گرامیداشت سی و سومین سالگرد هجرت وشهادت معلم انقلاب در تقارن با سالگرد جنبش سبز

بسم الله الرحمن الرحیم

الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ ﴿۲۰﴾كسانى كه ايمان آورده و هجرت كرده و در راه خدا با مال و جانشان به جهاد پرداخته‏اند نزد خدا مقامى هر چه والاتر دارند و اينان همان رستگارانند قرآن سوره توبه آیه 20

در خرداد 1356 معلم شهید دکترعلی شریعتی بعد از کارزاری سترگ و تهیه و تکثیر اندیشه اسلام قرانی در سنت نبوی – علوی با وساطت وزیر خارجه وقت الجزایر از زندان رهائی یافت.ا و با همکاری دوستان در خارج وداخل با نام علی مزینانی از کشور خارج شد. تا با کوله باری سنگین از تجربه در مصاف با آخوندیسم تدارک یک انقلاب ایدئولوزیک را برای سازماندهی تحولی دموکراتیک و ضد استبدادی در تاریخ سیاسی ایران فراهم کند.چونکه او شماتت عزیزترین دوستان را نیز به جان خرید و با نقد شیوه های رایج در مبارزه سیاسی ، باوری عمیق به انقلاب موفق فرهنگی و تدارک بستر مناسب از آگاهی راستین در زمینه دین و فرهنگ داشت.معلم شهید با توجه عمیق به علل ناکامی انقلاب مشروطه و جنگل و نهضت ملی به رهبری مصدق کبیر، نا آگاهی توده های مردم و نبود یک سازماندهی بر اساس یک بینش و ارزش راستین را علت العلل این شکستها و تنها ماندن قهرمان در مقابل دشمنان میدانست.او به تنهائی برای پاسخ دادن به این معضل قیام کرد و چون به مانند یک پزشک حاذق با عدم دخالت عواطف خویش در معاینات عمل کرده بود، در حداقل زمان بزرگترین سازماندهی را در حسینیه ارشاد بر اساس اسلام قرآن در سنت نبوی – علوی برپا کرد. ساواک رژیم کودتا با همکاری تنگا تنگ آخوندیسم بر حسینیه او یورش برد و با فتوای حکام شر حسینیه ارشاد بسته شد.تا مساجد ضرار در حمایت شعبان بی مخ ها روزه خوانی و مراسم حسینی را به شیوه شاهانه برگزار کنند.در حسینیه ارشاد حسینی معرفی میشد که حتی مارکسیستهای ماتریالیست از آن به عنوان رهبر و مولا نام میبردند، ولی در مساجد ضرار حسینی که تنها برای ریختن اشک و کسب ثواب در دنیای دیگر به شفاعت او حتی ظالمین آدمخوار هم بهشتی خواهند شد. معلم شهید نه تنها در مقابل فقه اموی- صفوی آنها تسلیم نشد بلکه همزمان به تئوریهای پرطمطراق تحت نام مکتب انقلاب و سازماندهی انقلابی هم نقد جدی داشت. از همین رو هر دو جبهه به ظاهر مخالف در اتحاد بر علیه او هم آوا بودند. معلم شهید در سازماندهی و پیشبرد این مبارزه هروز بیش از روز پیش تنها میشد. اما با احساس تنهائی بیشتر، قوی تر عمل میکرد. انقلاب با شعار نسل برخاسته از آموزشهای او با یاد او و پخش جزوات و کاستهایش اوج میگرفت و به سوی عمل نهائی یعنی سرنگونی حکومت کودتا پیش میرفت.آخوندیسم که متکی به یک تفکر قرون وسطی از دین بود، بر علیه او انواع توطئه ها را سازمان داد و سرانجام نیز با همکاری شبکه استعماری خود او را در لندن به شهادت رساند. در حسینیه ارشاد طرح اسلام منهای آخوند به شیوه علمی و قرآنی پیش میرفت و محصول اولیه آن بیش از 3000 دانشجوی عضو در حسینیه ارشاد بود که سفیران انقلاب در شهرهای مختلف ایران شدند. و از بین همین مشتاقان بود که سازمان مجاهدین خلق میتوانست در حداقل زمان با دست خالی در زمینه کار ایدئولوژیک صدها و هزاران را در تشکیلات خود سازماندهی کند.دکتر با ورود به پاریس و سپس لندن مواجه با پیشنهاد امام موسی صدر میشود. او که خود برخاسته از جریان آخوندیسم بوده وبر اوصاف آنها، آشنا به دکتر پیشنهاد میکند که حسینیه ارشاد در تبعید را در لندن تأسیس کند. تا در اینجا دکتر بدون سانسور و مزاحمت آخوندیسم تز خود را در تدارک اسلام شناسی قرآنی ادامه دهد. امام موسی صدر در رابطه با رنسانس دینی و فرهنگی دکتر چنین میگوید( امتیاز دکتر شریعتی در این است که نسل جوان را جذب نموده، و کاری را که صدها تن از امثال ما نتوانستیم انجام دهیم، دکتر بدان توفیق یافته است و باید دکتر را حمایت کرد) کتاب دکتر شریعتی در آئینه خاطرات ص 178 . تأثیر شگرف فرهنگی و ایدئولوژیک معلم شهید بر نسل مخاطب خویش تا بدانجا بود که در نبود فیزیکی او معلم شهید انقلابش نامیدند و دانشگاه را بار دیگر سنگر آزادی کردند. نسلی که در انقلاب 57 هنوز به دنیا نیامده بود باردگر در 18 تیر 1378 با گرامیداشت یاد معلمشان پایه ولایت فرعونی ارتجاع آخوندیسم به لرزه در آوردند و امثال شهید عزت ابراهیم نژادها را تقدیم تاریخ کردند. و اینک نیز که نسل سبز بر پایه آگاهی قرآنی و فارغ از جعلیات آخوندیسم اسلام را به عنوان یک مکتب حیاتبخش باور دارد با اتکا به همان آموزه های دکتر و مقاومتی که نسل انقلاب مسلح به اندیشه و یا تز اسلام منهای آخوند انجام دادند کمر همت بسته است. مهندس محمد حسین ملایری که در پائیز سال 1353 در کمیته ضد خرابکاری روبه روی سلول معلم شهید بود خاطره ای نقل میکند که هنوز هم در جریانهای سیاسی ما به عنوان یک پرسش یا معضل وجود دارد. او میگوید دانشجوی هم سلولی من در یک فرصت کوتاه به دکتر گفت ( آقای دکتر نقش تاریخی روشنفکر این نیست که وعظ و سخنرانی کند، اگر چنین بکند نقش “سوپاپ” اطمینان برای رژیم بازی کرده است. دکتر در پاسخ میگوید ( تو از فقر تاریخی روشنفکر غافلی .روشنفکر ما بیش تر از هرچیز به ( دانستن و خوب فکر کردن نیاز دارد بیراهه نرو ) منبع یاد شده ص 197 آقای دکتر عبدالکریم سروش که از افراد شناخته شده بعد از انقلاب است در نگاهی به قیام حسینی دکتر بر علیه جهل و جور آخوندیسم و نقش و تأثیرش در مخطبین امروز و فردا چنین میگوید( دکتر شریعتی نه به آب مانند بود و نه به کوه نه به سردی اب بود و نه به ارامی کوه بلکه به سوزندگی آتش بود، آتش دوخصلت دارد هم سوزاننده و هم روشنگر است.من گمان میکنم که جوانان ما امروز باید خودشان را از سوزانندگی شریعتی دور بدارند اما از روشنگری او استفاده کنند ( منبع قبلی ص 206)اما آقای دکتر سروش به عنوان یک اندیشه پرداز در حوزه علوم اجتماعی نخواسته اند که اندیشه دکتر را در چهرچوب محکم و متشابه شرایط زمانی و امکانات او ارزیابی کنند. دکتر شریعتی در عرصه ای تدارک اسلام شناسی قرآنی را آغاز نموده، و آن را تئوریزه میکرده که به مانند یک شخصی است که از روی یک طناب بالای خرمنی از آتش باید عبور کند . در میانه سانسور حکومت کودتا و آخوندیسم و طرح کلان استعمار، تدوین اندیشه قرآنی برای دست یابی به عدالت و آزادی هنرمندی و مهارتهای خاصی را میطلبد که حتی همراهان دکتر در بعضی مواقع از آن پرهیز داشته و حتی به او نصیحت و یا اعتراض میکردند. در کتاب شریعتی در آئینه خاطرات که در سال 1379 تهیه شده است اکثر نظریه پردازان در آن که معلم شهید را متهم به چپ روی و یا راست روی کرده اند، کسانی هستند که خود عمری را با سرکوبگرترین رژیم همراهی یا همکاری داشته و یا اینکه در ضدیت با اسلام قرآنی از آخوندیسم حاکم چیزی کم نداشتند. امروز اضداد متناقض اسلام شناسی قرآنی در زمانیکه صدارتها و وزارتها در ولایت مطلقه فاشیسم آخوندی داشته و یا اینکه به همان اندازه آخوندیسم با اسلام قرآنی در تضادند، در تقابل با موجی که تز اسلام منهای آخوند او باعث شده است، همراه و همنوا با اوباشان ولایت بر علیه او سوز و گداز میکنند. آنها به خوبی شاهد موجی از نسل دوم هستند که در 18 خرداد ها به پیشکسوتی کسانی چون شهید عزت ابراهیم نژاد اسلام دموکراتیک را بدیل استراتژیک این نظام مافیائی تلقی کرده و از آن جنبش سبز را به وجود میاورند. معلم شهید به مانند معلمش دکتر محمد مصدق در مقابله با این عمله های استعمار و ارتجاع باید بگوید که تنها گناه من این است که تز اسلام منهای آخوند را طرح کرده ام ..همانطور که مصدق میگفت تنها گناه من این است که نفت را ملی کرده ام.دکتر شیوه جنگ مسلحانه را نقد میکند با تمام علاقه و احترامی که به بنیانگذاران هر دو جریان مذهبی و مارکسیستی دارد، و آن را در یک جامعه اسیر نا آگاهی دینی و ملی تنها قربانی شدن قهرمان میداند در زمانیکه توده اسیر انواع نا آگاهی هاست. کسانیکه تز ارتجاعی آخوندیسم به قلم خمینی (ولایت فقیه) را که در سال 1346 نگاشته شده نادیده گرفته و انقلاب یک خلق که معلمش شریعتی بود و گل سرخ آن مجاهد شهید مهدی رضائی و مارکسیست آن شاعر مبارز شهید گلسرخی ، به نفع ولایت سفیانی خمینی مصادره میکننددچار تناقض در تئوری و عمل هستند. دکتر نظام سیاسی دموکراتیک را محصول یک مبارزه دموکراتیک با اندیشه حقوق محور دانسته و با شناخت علمی که از استعمار و ارتجاع داشت، تنها راه دستیابی به این هدف را سازماندهی بر اساس یک فکر راهنمای خالی از سلطه میدانست.او کسی است که از یک موضع علمی برای اولین بار تز استراتژیک مارکس را به چالش میکشد که میگوید ارزش اضافی محصول کار کارگر است و نه سرمایه دار . و دکتر میگوید با توجه به شواهد زنده تاریخ، کارگر و سرمایدار اروپا هر دو در ائتلافی آگاهانه خلقهای آسیا و آفریقا را غارت میکنند و آنوقت بر سر تقسیم آن با هم دعوا دارند و مارکس در این دعوا حامی کارگران است… جرم نابخشودنی معلم شهید در نزد روشنفکران و جریانهای چپ همین سئوال بی پاسخ است. و در نزد جریانهای ملی – مذهبی هم این است که به پیروی از مصدق تز اسلام منهای آخوند را برای تضمین جنبشها و مبارزات ملی ارائه کرده است. 33 سال بعد از هجرت و شهادت او گوئی معلم ناظر همه خیانتها بوده است و این نتایج را بعد از مشاهده اینهمه بیان کرده است. معلم شهید به مصداق همان آئینه ای است که کج و معوج بودن راه حلهای فتوائی را نشان میدهد. و به قول شاعر آئینه جو بنمود نقش تو راست ..خود شکن آئینه شکستن خطاست. بعد از پیروزی انقلابی که او معلم شهیدش بود، اندیشه تابناک و راهگشای او انواع سازماندهی را تغذیه میکرد. فرقان با حرکت مشکوک و چپ روانه هجوم سازمان یافته آخوندیسم را که اینک در مقام رهبری یک انقلاب بر تخت قدرت جلوس کرده بود، به مانند دیوی مهیب متوجه نسلی نمود که حاضر به پذیرش ولایت او نیست. چونکه این نسل برای دستیابی به آزادی سیاسی و حاکمیت مردمی انقلاب خود را سامان داده بودند. کتابهای معلم همه جریانهای مذهبی را در مقاومت بر علیه آخوندیسم توشه راه بود. از این میان سازمان مجاهدین خلق بیشترین تغذیه فکری را برای جذب نسل انقلاب از طریق آثار معلم شهید انجام میداد. و جریانهائی چون آرمان مستضعفین و موحدین و ارشاد نیز از اقبال غیر قابل وصف نسل انقلاب برخوردار بودند. اما بهار آزادی دیری دوام نیاورد و خمینی که جنگ را و خشونت را نعمت میدانست، در پوشش جنگ خارجی با سازماندهی نیروهای خود توسط ساواک این نسل را مورد تهاجم قرار داد. مرحوم مهندس بازرگان در مورد این تهاجم و سبعیت ولایت فقیه گفت که( ما باران میخواستیم سیل آمد ) نهضت آزادی به رهبری اسلام شناس قرآنی مرحوم مهندس بازرگان نخستین شانس سازماندهی برای استقرار یک دولت ملی و حاکمیت قانون بود. و معلم شهید نیز از اعضای این نهضت بود. خمینی در خوابی قیلوله ضد امپریالیست شد و حزب توده و اکثریت سازمان چریکها نیز به تبعیت از آنها به این خط پیوستند. در این وانفسا که از هر سو جنگ قدرت و اعمال هژمونی به صورت مطلق زبانه میکشید، حتی نخستین گرامیداشت هجرت و شهادت معلم مواجه با یورش چماقدران و حتی شکستن دست استاد مرحوم و قرآن شناس بزرک محمد تقی شریعتی گردید. بطوریکه او بعد از آن جفا و بی حرمتی در ورودی محل مسکونی خود تابلو محذوریت از بحث سیاسی را نصب کرد. بخشی از نیروهای تشکیلاتی خط معلم نیز با پیوستن به مجاهدین بعد از 30 خرداد از ادامه راه او امتناع کردند. و کسانیکه نیز در حصار سانسور و سرکوب آخوندیسم باقی ماندند زندگی را بر مقاومت و مبارزه ترجیح دادند. تا اینکه نسل دوم با گرامیداشتهای مخفیانه و حداقلی باردیگر بانگ خروس کویری که خواب خفتگان مشوش کرده و آنها را به بیداری فرامیخواند از اقصی نقاط ایران به گوش رسید. چونکه معلم شهید قبل از فاجعه آخوندیسم با این قوم راهزن دین و ایمان مردم مصاف ایدئولوژیک کرده و آنها را به جای خود نشانده بود. اما این نبرد ایدئولوژیک دکتر مورد توجه نهضت آزادی و سازمان مجاهدین قرار نگرفت و به همین خاطر آنها نتوانستند و یا نخواستند که با اطلاع از تز ولایت فقیه خمینی قبل از قدرت با او مرزبندی ایدئولوژیک کنند. و خطای استراتژیک دیگر مجاهدین و نهضت آزادی این است که معلم را در این کارزار تنها گذاشتند. و خمینی و مافیای وابسته به او این خطای مجاهدین و نهضت آزادی را به فال نیک گرفتند. اما 35 جلد اثر ایدئولوژیک از معلم با تمامی موانع نسل دوم را نیز در زندان آخوندیسم به قیام فرا خواند و کافی بود که هر کدام از جوانان یکبار مجموعه آثار مذهب علیه مذهب یا تشیع صفوی و تشیع علوی را بخوانند و با آموزه های آن همراه شوند. چون با عملکردی مستبدانه و ارتجاعی روبرو بودند هر کدام از کتابهای معلم میتوانست آنها را در قیام و اعتراض به این استبداد ایده راهنما و راهگشا باشد. اما تلاشی که از موضع ضعف و تسلیم مدتی است در کانون جریانهای ملی – مذهبی جریان دارد تا با نفی تز اسلام منهای آخوند از اندیشه معلم ، از میان این طبقه استعمار ساخته ..”اصلاح طلبانی مدرن و طرفدار جامعه مدنی ” استخراج کرده و از این طریق بر ولایت مطلقه لگام زنند، آب در هاون میکوبند. چونکه اندیشه توحیدی معلم از بنیان در تضاد با آخوند سالاری و آخوندیسم در هر شکل و ادا و اطوار است. و چنانکه تاریخ ما در همین زمان معاصر حکایت دارد ، اسلام تحت سلطه نهادی ارتجاعی و استعماری به نام آخوندیسم جز گمراهی و سقوط در فقر و قهر چیز دیگری نیست. معلم سخنگوی اسلام قرآنی در سنت نبوی – علوی است. و به همین خاطر ادامه حرکت او جز از طریق یک سازماندهی کلان برای تحقق دموکراسی توحیدی امکان ندارد. کسانیکه با انواع جعل و سانسور و تحریف در تلاشند تا دین اسلام را ضد دنیا و یا خنثی در مقابل آن نشان دهند و همچنین از این طریق به یک معامله و مصالحه با آخوندیسم دست یابند آب در هاون میکوبند. اسلام شناسی قرانی معلم شهید از بیان قرآن حاکمیت را بر اصل شورا یعنی تقسیم قدرت بنا نهاده و عدالت و آزادی و نفی سانسور را اجزای لایتجزای هر نوع حا کمیت اسلامی میداند. معلم در این کارزار بزرگ خود آخوندیسم را برچسبی ناچسب بر اسلام دانسته و به همین خاطر فقه صفوی ..اموی آن را مانع استراتژیک برای رهائی آموزه های قرآن از جعلیات قرون وسطی آخوندیسم از فرهنگ مسلمانان دانسته و به همه مخاطبان خود گوشزد میکند که اسلام را از بیان کتاب وحی آموخته و با عمل به آن قسط را در جامعه برقرار سازند. در تفسیر و متد اسلام شناسی معلم دنیا از آخرت جدا نیست و به تصریح قرآن آخرت محصول کار انسان در همین دنیاست. او به خوبی واقعه قرون وسطی و حاکمیت ارتجاعی پاپیسم را تحلیل کرده و هیچ سنخیتی بین آن با اسلام قرآنی نمی یابد.با همین تعبیری را که از یک خواب در سلول انفرادی در پاسخ به یک دانشجو اخذ میکند در متد اسلام شناسی خود راهنمای عمل قرار داده و زندگی را بدینگونه تعریف میکند. زندگی عبارت است از نان ، ایمان ، دوست داشتن، و آزادی . به خاطر همین متد و بینش زنده و پویای دکتر بود که آخوندیسم با فتاوی اکثریت فقیهان زمان اورا منحرف از اسلام و بدعت گذار نامیده و از شاه تقاضا کردند که حسینیه ارشاد را تعطیل کند. چونکه او در پروسه مبارزه ایدئولژیک خود در مجموعه آثار مذهب علیه مذهب با آخوندیسم اینگونه مرزبندی میکند. باید ببینیم حکومت مذهبی چیست ؟ حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی ، رجال مذهبی یا روحانی مقامات سیاسی و دولتی را اشغال میکنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی ، یعنی حکومت روحانیان بر ملت ، اثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند، یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم میداند به به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین ، نه به اعتبار رأی و نظرو تصویب جمهور مردم . بنا بر این یک حاکم غیر مسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا میداند بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هیچگونه ستم و تجاوزی تردیدبه خود راه نمیدهد بلکه رضای خدا را در آن میپندارد. گذشته از آن برای مخالف برای پیروان مذاهب دیگر حتی حق حیات نیز قائل نیست.

… م.ج. ۲۲ ص ۱۹۷و۱۹۸

به راستی منقدین و مخالفین معلم شهید در آن دوران و بعد از آن جز اینکه خط مشی ضد ارتجاعی و مستقل او را همراه با ارتجاع و استعمار خدشه دار کنند چه کرده اند؟ آیا معرفی ایدئولوژیک دشمن خلق و خدا از این صریح تر امکان دارد؟ با گذشت سی و سه سال از هجرت و شهادت معلم انقلاب و آزمون انواع روشهای مبارزاتی جز این است که بر الگوی مبارزه منفی او باید بیشتر توجه کرد و مفاهیم دموکراتیک آن را بهتر دریافت. روشهای مبارزاتی متکی بر خشونت و رهبری انقلابی جز اینکه حداقل امکانات را نیز در اندک زمان به تاراج دهد و خلق را عزادار شهدای خود ، و بر تعداد شهیدان بیفزاید چه کرده است؟ چرا معلم در بیان سیاسی پروزه مبارزات فرهنگی ایدئولوژیک خود بیشتر از امام علی(ع) و دوران 25 ساله او مصدق و سید جمال و گاندی درس میگرفت تا کسانی جون انقلابیون حرفه ای ؟ چون بر این نکته واقف شده بود که عنصر خشونت در سازماندهی سیاسی عواقب وخیمی را برای برپائی نهادی چون دموکراسی خواهد داشت. همانطور که رهبری توتالیتر و هژمونی مطلق آن یک تحول سیاسی را منجر به استقرار مخوف ترین رژیمهای جهان کرده است. سی و سومین سالگرد قرین جنبش سبز و سالگرد آن می باشد. بیشترین آگاهی دینی اصیل و قرآنی را این نسل در تفکیک از بافته های آخوندیسم و جنایات ولایت مطلقه آن از اندیشه ضد ارتجاعی معلم گرفته است. و به همین خاطر سازماندهی بیشتر در تاکتیک و استراتژی از اصول و پرنسیپ مبارزه منفی پیروی میکند تا خطمشی قهر آمیز خشونت محور. از همین رو میتوان به درستی نتیجه گرفت که تز اسلام منهای آخوند در این استراتژی به دنبال نظامی است که تولد و بقایش بر اصل گزینش و نقد استوار است. و ما که تاریخمان جولانگاه قداره بندان و عمامه داران خشونت طلب به نام ناسیونالیسم شاهنشاهی و آخوندسالاری بوده است، بایستی قدر این استراتژی و تاکتیکهای دموکراتیک آن را به درستی شناخته و بدان بیش از پیش در نظر و عمل وفادار باشیم. اندیشه ضد خشونت و سازماندهی سیاسی بر اساس آن از قدر و شأن والائی در تاریخ سیاسی جهان برخوردار است. و در مقابل آن اندیشه سیاسی مبتنی بر زور و سلطه همیشه بنیانگذار و حامی حاکمیتهای دیکتاتور و توتالیتر بوده است . گاندی بزرگ در این رابطه سخن معروفی دارد که برای اشراف و ایمان به اصول سیاسی ضد خشونت قابل ذکر است. ( در قلمرو سیاست،قدرت خشن ترین رفتار را در روابط انسانی ایجاد میکند.سیاست اصلاح نخواهد شد ،مگر آنکه افراد شریف خود را وقف این وظیفه ناخوشایند کنند. در عصر اتم ،بیش از هر زمان دیگر به قدیسانی نیاز است که معنویت خود را به مخاطره اندازند،و وارد گود سیاست شوند. گاندی ) از این سخن گاندی به خوبی میتوان فهمید که چرا مستبدان و زورگویان تاریخ با تشبث به انواع توجیهات تلاش دارند که دین را از حوزه سیاست و مدیریت خارج کنند. چونکه دین تنها منبع تغذیه اخلاقی انسان است. و معیارها و قوانین دین توحیدی است که انسان را فارغ از نژاد و باور صاحب حقوق میداند. و قانون اساسی در این باور بر اساس حقوق شهروندان تنظیم میشود و نه بر اساس باور و یا عدم باور آنان به یک دین و ایدئولوژی. زمانیکه دکتر از دمکراسی متعهد در سازماندهی کلان دفاع میکرد، هدفش تبیین همین مرزبندی بوده است و نه تحمیل یک گروه نخبه بر جامعه و توحیه هزمونی آن. اما به گفته قرآن آنهائیکه در دلشان مریضی است همیشه از متشابهات یک پیام درست، بر علیه محکمات آن استفاده میکنند تا باورمندان بدان پیام را دچار گمراهی در تصمیم و قضاوت سازند.همانطور که برای مخدوش کردن تز معلم شهید در رنسانس دینی او به گفته های از او در آغاز کارزار خود با آخوندیسم استناد کرده و محکمات او را در این نبرد ایدئولوژیک مخدوش میکنند. در سی و سومین سالگرد هجرت و شهادت معلم یاد او را با همکاری و همراهی با نسلی گرامی بداریم که حنبش سبز را آفریدند. این نسل با تجربه ولایت مطلقه آخوندیسم خواهان جمهوریت و اسلامیتی است که حقوق مردم در آن مبنا و هدف هرنوع قانونی باشد.حکومت ولایت مطلقه از بنیان با قانون حقوق محور در تضاد است. و نسل انقلاب به همین خاطر با آموزه های ایدئولوژیک معلم شهید بر علیه این کودتا قیام کرد و با پرداخت حداکثر بها از ارزشها به خصوص حاکمیت قانون دفاع نمود. تا اینکه نسل دوم با اتکاء به حداقل های از اندیشه دکتر و حماسه آفرینی نسل انقلاب در مراحل مختلف مبارزه با آخوندیسم، انقلاب سبز را آفرید. مصادف شدن سی و سومین سالگرد هجرت و شهادت معلم با جنبش سبز میتواند مبارک و میمون باشد. نسل سبز با پیوند خود به نسل انقلاب و تجربه های سنگین و راهگشای آن میتواند این سالگرد را تبدیل به بزرگترین حرکت حماسی سازد. چونکه پیام معلم در جغرافیای سیاسی و فرهنگی امروز بیش از هرزمان دیگر به چگونگی تغییر و برقراری یک حاکمیت ملی پاسخ میدهد. و اسلام به عنوان هسته محوری و ارزشی فرهنگ سیاسی در مدیریت و مبارزه از ارکان تعیین کننده سرنوشت ما ، به پشتوانه تلاش حماسی او از جایگاه وسیعی در بین نسل امروز برخوردار است. به همین خاطر عمال استعمار و ارتجاع تحت نامهای مختلف کوشش میکنند که مردم را از طریق نشر تخم یأس و نفرت و ترس، در هم آوائی سیاسی بر اساس این اندیشه مانع گردند. نسل سبز بدون شک آگاه بر این توطئه است که چنانچه ما نتوانیم خیانت و جنایت آخوندیسم را با اتکاء به این ارزشها و با ارائه یک نظام دموکراتیک بر مبانی ارزشهای فرهنگی و دینی سازمان دهیم، دشمن در هر دو عرصه شیرین کام خواهد شد. نهضت تشیع علوی بار دیگر از تمامی نیروهای خادم این نظام مافیائی و ضد اسلامی میخواهد که با تأسی به فرهنگ و آموزه های دینی توابین و ملامتیان در فرهنگ تشیع علوی ، به جنبش پیوسته و در رهائی خود و مردم از قید و بندهای نظام ضد جمهوری و ضد اسلامی آخوندیسم وارد صفوف جنبش سبز شوند. در فرهنگ سیاسی اسلام از امت به جای مردم نام برده شده است و بسیاری از مغرضین و نا آگاهان از یکسو و مدافعین نیز از سوی دیگر با عدم درک معنای جامع این واژه به تحریف و سانسور آن برخاسته اند. در صورتیکه امت به بیان امروز همان جامعه مدنی یعنی شهروندان دارای حقوق است که قادر به سازماندهی و تشکیل یک نظام دموکراتیک هستند. و ابراهیم اولین الگوی این تعریف و تفسیر از جامعه دارای حقوق است. نسل سبزی که نمیتواند در حسینیه ارشاد تجمع کند و خواستهای خود را در گرامیداشت یاد معلمش به بحث گذارد باید در هرشهر و روستا به جای مساجد ضرار که پایگاه آخوندیسم است اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد کند. تا در آن از قرآن و اسلامی سخن گفته شود که آزادی و عدالت را به عنوان ارزشهای برتردینی باور دارد. شرایط سیاسی جامعه ما در مراحل کنونیش اگر نتواند با اتکاء به درسهای برخاسته از تجربه تز اسلام منهای دموکراسی توحیدی را با یک مبارزه منفی تمام عیار بر جامعه از طریق رفراندوم و انتخابات آزاد حاکم کند، دشمنان با عمامه و بدون عمامه پروژه خود را پیش برده اند. امروز جریانات مشکوک و معاند با فرهنگ و ارزشهای دینی مردم ایران در تلاش هستند که از آب گل آلود آخوندیسم استفاده کامل کرده و تمامی رنج ها و فداکاریهای مردم ایران را در کیسه خود ریزند. بیداری جنبش سبز و نسل انقلاب که با تمام سختی ها هنوز بر همان اهداف و آرمانها وفادار است نباید این اجازه را به این سالوسان و دلالان استعمار و ارتجاع دهد.

سلام بر معلم شهید دکتر علی شریعتی سلام بر شهیدان راه آزادی

نابود باد رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی آخوندیسم زنده باد دموکراسی توحیدی آلترناتیو دموکراتیک ایران فردا

نهضت تشیع علوی —- خرداد ماه 1389 برابر با یونی 2010