نقد و بررسی کتاب شهادت معلم شهید توسط فرزندش دکتر سارا شریعتی

نقد و بررسی کتاب « شهادت» اثر علی شریعتی
”شهادت“ متن سخنرانی شریعتی در مسجد جامع نارمک است
که در 6 اسفند 1350 ایراد شده است و بعدها با تصحیحات وي
به صورت یک کتاب انتشار یافت. این متن در مجموعه اثار 19
شریعتی، تحت عنوان حسین وارث آدم در صفحات 123 الی
196 به چاپ رسیده است.
زمینه ي سیاسی ”شهادت“، پایان جشن هاي دو هزار و پانصد
ساله شاهنشاهی و اوجگیري مبارزات مسلحانه است که منجر
به دستگیري و شهادت برخی از آشنایان و شاگردان شریعتی
شد. امیر پرویز پویان شاگرد وي در دانشگاه مشهد در 3 خرداد
و احمد رضایی در 11 بهمن 1350 به شهادت رسیدند و حکم
تیرباران بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق نیز در صادر شد. کمتر از سه هفته بعد شریعتی سخنرانی دیگري تحت عنوان ”پس از
شهادت“ ایراد کرد که به مناسبت تیرباران مسعود و مجید احمدزاده در 11 اسفند 1350 است. از این رو شریعتی، با لحنی ملتهب و متاثر
اشاره میکند که سخن گفتن براي وي دشوار است. شاید از این روست که متن به جاي بسم االله الرحمان الرحیم معمول در اغلب
سخنرانی هاي وي، با ”بسم االله المالک القاهر الجبار المنتقم“، آغاز می شود.
و اما زمینه ي نظري ”شهادت“ را می توان ارائه ي نظریه اي بدیل در برابر ”شهید جاوید“ صالحی نجف آبادي دانست که در آبان 1349
انتشار یافت و شریعتی صراحتا در متن کتاب به آن اشاره میکند.
شریعتی در ابتدا شهادت را در متن مکتبی که شهادت در ان معنا می دهد، قرار میدهد چرا که به گفته ي وي شهادت حسین می
بایست دراتصال به ان تسلسل نهضتی که در تاریخ ابراهیمی وجود دارد معنا شود و انقلابش تفسیر شود و اگر به صورت مجرد حسین
را در تاریخ مطرح کنیم و جنگ کربلا را یک حادثه غم انگیز گذشته در بیاوریم، در برابرش فقط میگرییم“.ص 127
وي سپس پیامبران
تاریخ را بر دو دسته تقسیم میکند:یک دسته پیامبران سلسله اي که بنیانگذارش ابراهیم است، همگی از محرومترین قشرهاي زندگی
اجتماعی و اقتصادي زمانشان برخاسته اند و به تصریح پیامبر همگی چوپان بوده اند و یکدسته پیامبران خارج از این سلسله در چین،
هند یا ایران… که بدون استثنا همگی اشرافی بوده اند و برخاسته از طبقات مرفه و برخوردار و ثروتمند. به تفسیر شریعتی، پیامبران
ابراهیمی بعثتشان با توسل به مردم و علیه قدرت موجود در زمانشان. صورت می گیرد، موسی علیه فرعون، عیسی علیه رومیان، محمد
علیه اشرافیت قریش. شریعتی با اشاره به ایه ان الذین یکفرون بایات االله و یقتلون النبیین بغیر حق و یقالون الذین یامرون بالقسط من
الناس، فبشرهم بعذاب العلیم“، به پیوست سه مقوله در این آیه اشاره میکند : آیات خدا، پیامبران و کسانی که از مردم به برابري می
خوانند. در این ایه، از نظر شریعتی، کافران خدا، قاتلان پیامبر و مردم عدالتخواه یک کاسه میشوند. شریعتی نتیجه می گیرد که این،
نوع تلقی اجتماعی و فلسفه تاریخی بشري و توجیه نهضتهاي گذشته در قران است. ص 130
وي سپس به تحلیل فرایند تاریخی نهضت پیامبر اسلام به عنوان ”آخرین چوپان مبعوث از سلسله مردانی که در صحراهاي خاموش
ناگهان برشوریدند و بر حداوندان زر و زور و فریب شهرها یورش بردند“، می پردازد و اشاره میکند که پس از مرگ او، زاویه اي که میان
مکتب اسلام و تاریخ اسلام، میان حقیقت و واقعیت پیدا شد، نسل به نسل زیادتر شد به طوریکه به دوره ي عثمان رسید و عثمان
ابزاري شد که بنی امیه به وسیله ي او نه تنها ضربه هایی را که دیده بودند جبران می کنند بلکه موفقیت هاي انقلاب را نیز تصاحب
میکنند و نخستین قربانی این دگرگونی و بازگشت انقلاب به دوره ي جاهلیت از نظر شریعتی، امام علی بود و پس از وي امام حسن.
نقد و بررسی کتاب « شھادت» اثر علی شریعتی| ملی-مذھبی 2-/5
سپس با تحلیل مفصل شرایط تاریخی و سیاسی امام حسن امام حسین را به عنوان وارث این نهضت در برابر قددرتی معرفی میکند که
”هم افکار دستش است، هم دین، هم قران، هم فدرت، هم زور، هم تیغ و تبلیغات و هم همه سلاح و بیت المال و همه ي وراثت پیامبر“
ص 148
از نظر شریعتی امام حسین دو کار می تواند بکند، یکی اینکه چون نمی تواند مبارزه سیاسی کند به مبارزه ي علمی و فکري بپردازد و
دیگري انتخاب شهادت. شریعتی می نویسد: “ مفاویه از خدا می خواهد که امام حسین بیاید در خود مسجد دمشق بنشیند و فقه درس
بدهد، تفسیر درس بدهد، معارف اسلامی درس بدهد، توحید درس بدهد، تفسیر آیات فران و سیره پیامبر و هر چه دلش می خواهد
درس بدهد، بودجه اش کاملا تامین است! فقط به ان کارهاي سیاسی که براي اما سبک است! کاري نداشته باشد. ولی حسین میداند که
”ارزش هر کاري در جامعه به اندازه اي است که دشمن از آن کار ضرر می بیند“. چکار بکند؟ باید قیام کرد، فیام مسلحانه. اما قیام
مسلحانه ”توانستن“ می خواهد و حسین ”نمی تواند“. (ص149(
در اینجا شریعتی به ”شهید جاوید“ اشاره میکند و ضمن تجلیل از کار تحقیقی، ارائه اسناد، ”گستاخی رد و اثبات،و اظهار ارادت به
نویسنده به ”عنوان مرد علم و تحقیق جدید و ابتکار و استقلال فکري“، اختلاف نظر علمی خود را با وي بیان میکند. از نظر وي، تز
شهید جاوید، تز مشهوریست مبنی بر اینکه قیام حسین یک قیام سیاسی و نظامی علیه حکومت و علیه رژیم در جهت سرنگونی آن
بود“.(ص 150 (اما از نظر شریعتی حرکت حسین حرکت یک قیام کننده ي نظامی و سیاسی نبود. و در روزگاري که همه در پاسخ به چه
باید کرد؟ می گویند: هیچکار نمی توان کرد، چون هر کاري نتیجه اش شکست است. فتواي حسین از نظر شریعتی اینست:“ در
نتوانستن نیز بایستن است.“
بر این اساس شریعتی به طرح سه نظریه می پردازد: (ص 188-189(
نخست نظریه اي که وي ”عامیانه“ و ”تحت تأثیر روح صوفیانه و بینش مسیحیت“ ارزیابی میکند و“ شهادت صفوي ـ صوفی ـ مسیحی“
نامگذاري میکند که بزرگترین توطئه «دوستانه» علیه عاشورا و امام حسین است. بر طبق این نظریه، حسین(ع)] براي کشته شدن قیام
کرد نه براي مبارزه با حکومت، تا «خود را فداي امت» کند … خونش را «فدیه» داد و قربانی کرد تا خدا بچه هاي آدم را که پس از گناه
اولیه آدم از بهشت طرد شده اند ببخشد و به بهشت وارد کند!“ از نظر شریعتی این نظریه ماهرانه ترین حیله اي است که با حفظ عظمت و
جلالت حسین، شهادت او را پوچ می کند و خالی از معنی و محتوي و … هیچ! … و جهت شهادت را از مقابله با قدرت هاي جور و غصب،
به سوي هیچ، علیه هیچ کس و هیچ چیز منحرف می کند“.
نظریه دوم که از نظر شریعتی ”مثبت تر و مترقی تر“ است، نظریه ي ”شهید جاوید
اثر صالحی نجف آبادي است که رسالت عاشورا را قیام و جهاد براي نابود کردن نظام یزیدي تفسیر می کند و قیام حسین را جهادي
شکست خورده، همچون احد به رهبري پیغمبر یا جنگ با معاویه به رهبري امام حسن می شمارد.
شریعتی نظریه خود را به عنوان یک نظریه ي بدیل چنین معرفی میکند: «شهادت» به معنی اخص آن، در اسلام یک «حکم» مستقل و
بعد از «جهاد» است و ”شهید“، هنگامی به میدان می آید که ”مجاهد“ شکست خورده است. بر این مبنا شریعتی، با تمایز میان ”مجاهد“
و ”شهید“، میان ”شهادت حسینی“ و ”شهادت حمزه اي“ تفکیک قائل می شود. شریعتی در بحثی درباره ي شهید که یکسال پس از
”شهادت“ نگارش یافته است، این تمایز را میان نوع مجاهد و شهید و نقش متفاوت حمزه و حسین را بسط میدهد و می نویسد: “ فلسفه
قیام مجاهد و شهید با هم یکی نیست. مجاهد، مبارز مخلصی است که در راه دفاع از امت و ایمان خویش یا در راه گسترش و عزت
ایمان و امت خویش به پا می خیزد، تا دشمن را در حالی که در برابر دعوت این ایمان و رسالت این امت مانع ایجاد کرده، یا در حالی که
خطر ایجاد نموده ـ و فرق میان حمله ودفاع در جهاد هم در این جاست ـ در هم شکند و نابود کند و براو غلبه نماید و احتمالاً دراین
مسیر نیز کشته می شود. و چون کشته شدنش در این راه بوده است به او لقب شهید می دهیم. بنابراین کشته شدن در این زمینه، یعنی
در مقام رسالت حمزه اي، حالتی است، مصیبتی است، ضربه اي است که مجاهد در مسیر خویش ـ که غلبه کردن بر دشمن و کشتن
نقد و بررسی کتاب « شھادت» اثر علی شریعتی| ملی-
دشمن بوده است ـ با آن روبرو شده است. بنابراین شهید حمزه اي و شهادت حمزه اي عبارت است از مردي و کشته شدن مردي که
آهنگ کشتن دشمن کرده است: مجاهد. اما شهادت حسینی، کشته شدن مردي است که خود براي کشته شدن خویش قیام کرده
است. در آنجا شهادت یک حادثه، و یک رویداد منفی است و در اینجا یک هدف قطعی و آگاهانه و انتخاب شده است. در آنجا شهادت
حادثه اي در مسیر راه است، در اینجا یک سر منزل در منتهاي راه است. در آنجا کشته شدن یک حادثه تراژدي است، و در اینجا کشته
شدن، یک ایده آل است، ایدئولوژي است. در آنجا مجاهدي کشته می شود که قصد کشتن خصم را داشته است و بنابراین باید نوحه کرد
و افسوس خورد و سوگوار بود و دریغ گفت. اما در اینجا دریغی در کار نیست.“ (ص 223 م. ا. 19(
و می نویسد: “ در فرهنگ ما شهادت مرگی نیست که دشمن ما بر مجاهد تحمیل کند شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با همه
آگاهی و همه منطق و شعور و بیداري و بینائی خویش ، خود انتخاب می کند“ و نتیجه می گیرد که “ در همه فرن ها و هصرها هنگامی
که پیروان یک ایمان و یک اعتقاد ، فدرت دارند با جهاد، عزتشان و حیاتشان را تضمین میکنند و وقتی که به ضعف دچار شدند و همه
اکانات مبارزه را از آنها گرفتند، با شهادت، حیات و حرکت و زندگی و ایمان و عزت و آینده و تاریخ خویش را تضمین میکنند“.ص 192
جمله پایانی متن در واقع یکی از شناخته شده ترین و پرمناقشه برانگیزترین جملات شریعتی است که کاملا در متن تفکیک میان
”مجاهد“ و ”شهید“ و در زمینه ي سیاسی ساهاي پنجاه قابل فهم است: “ شهادت دعوتی است به همه عصرها و همه ي نسل ها که اگر
می توانی بمیران! و اگر نمی توانی بمیر!.
اگر شهادت را به عنوان متن مستفلی ارزیابی کنیم، به خطا رفته ایم، چرا که در میانه ي ”مجاهد“ و ”شهید“ که هر دو مصادیق مشخصی
در تاریخ سیاسی ایران آن دوره داشتند، چهره ي سومی غایب است و آن مشخصا جریانیست که شریعتی خود آن را نمایندگی می
کرد. شریعتی در این متن اشاره میکند که ”ارزش هر کاري به اندازه ایست که دشمن از آن ضرر می بیند“. اگر این متن را در زمینه ي
تاریخی خود بررسی کنیم و فشارهایی که شریعتی از جانب شاگردان و دوستانش مبنی بر اینکه حرف بس است، اکنون دوره ي عمل
است را بیاد بیاویم، و اینکه چرا در شرایط سرکوب سیاسی در اوج مبارزه ي مسلحانه، ارشاد همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد،
طبیعتا منتظر پاسخی در این نقدها در متن آثاري که شریعتی در این دوره تولید کرد خواهیم بود. در حالیکه در ”شهادت“، شریعتی به
مبارزه ي مجاهد و شهادت انقلابیون اشاره میکند، اما در این دو گانه ي ”بمیر و بمیران“، خود غایب است. خصوصا اگر توجه داشته
باشیم که چند ماه قبل از این سخنرانی در آذر 50 ،احمد رضایی، عضو کادر مرکزي مجاهدین و نخستین شهید سازمان روبروي ارشاد با
شریعتی برخورد کرد و به وي براي بازداشتن جوانان از مبارزه ي مسلحانه و درگیر کردن آنها به بحثهاي نظري، انتقاد کرد. به نظر می
رسد شریعتی به این نقدها نه در شهادت که در ”پس از شهادت“ پاسخ میدهد.
”پس از شهادت“ متن سخنرانی کوتاهی است که وي در مسجد نارمک ایراد میکند و به مناسبت تیرباران احمدزاده ها در اسفند 1350
ست. در این متن کوتاه چند صفحه اي، از تحلیل تاریخی و بحثهاي نظري رد پایی نمی بینیم. زبان ادبی، لحنی خطابی، با صدایی که می
لرزد و حال و هواي یک مرثیه را به سخنرانی میدهد. در آغاز این متن بارها شریعتی خدا را به خطاب می گیرد و انگار جمع مخاطبانش
را اغماض میکند. جملات کوتاه و کوبنده و استفاده از ”ما“ ي نامعلومی که ”مانده ایم، صدها سال است که مانده ایم و جا دارد که دنیا بر
ما بخندد ما مظاهر ذلت و زبونی بر حسین و زینب این مظاهر حیات و عزت می گرییم و این یک ستم دیگر تاریخ است“. در اینجا
شریعتی مدام جمع را به خطاب می گیرد، اما یکباره متن، با به خطاب گرفتن جمع، حال و هواي یک اعلامیه را می یابد: “ دوستان! (…)
ما از وقتی که به گفته ي جلال، سنت شهادت را فراموش کرده ایم و به مقبره داري شهدا پرداخته ایم، مرگ سیاه را ناچار گردن نهاده
ایم و در عزاي همیشگی مانده ایم“. (ص202(
وي سپس نظریه ي اصلی خود را طرح میکند: “ هر انقلابی دو چهره دارد: خون و پیام“ و اگر یک ”خون“ پیام نداشته باشد، در تاریخ
گنگ می ماند و اگر یک خون پیام خویش را به همه نسلها نگذارد، جلاد ، شهید را در حصار یک عصر و یک زمان محبوس کرده است. و
نقد و بررسی کتاب « شھادت» اثر علی شریعتی| ملی-مذھبی 22-09-2018
اگر زینب پیام کربلا را به تاریخ باز نگوید، کربلا در تاریخ می ماند و کسانی که به این پیام نیازمندند از آن محروم می مانند و کسانی که
با خون خویش با همه نسلها سخن می گویند، سخنشان را کسی نمی شنود“. ص 206
در کنار چهره ي ”مجاهد“ (حمزه) و چهره ي ”شهید“ (حسین) ، در این جا چهره ي سومی وارد می شود و آن زینب است. زینب به
عنوان پیام آور خون. به نظر می رسد شریعتی در جمله ي پایانی متن، پاسخ خود را به نقد مبارزانی که وي را به کار فکري در شرایط
سرکوب سیاسی متهم می کردند، یافته است: “ آنها که رفتند، کاري حسینی کردند. آنها که ماندند باید کاري زینبی کنند و گرنه یزیدي
اند!“ با چنین جمله اي، شریعتی از یک سو، مبارزات نیروهاي سیاسی مسلح را مصداف کار حسینی میداند و بدان ارج می نهد و از
سویی بر ضرورت (باید) کار زینی، مبارزه ي آگاهیبخش در جهت ابلاغ پیام، تاکید میکند.
در اسناد ساواك چندین گزارش به این سخنرانی اختصاص یافته است. گزارشات ساواك حاکی از جو سیاسی و اعتراضی اي ست که
بدنبال این سخنرانی ها ایجاد شد و مردم با خاموش کردن چراغها، به پخش اعلامیه و سر دادن شعار پرداختند. ( ص 411
ص 416.(

پس از سخنرانی تظاهراتی در اطراف مسجد نارمک صورت گرفت و پلیس عده اي را دستگیر کرد و شریعتی متواري شد. در آبان ماه
سال بعد، جحسینیه ارشاد بسته شد و شریعتی زندگی مخفی را اغاز کرد.
منبع: «کتاب شناسی انتقادي جامعه شناسی تشیع علوی