همه هفت میلیارد نفر جمعیت دنیا جهنمی هستند و فقط او بهشتی است و این نشانه سقوط است .

خبرگزاری ایرنا چهار شنبه 5 مرداد : احمدی نژاد دولت خود را مدیون تاریخ ملت ایران ؛ امام راحل و شهدا می داند ( بدون آنکه نامی از خامنه ای ببرد ) ؛ وی میزان اخلاص مدیران اجرائی کشور را درجه علاقمندی به امام دوازدهم دانست و بر خلاف بسیاری از روحانیون و با دهن کجی به مصباح یزدی گفت : کانون اصلی دشمنی شیطان ایجاد فاصله بین مردم و امام زمان است .

اختلافات پنهان احمدی نژاد با ولی فقیه از اوائل اردیبهشت ماه امسال با عزل وزیر اطلاعات از سوی احمدی نژاد علنی شده و هر روز بر دامنه آن افزوده می شود . ساختار و طبیعت این نظام فاسد بگونه ای است که هر گونه تغییر و جابجائی در آرایش سیاسی طبقه حاکم منجر به تجدید تقسیم قدرت و یا دست به دست شدن مقادیر عظیمی از ثروت های کشور از یکطرف به طرف دیگر می شود . بنابراین هر تغییری در چیدمان مهره های حکومتی میزان سهم بری طرفین را تغییر می دهد و اختلافات دو باند را تشدید و واکنش های تندی از طرفین را بدنبال دارد .

احمدی نژاد در این منازعات برای پیشبرد اهداف خود بر عوامل کمکی زیر تکیه می کند :

1 ــ سود بردن از بی اعتباری ولی فقیه و بی اعتقادی مردم به روحانیت و اینکه مردم گناه تباهی و ویرانی کشور و وضعیت مشقت بار کنونی خود را با حضور و شرکت روحانیت در قدرت در ارتباط میدانند . احمدی نژاد برای جذب مردم نا راضی از این وضعیت به سمت خود حساب باز کرده است .

2 ــ تکیه بر اهرم های ملی و میهنی که مورد توجه مردم است و گره زدن خود ــ و باند خود ــ با این تمایلات اجتماعی ( بحث های مربوط به ایرانیت و تکریم ارزش های ملی و تجلیل از سنت ها و نماد های ملی را به این خاطر مطرح می کند ) .

3 ــ ادعای نمایندگی امام زمان و اینکه تحت رهبری و مدیریت او حکومت و کشور را اداره میکند . احمدی نژاد با میان بر زدن به امام دوازدهم و دور زدن ولی فقیه نوع دیگری از مشروعیت ارائه داده است که هم منفوریت و لی فقیه را ندارد و هم حمایت و اعتماد نسبتا” زیادی در روستاها و شهر های کوچک کشور را جلب کرده است .

البته ادعای احمدی نژاد دال بر ارتباط با امام زمان و مدیریت کشور از طرف وی بهترین حربه ای بوده است که وی توانسته بود بدون آنکه اعتراض ولی فقیه را بر انگیزد ؛ تا مدتها ولی فقیه را دور بزند و او را نادیده بگیرد . زیرا چنانچه رابطه احمدی نژاد با مقام بالاتر از ولی فقیه یعنی امام زمان در جامعه جا بیافتد و جامعه تا حدودی بپذیرد که احمدی نزاد همانطور که در روایات آمده شعیب ابن صالح است و یا وی مورد توجه ویژه امام زمان است دیگر ولی فقیه هم نمی تواند در برابر او بایستد ( چون خود ولی فقیه هم ادعا می کند که نایب امام دوازدهم می باشد و مشروعیت اش را از او گرفته است )

طرف دیگر این دعوا یعنی ولی فقیه و باند وابسته بوی ؛ تنها میتوانند و میخواهند با اتکاء به نیروی های نظامی ــ امنیتی به احمدی نژاد و اطرافیانش افسار زده و خود سریها و لجام گسیختگی های او را مهار و کنترل کند. اگر احمدی نژاد با تهدید و سرکوب اطرافیانش توسط ارگان های نظامی ــ امنیتی رام و مطیع نشود ؛ ولی فقیه به نا گزیر با پرداخت هزینه های سنگین تر ؛ با یک جراحی خونبار در نظام ؛ خود را از شر وی خلاص می کند .

البته تشکیل ” هیئت عالی حل اختلاف ” به ریاست شاهرودی از طرف خامنه ای نشان می دهد که وی شرایط را برای یک جراحی این چنینی مناسب نمی بیند و می خواهد این اقدام را تا زمانی که امکان دارد به تأخیر بیاندازد ؛ در عین حال تشکیل چنین هیئتی از طرف خامنه ای نشان می دهد دیگر برگ ” حکم حکومتی ” هم برای خروج از بن بست ها کار آیی ندارد .

نتایج و دست آورد های منازعات درونی رژیم :

1 ــ کاهش و تضعیف بیشتر مشروعیت ولی فقیه : یکی از نتایج درخشان دعوای بین دو باند اصول گرا این است که رهبری ( ولی فقیه ) را از جایگاه قدسی خود خارج ساخته و او را ” زمینی ” می کند . به عبارتی رابطه ” طولی ” رهبری با سایر ارکان های نظام به رابطه ای عرضی تبدیل شده ؛ در نتیجه وی مانند سایر دزدان و جنایتکاران نظام قضاوت و حسابرسی می شود . باین ترتیب خامنه ای مجبور شده است از موضع قدسی و جنت مکانی خود خارج و هم شأن مقامات اجرائی کشور خود را به عنوان یک طرف این دعوا در مقابل احمدی نژاد قرار دهد و این یعنی پایان دوران رهبری ” قدسی ” خامنه ای .

مهم است که بدانیم این اقدام توسط احمدی نژاد کسی که با تائید و توجه رهبری به قدرت رسیده است صورت گرفته و نه اپوزیسیون و مخالفین ؛ یعنی جنگ آینده درونی نظام بین رهبری و کسی ( رئیس جمهوری ) است که این بار بر خلاف رئیس جمهور دوران اصلاحات نه تنها نمی خواهد فقط یک ” تدارکات چی ” باشد ؛ بلکه برای کل قدرت خیز برداشته است .

2 ــ روشن است که تشدید و تسریع اختلافات و تضادهای باند های حاکم با قیام و جنبش اعتراضی گسترده 2 ساله اخیر مردم و جوانان کشور ــ و از جمله نحوه مقابله با این اعتراضات ــ نیز گره خورده است و درست بهمین خاطر است که تنها 2 سال بعد از شروع اعتراضات شاهد اوج گیری بی سابقه اختلافات درونی نظام می باشیم . بنابراین استفاده کننده نخست این منازعات هم می تواند و باید مخالفین رژیم ؛ زنان و مردان دلیر و شجاع کشور باشند . تشدید جنگ و دعوای درونی نظام باعث می شود :

یکم ــ دعوای بین دو باند حاکم اعتماد به نفس مردم را در رویاروئی با کلیت نظام افزایش می دهد و مردم خود را در مواجه با دشمنی ضعیف تر از گذشته حس خواهند کرد . این دعوا هر چه بیشتر افزایش یابد امید مردم به تغییر و سرنگونی رژیم افزایش می یابد .

دوم ــ از این به بعد رژیم در حالی با اعتراضات گسترده مردم و مخالفین رویاروئی می کند که باید قسمتی از انرژی خود را معطوف بحرانهائی که باند احمدی نژاد برای نظام می آفریند بکند و در نتیجه دست رژیم در توانائی سرکوب مخالفین بسته تر از گذشته خواهد بود . شاید به خاطر بهره ای که این اختلافات درونی نصیب مخالفین رژیم می کند است که مصباح یزدی در مقاله ای در نشریه پاسدار اسلام از این بحران به عنوان بزرگترین خطر برای ” نظام اسلامی ” در 32 سال اخیر نام برده است .

سوم ــ یکی از تبعات ناخواسته دعوا در هیئت حاکمه از این به بعد کاستن از توانائی رژیم برای اعمال حاکمیت یکپارچه قدرت است . ادامه و تشدید این وضعیت ممکن است منجر به آشکار شدن نا گفته ها و رازهای پنهان از دزدی و جنایت های بی شمار باند ها شده و فضای امنیتی کنونی را از بن بست خارج کند و فرصت عمل مخالفین و مدافعین دمکراسی را افزایش دهد .

رهنمود هائی در باره برخورد صحیح با جنگ گرگها :

دعوای دو باند اصول گرای نظام دعوایی دو سر برد برای مقاومت و جنبش اعتراضی مردم ایران است ؛ اساساً نیروهای دمکراسی طلب باید هر جنگ قدرتی در هیئت حاکمه را به یک فرصت طلائی برای پیشروی جنبش حق طلبانه خود تبدیل کنند .

در چنین مواقعی البته باید هوشیار و مواظب باشیم که به دعوایی که هیچ مضمونی جز غارت و سهم بری بیشتر از ثروت کشور و دست یابی به راههای تضمین بقای سیستم ندارد ؛ وجهه اختلافات عقیدتی و یا هویتی ندهیم و در ضمن نباید جنگ و دعوا بین باندهای نظام به عنوان ” هدف ” تلقی شوند ( هدف سرنگونی رژیم است و نه تشدید منازعات درونی آن ) بلکه با تشدید منازعات درونی نظام به عنوان یک تاکتیک در مسیر استراتژی اصلی ( سرنگونی ) .

جنگ و دعوای اخیر و شدت یابی آن اگر استفاده درست نشود ممکن است حتی تبعات منفی برای جنبش اعتراضی مردم هم در بر داشته باشد . از جمله اینکه ممکن است احمدی نژاد ــ که در تمام جنایات و سرکوب های اخیر در کنار و همدست ولی فقیه نقش اصلی داشته است ــ در صورت مواجه با شرایط سخت و نا توانی از رو یا روئی با باند ولی فقیه با حالت اعتراض و با مظلوم نمائی و حالتی افتخار آمیز از عرصه قدرت کنار بکشد ؛ در این صورت هر برخوردی با احمدی نژاد از سوی حاکمیت در افکار عمومی ممکن است به نفع احمدی نژاد ثبت شود و احمدی نژادِ تیر خلاص زن و رفیق دزد ؛ شریک قافله شود . اما بر عکس اگر درست استفاده شود ؛ جنبش دمکراسی خواهی مردم را شتاب فوق العاده خواهد بخشید . و اما راه های درست مقابله با این رویداد :

یکم ــ اجتناب از سمت گیری به نفع طرفین درگیر ؛ جنبش دمکراسی خواهی مردم بهیچوجه نباید خود را خرج جنگ و دعوای درونی رژیم کند ( یکی از دلایل ضرورت عدم شرکت در انتخابات قلابی رژیم از همین جا سرچشمه میگیرد ؛ چرا که شرکت در انتخابات رژیم یعنی حمایت و پشتیبانی از ولی فقیه ) ؛ در ماهیت ضد ملی و ضد مردمی و تماماً ارتجاعی طرفین دعوا هیچ شکی و تردیدی به خود راه ندهید . در دعوای دزدان و جنایتکاران نباید به دفاع از جانی و فاسدی بر علیه جانی و فاسد دیگر رفت . ضمن اینکه با حمایت از هر طرف دعوا مرزهای مطالبات جنبش حق طلبانه مردم مخدوش می شود . بنابراین بازی در بساط تضادهای درونی باند های نطام جز هرز دادن انرژی مبارزاتی مردم به نفع استمرار استبداد دینی نیست .

دوم ــ با هوشیاری و اتخاذ تاکتیک های مناسب و با مشارکت فعال ــ ضمن حفظ استقلال ــ باید سطح درگیری باند های رژیم را به نقطه برگشت ناپذیر ارتقاء داد ؛ نباید گذاشت کینه و عداوت باندها رو به کاهش گذارد . اکنون که با دستگیری های مداوم و گسترده و سرکوب اطرافیان احمدی نزاد توسط ایادی ولی فقیه فضای سیاسی کشور روز به روز التهاب بیشتری می گیرد و رژیم نا خواسته فضا را برای سرنگونی خود احیا کننده کرده است ؛ مهارت رهبران سیاسی ؛ دانشجویان مبارز و سایر دست اندر کاران مبارزه مردم ؛ در بهره برداری صحیح از فرصت پیش آمده است که میتواند جنبش اعتراضی مردم را به مدار های کیفی ارتقاء دهد .

نا پایداری و عدم تعییّن در ایران به خصوص در عرصه سیاست ــ به دلیل عدم حضور ساختار های نهادی در جامعه ــ در یکصد ساله اخیر به یک ویژه گی عام تبدیل شده است ؛ در این گونه موارد بین آنچه وجود داشته و آنچه بعدا” اتفاق افتاده است تنها فاصله زمانی کمی وجود داشته است ( رژیم شاه در حالی سرنگون شد که تا چند ماه پیش از آن در اوج اقتدار بود و از ایران به عنوان جزیره ثبات و آرامش در منطقه نام برده می شد . و یا قیام و اعتراضات مردم ایران در 22 خرداد 88 در شرایطی به وقوع پیوست که با نا باوری و اعجاب کارشناسان آگاه و تحلیلگران مسائل ایران مواجه گردید ) . آنچه این عدم قطعیت ــ را در شرایطی که بحران های مرگبار سر تا پای رژیم را فرا گرفته است ــ را به یک امکان مثبت در مسیر دمکراسی و حقوق بشر تبدیل می کند ؛ صداقت و مهارت بازیگران سیاسی در استفاده از این فرصت ها است .

در چارچوب این حکومت دینی ولی فقیه آنقدر در گرداب جنایات ؛ تبه کاریها و خسارات جبران ناپذیر به مردم و کشور عزیزمان ایران ــ در سی و دو سال گذشته ــ غوطه ور شده است که او و دیگر دست اندر کاران دزد و جنایتکار رژیم ؛ تحمل فضای باز سیاسی که آنها را مجبور به شفافیت و پاسخگوئی به مردم کند را ندارند ؛ یعنی دیگر هیچ امکانی از جمله اصلاح ؛ برای تخفیف بحران های گریبانگیر رژیم و خروج از بن بست سرنگونی وجود ندارد ؛ خصلت بحران های گریبانگیر رژیم انقلابی است و عطر سرنگونی رژیم بیش از هر زمان دیگر جامعه ایران را فرا گرفته است . پائینی ها این رژیم را نمی خواهند و دیگر بالائی ها هم نمی توانند کنترل و سیطره خود را برای مهار بحران ها اعمال کنند و به حکومت ادامه دهند .

احمدی نژاد : کابینه خط قرمزی است که اگر بخواهند به آن دست درازی کنند ؛ دیگر من باید وظیفه قانونی خود را انجام دهم . و این حتّماً به کشور آسیب می زند . آیا اقدامات احتمالی احمدی نژاد در صورت دست درازی باند خامنه ای به کابینه اش ؛ می تواند آغاز شروع پروسه سرنگونی این رژیم ضد بشری باشد ؟!

محمود خادمی ــ 05.08.2011

arezo1953@yahoo.de