روزنامه کیهان، ارگان غیر رسمی! وزارت اطلاعات، در شماره ۱۶ شهریور خود “خبر ویژه ای”! تحت عنوان: “پول بفرستید میخواهیم گوساله سامری بسازیم”! درج کرده و به شیوه همیشگی و شاکله شخصیتی گردانندگانش، شورای سیاست گذاری سایت جرس را به این اتهام که از هموطنان همفکر تقاضای یاری کرده، به باد دشنام و بهتانهای همیشگی نفاق و وابستگی به بیگانگان گرفته بود!
چنین اتهاماتی از ناحیه کسانی که صریحاً اعلام کردهاند ترمز و فرمان بریدهاند، نه نیازی به پاسخگوئی دارد و نه انتظاری جز زیر گرفتن پیاده روها میرود، بلکه همچون مصاحبههای تلویزیونی، جز اعتبار اجتماعی و افتخار نمیافزاید، اما از آنجائی که گمان نمیکنم برای مردم عادی و به خصوص نسل جوان، که با عملکرد امثال کیهانیان از اسلام و فرهنگ قرآنی فاصله گرفتهاند، موضوع “گوساله سامری” چندان روشن باشد، مفید دانستم شرح کوتاهی در این زمینه بدهم تا معلوم شود “سامری”ها چه کسانی هستند و چه کسانی این گوساله را ساخته و بالا برده اند!؟
قصه قداست گوساله، قدمتی به درازای تاریخ دارد، تنها هندی ها به این حرمت قائل نیستند، کسانی که فیلم “گاو” به کارگردانی مهرجوئی را قبل از انقلاب دیده بودند، میدانند این موجود پر خیر و برکت چگونه با زندگی روستائیان ما در طول تاریخ پیوند خورده و چرا مرگ گوسالهشان، بعضاً دردناکتر از مرگ فرزندشان جلوه میکرده است!
زندگی قوم فقیر و اسیر”بنی اسرائیل” در مصر نیزقرنها وابسته به فرآوردههای همین حیوان سراسر نعمت بود، به گونهای که، به تعبیر قرآن، با تشنگی شدید عشق گوساله را در دل خود نوشیده! (واشربوا فی قلوبهم العجل – بقره ۹۳) ودستور خداوند برای ذبح یک گاو (و چه بسا مقابله با این وابستگی) را به بهانههای بنی اسرائیلی! به تعویق میانداختند.
چنین وابستگی ریشه دار ملی که در اعماق فکر و فرهنگ آنان رسوخ داشت، و نیز با منافع دنیائی آنان سخت گره خورده بود، عامل مهمی در حرکت ارتجاعی از توحید به شرک به شمار میرفت. به طوری که پس از غرق شدن فرعونیان در دریا و نجات بنیاسرائیل، هنوزامضای آزادی آنان خشک نشده بود که این قوم، در مسیر به سوی سرزمین مقدس، فیلشان به اصطلاح به یاد هندوستان كرد، و همین که با اولین قوم بتپرست مواجه شدند، از موسی(ع) خواستند برای آنها نیز مجسمهای مانند آنها بسازد (اعراف۱۳۸)!؟
“گوساله سامری” در چنین فرهنگی است که فهمیده و مطرح میشود. “سامری” که گویا سوادی سطحی واطلاعات دینی مختصری از شریعت یهود داشت، با غیاب ده روزه موسی(ع) در کوه طور، از موقعیت استفاده کرده و در فریبی شرکآمیز، با ساختن گوسالهای طلائی! ازجواهرات مصادره شده فرعونیان، فرهنگ باستانی آنان را، که تمایل شدید به گوساله بود، بازتولید کرد و عادتی مادی و ملی را جایگزین خداپرستی توحیدی کرد!
انقلاب ما نیز حرکتی توحیدی همچون قیام موسی(ع) برای رهائی بنیاسرائیل بود، با شعارهای: الله اکبر و لااله الاالله نظام سلطنت ۲۵۰۰ ساله را در هم شکست و ابر قدرتهای پشتیبان آنرا بیرون راند. ما تعلق قلبی به “گوساله” نداشتیم. اما در عوض، “استبداد تاریخی و شخص پرستی” در طول ۲۵۰۰ سال در مناسبات فردی و اجتماعی ما (در خانه ومدرسه و اداره) رسوخ کرده بود و گوسالههائی انسان وار داشتیم!
به این ترتیب استبداد و شخص پرستی باردیگر، و این بار قویتر و گستردهتربا ظاهری متفاوت، اما باطنی عمیقتر بازسازی شد و استبداد دینی، که به قول علامه نائینی بدترین شکل استبداد است، جایگزین گردید.
به زودی شیوه: “همه با هم”، تبدیل به “همه بامن” شد و شعار: “حزب فقط حزب الله …” آن “همگرائی” شکوهمند را به “واگرائی” فضاحتباری، که آثارش به تفرقه مثال زدنی امروز انجامیده است مبدل کرد.
اینک آیا جای این سئوال از نویسندگان کیهان نیست که چه کسانی بیشتر این گوساله را ساخته و بالابردهاند که جنبش سبز ایران مجبور است برای پائین آوردنش این همه جان جوانان ارزنده خود را هزینه کند!؟
“جرس” جرمی جز جلوه دادن جرأت جوانان برای انکار گوسالهپرستی و گرایش به توحید ندارد وتا جائی که حرکت “موسی” را درامثال “موسوی ها” ببیند به توفیق الهی از آن حمایت میکند، هرچند ناسپاسان ظالم را خوش نیاید.
عبدالعلى بازرگان
۲۰ مهـرماه ۱۳۸۸