بسم الله الرحمن الرحیم
در طول تاريخ مشروطيت ايران اين اولين بار است که يک نخست وزير قانوني مملکت را به حبس و بند مي کشند و روي کرسي اتهام مي نشانند… به من گناهان زيادي نسبت دادهاند ولي من خودم مي دانم که يک گناه بيشتر ندارم و آن اين است که تسليم تمايلات خارجيان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملي کوتاه کرده ام … مردم اين مملکت مي دانند که وضع من در بسياري جهات با وضع مارشال پتن فرانسوي بي شباهت نيست و من هم سالخورده و به وطن خود خدمتي کرده ام. من هم مثل او در اواخر عمر به روي کرسي اتهام نشسته ام و شايد مثل او محکوم شوم ولي همه نمیدانند بين من و او يک تفاوت آشکار است. پتن به جرم همکاري با دشمن ملت فرانسه به دست ملت فرانسه محاکمه شد و من به گناه مبارزه با دشمن ملت ايران به دست عمال بيگانگان .سردار آزادی دکتر محمد مصدق
وَالَّذِينَ يَنقُضُونَ عَهْدَ اللّهِ مِن بَعْدِ مِيثَاقِهِ وَيَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَيُفْسِدُونَ فِي الأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ و كسانى كه پيمان خدا را پس از بستن آن مىشكنند و آنچه را خدا به پيوستن آن فرمان داده مىگسلند و در زمين فساد مىكنند بر ايشان لعنت است و بد فرجامى آن سراى ايشان راست.نقطه عطفهای تاریخ سیاسی ایران در دو حوزه آزادی خواهی و استبداد کرائی در کودتای 28 مرداد منجر به غالب شدن مستبدین بر قدرت سیاسی گردید، و شکست آزادیخواهان به رهبری مصدق کبیر. از آن مقطع تا سرنگونی نظام کودتا توسط مردم در انقلاب 57 ، هرگونه گفتمان سیاسی در پیرامون این کودتا و آثار آن حزء مسائل ممنوعه بود.اما در بهار کوتاه مدت آزادی نسل انقلاب بار دگر یاد و نام قهرمان ملی خود را شمع هر محفلی کرد. خمینی که با یک زمینه ساری بر رهبری انقلاب مردم تحمیل شده بود به مانند اعقاب خود کاشانی و نوری حرمت و محبت فزاینده نسل انقلاب به رهبر و پیشوای آزادی را تاب نیاورد و به مانند یار غارخویش سلطنت یاد او را ممنوع و هواخواهانش را گرفتار انواع سانسور و سرکوب نمود. به گفته قرآن در ایه فوق خمینی پیمان را شکست و فساد در زمین را با این عهد شکنی شروع کرد.این عهد شکنی و سلطه ولایت مطلقه آخوندیسم بر تمامی دست آورهای انقلاب اسلامی بهمن 57 ، سرآغاز کودتای دیگر از نوع کودتای 28 مرداد بر علیه مصدق بود. . .
کودتای 28 مرداد 1332 تو سط محمد رضا شاه پهلوی و حامیان غربی اش بر علیه دولت ملی سردار آزادی دکتر محمد مصدق خیانتی دردناک به آزادی و پیدایش و رشد حکومت قانون بود. در تاریخ سیاسی ایران حکومت قانون از مقطع انقلاب مشروطه با رشادت سردارانی چون ستارخان و باقرخان و ملک المتکلمینها وارد عرصه سیاست در تبیین حاکمیت و اهداف آن گردید. اما دو جریان مافیائی و انحصار طلب و استعمار تبار با این خواست وجدان ملی از همان آغاز در تضاد و دشمنی بوده اند.همانطور که در طرح و تصویب متمم قانون اساسی مشروطه دو جریان فوق از اطاعت قانون سرباز زده و مقدمه کودتا بر علیه مردم و مجلس را فراهم ساختند. این مواد در بردارنده همان اصولی است که مجلس خبرگان ولایت مطلقه نیز با آن اعلام جنگ کرد، و تمامی اختیارات را به اصل 110 ولایت مطلقه آخوندیسم واگذار نمود. اصول متمم پیشنهادی در 6 ماده به شرح ذیل بود ( 1. به موجب متمم قانون اساسی افراد کشور صرف نظر از دین و مذهب و طبقه متساوی الحقوق هستند.با تصویب این اصل مسلمان همان اندازه حق دارد که غیر مسلمان و به اضافه کلیه امتیازهای اشرافی و روحانی لغو میشود.2- آزادیهای عمومی از قبیل آزادی مطبوعات ، آزادی احزاب،و جمعیتها و همچنین آزادیهای فردی رسما اعلام میشود. 3- به موجب این قانون قوای حکومت ناشی از ملت شناخته میشود،و به سه رشته مجزا،قوه قانونگذاری ،قوه قضائی،و قوه اجرائیه تقسیم میشود. 4- با تصویب این قانون حق قضاوت از روحانیان و حکام سلب میشود،و به قوه قضائیه که یکی از سه رکن دموکراسی است منتقل میگردد.به موجب این قانون قضات در کار خود مستقلند،تشکیل دادگاه باید به حکم قانون باشدو دولت حق تغییر قضات را ندارد.5- به موجب این قانون اوامر پادشاه وقتی قابل اجرا است که به امضای وزیر مسئول رسیده باشد. 6- طبق معمول همه کشورهای دموکراسی وزیران در برابر مجلس مسئولند… در مقابل این اصول دموکراتیک روحانیت تحت نام ما شرع نبی خواهیم مشروطه نمیخواهیم اعتراض خود به اصول قانون اساسی را در این مواد عرضه کردند. 1. اصل هشتم که همه مردم در برابر قانون مساوی هستند بر خلاف دین است و نباید در قانون اساسی گنجانده شود. 2. می گفتند که مقرارات اصل نوزدهم مبنی بر تحصیل اجباری بر خلاف شریعت است. 3. عقیده داشتند که اصل بیستم مبنی بر آزادی مطبوعات درست نیست و مطبوعات باید زیر نظر علما باشد.4 ..مهمتر از همه باید قوانینی که از تصویب مجلس میگذرد به تصویب هیئتی از علما برسد ( یعنی شورای نگهبان و مصلحت نظام و مجلس سنای شاه .. و محمد علی شاه قاجار به هنگام امضای قانون اساسی اصل سی و پنجم را با افزودن موهبت الهی به این صورت تغییر داد. ( سلطنت ودیعه ای است که به موهبت الهی از جانب ملت به شخص پادشاه مفوض شده خمینی هم در رهبری آخوندیسم اصل ولایت مطلقه را با همین شیوه بر قانون اساسی تحمیل کرد. ایندو به خاطر خصلتهای ضد آزادی و غارتگری و حقوق ستیزی که در هویت فکری خود دارند، با توسل به انواع روشهای تروریستی و سانسور و سرکوب و کودتا، تلاش کرده اند سازماندهی مردم را از دستیابی به دموکراسی بازدارند. اما جبهه مردم با رهبری سرداران وفادار به آزادی و حاکمیت قانون، با طرح خواستهای دموکراتیک و مسلح کردن مردم به ارزشهای دموکراتیک در حوزه سیاست، طرحها و کودتاهای آنها را در کوتاه مدت افشا و ناکام کرده، و به همین خاطر آنها برای تقویت جبهه خود، به بیگانه روی آورده اند. زمانیکه ایندو جریان از جانب مردم و نمایندگان واقعی آنها رانده شده اند، دریوزهگی و ذلت آنها در مقابل بیگانگان مضاعف شده است. بطوریکه در یکی از این مقاطع تمام سناریو کودتای 28 مرداد یعنی بازگشت به سلطنت مطلقه پهلوی دوم توسط دولتهائی چون آمریکا و انگلیس تدارک و تهیه میشود. ( شوارتسکف با خرج ده میلیون دلار افراد زیادی را از اطراف دکتر مصدق پراکنده میکند و زمینه سقوط وی را فراهم میسازد. لوئی هندرسن در 27 مرداد 1332 به تهران میاید و چک شماره 703352 بانک ملی ایران به مبلغ 32.600000000 ریال جهت هزینه کودتای 28 مرداد را می پردازد. چک شماره فوق به امضای ژرژدانلی به مبلغ فوق از بانک ملی گرفته شد و صرف :”رستاخیز” 28 مرداد گردید.دولت ملی مصدق کبیر با این پول و دخالت مستقیم استعمار از طریق دربار و آخوند کاشانی و با منبرهای فلسفی در حفاظت شعبان بی مخ ها که بعد به درجه شعبان تاجبخش ارتقاء یافتند، از نفس افتاد. و حضور سردار آزادی در زندان با محاکمات نمایشی و در حضور و محاصره چماقداران و قداره بندان نظامی به سخره گرفتن و اهانت به حیثیت ملتی شد که در خاورمیانه دارای سابقه و پیشکسوتی در امر آزادیخواهی بود.آیه آغازین این نوشته از قرآن کریم به یک قانونمندی در تاریخ سیاسی بشر اشاره و تأکید دارد. عهد بستن با خدا همان متعهد شدن به رعایت قانون برای گسترش و تحکیم عدالت و آزادی در جامعه بشری است. به همین خاطر آزادیخواهان از هر نحله فکری و یا نژادی در هر مقطعی از تاریخ با مردم پیمانی را بسته اند که نباید آن را نقض کنند حتی اگر این وفاداری موجب از بین رفتن جان و مال و مقام آنها گردد. دکتر مصدق و یاران وفداری چون شهید حسین فاطمی و کریمپور شیرازی روزنامه نگار در مقابل سلطه طلبی شاه و حامیانش بر اساس آموزه های انقلاب مشروطه ،به مقاومت و افشاگری بر میخیزند. اما این مقاومت از جانب مردمی که حداقل امکان عملی و نظری در سازماندهی را داشتند به قدر لازم مورد توجه و حمایت قرار نگرفت. بسیاری از سران ایل در جنوب که نیروی آماده ای را از مردم در اختیار خود داشتند نسبت به حمایت لازم دریغ کردند، و منتظر حوادثی ماندند که در بین مصدق سردار آزادی و شاه و حامیان خارجی اش جریان داشت.ازجمله این سهل انگاریها میتوان به ناصر قشقائی از رهبران ایل قشقائی اشاره کرد.او که رهبری ایل را در غیاب خسرو قشقائی به عهده داشت، بر خلاف پیامهای پیاپی شهید مبارز خسرو قشقائی برای اعزام کمک به مرکز در حمایت از مصدق، به وقت گذرانی و شکار مشغول شده، و منتظر حوادثی میماند که توطئه گران ضد مصدق در تدارک آن بودند. سرانجام پول تقسیم شده و نظامی های خود فروخته طرح آزاکس را با توفیق پیش می برند.آخوندیسم به رهبری کاشانی و بهبهانی سازمانده بخشی از این توطئه استعماری با هدایت امثال بهبهانی ها شده و طبق گفته های مفسر و معلم آزاده قرآن پدر طالقانی ..در منزل بهبهانی عده ای از علمای درباری با تنی چند از نویسندگان خود فروخته اجتماع کرده و با اعلامیه های جعلی به نام حزب توده روحانیت را تهدید به قتل عام کرده و توسط عناصر دربار آن را بین مردم پخش میکردند. در این اعلامیه ها با خط قرمز این تهدید را مینوشتند( که ما بزودی شما را با شالهای سرتان بالای تیرهای چراغ برق خیابان بدار خواهیم زد. امضاء حزب توده … با شیوع اینگونه تهدیدها و شعارها بود که آخوند مطرح و مرجع عوام گرای زمان ..بروجردی خطاب به شاه که به روم فرار کرده بود مینویسد.( بیائید که تشیع و اسلام به شما احتیاج دارد ، شما پادشاه شیعه هستید) سازش و هم پیمانی آخوندیسم و پهلویسم سرانجام به فتواها و حمایتهای علنی از کودتاچیان منجر شده، و با شهادت آزاده مبارز دکتر حسین فاطمی و روزنامه نگار ملی و مبارز کریم پورشیرازیها که توسط اشرف پهلوی و اوباش او در آتش سوخت، و انقلابیونی چون سرهنگ خسرو روزبه .. سلطنت در سنت خاندان پهلوی به کانونی برای چپاول مردم و شکنجه و زندان و کشتار و تبعید وطن دوستان ثابت قدم تبدیل میشود. اما درسهای این مقاومت حماسی توسط سردار آزادی دکتر محمد مصدق و یاران وفادار او به تجربه پویائی در تاریخ سیاسی ما تبدیل شده، و نسلهای بعد با اتکاء به آموزه های این معلمان، دو دشمن دیرینه آزادی و حاکمیت ملی یعنی سلطنت و روحانیت را لحظه ای آسوده نگذاشته اند. امروز ما شاهد توطئه های رنگارنگی هستیم که بازهم از سوی این اختاپوس فساد و استبداد و انحصار طلبی تحت نام” آزادی ایران و همراهی با مردم ” از بلندگوهای مشکوک سر داده میشود. عده ای از توده – اکثریتی های وفادار به خط ضد امپریالیستی خمینی با هدایت پهلوی طلبهای منتظر فرصت ، مدعی آلترناتیو سازی شده، و با برگزاری انواع کنفرانسها و تجمعات در پی بازسازی استبداد می باشند. تلویزیون مشکوک و مظنون من و تو با برنامه های هدایت شده به مصاحبه با فرح پهلوی و سرگذشت شاه تحت عنوان از تهران تا قاهره می پردازد، و دراین گفتگو فرح پهلوی با یک سناریو قالب بندی شده شاه و سلطنت کودتائی او را پیشقراول و بانی ایران مدرن و دموکرات و برخوردار از تمامی مواهب دانسته و مردم و انقلابیون را نیز متهم به بزرگترین مانع پیشروی این پروسه ترقی و تمدن قلمداد میکند. در دیدگاه فقاهتی آخوندیسم و شبه مدرن پهلویسم ، مردم صاحب حق و برخوردار از درایت در شناخت دوست و دشمن خویش نیستند، بلکه این مردم باید در اطاعت از اوامر ملوکانه و یا فقیهانه درجه رشد و یا تمدن خود را نشان دهند..!! اوصافی چون عوام و رعیت و مقلد و شاه دوست و دست بوس و غیره در لغتنامه سلطنت و روحانیت ، بدیهی ترین ارزشهای دموکراسی در حوزه جامعه مدنی را نادیده می گیرد. اما شخصیتهائی چون سردار آزادی مصدق کبیر و یاران ثابت قدم او چون فاطمی و کریمپورشیرازیها ..با عمل مبتکرانه و فداکارانه خود ارزشهائی را به نام پرنسیپهای ملی و دینی خلق کرده اند که نسلهای آزادیخواه در هر مقطعی برای قیام بر علیه مستبدین به لغتنامه آنها مراجعه میکنند. و همین استقبال نسلهای امروز و فردا از پرنسیپهای بزرگانی چون مصدق است که عمال استعمار و ارتجاع را به یاوهگوئی و پرونده سازی و توطئه های رنگارنگ بر علیه آنها واداشته است. زمانیکه میرفطروس نامی برای توبه در درگاه سلطنت و اعلام بیزاری از گذشته پرولتاریا تبار خویش ، مصدق را همراه با شعبان بی مخ های زمان به دادگاه میکشاند و او را متهم به انواع اشتباهات و خطا ها کرده و خط مشی او را شکست خورده میداند، حکایت از توطئه شومی است که باردیگر عمال استعمار و ارتجاع برای مخدوش کردن هدف نهضت ملی برای دستیابی به دموکراسی دارد. معلم شهید دکتر علی شریعتی که از باورمندان ثابت قدم به خط مشی سردار نهضت ملی ایران بود در پیامی از طرف کنفدراسیون دانشجویان ایرانی به مناسبت هشتمین سالگرد ملی شدن در تقدیر از رهبر نهضت ملی مینویسد( ما این پیام را با یک پیمان آغاز میکنیم پیمان سربازانی گمنام و مصمم با فرمانده دلیر خویش ،پیمان نسلی که برای آزادی نبرد میکند،با پرچمداری که این نبرد خدائی را در وطن اسیر ما آغاز کرده است، ای زندانی بزرگ ، شعله هائی که امروز دلهای ما را در جهاد گرم نگاه میدارد، زبانه های آتشی است که تو بر افروختی ، نسلی که امروز تصمیم گرفته است که کاخ ننگین ستم را در وطن خویش فرو کوبد و خیمه تیره استعمار را فرود آورد ، .. از این پیام و سایر نوشته ها و گفته های طرفداران مصدق کبیر هویداست که او قهرمانی است ملی و تبلور آرمانها و اهداف آزادیخواهانه یک ملت. . دیکتاتورهای خود کم بین و سرشار از عقده حقارت نام و یاد این شخصیتهای تاریخ ساز را بر نمی تابند وبا آرمانها و اهداف آنها در تضادند. کودتای 28 مرداد حرکت نهضت آزادی خواهی و استقلال طلبی را به خاک و خون کشید، و مردم ایران را از دستیابی به یک حاکمیت ملی بر اساس قانونی که میراث انقلاب مشروطه بود مانع شد. همانطور که کودتای 30 خرداد 1360 ولایت مطلقه آخوندیسم ، انقلاب مردم برای استقرار نظام دموکراسی را متوقف کرد. از شهدای نهضت ملی سرگذشت دو شهید یعنی روزنامه نگار شجاع کریم پور شیرازی و دکتر حسین فاطمی بیش از سایرین زبانزد عموم شده است. ایندو به خاطر مقاومت و وفاداری به رهبر نهضت ملی دچار سختترین شکنجه ها و نامردمی ها شدند. یکی را عمال اشرف پهلوی بعد از زخمی کردن با چند درجه تب تیرباران کردند و دیگری یعنی کریم پور شییرازی را هم به آتش کشیدند ، تا از آتشی که با کودتای استعماری .ارتجاعی بر ایران زمین زده بودند کسی زبان به اعتراض نگشاید. همانطور که قبل از آن با دوختن دهان فرخی یزدی زبان ملامتگر و افشاء کننده یک ملت را در بیان حق خویش برنتابیدند. و فرخی شهید خطاب به حاکم کرمان چنین سرود… شرح من شنو ز دولب دوخته ام تا بسوزد دلت بهر دل سوخته ام. به آزادی گر شد مرا بخت یار بر آرم از آن بختیاری دمار ..برخلاف تبلیغات کاذب و عوام فریبانه حامیان کودتای رضاخان .تحت نام سردار سپه ، این اقدام هیچ سنخیتی با خواستها و اهداف انقلاب مشروطه نداشت و ناشی از ابتکار عمل رضاخان نبود. دولتهای پیروز در جنگ درپی مطامع خود به دنبال اشخاص و جریاناتی بودند که از آنها به عنوان مجری طرحهای خود استفاده کنند. طاهر احمدزاده یکی از مبارزین آزاده در این رابطه چنین میگوید( این حکومت مرکزی قوی تحت عنوان به اصطلاح “مدرنیزاسیون” و دست زدن ب یک سلسله رفرم هائی ، فرهنگ مصرفی غربی را در ایران رواج داد و برای تبدیل ایران به یک جامعه مصرفی غربی به ایجاد شاهراه ها و شوارع دست زد، زیرا صنایع سنگین بعد از جنگ جهانی دوم تبدیل به صنایع اتوموبیل و ماشین سازی و صنایع مصرفی دیگر شده بود، و برای مصرف چنین صنایعی احتیاج به بازار داشت. بنا براین ساختن جاده ها و امنیت آنها برای ورود اتوموبیل ضروری بود. لذا حکومت مرکزی بنام ” بانی ایران نوین” اقداماتی تحت شعارهای ناسیونالیستی در جهت این هدف انجام داد. نکته فابل توجه در این مسئله این بود که به عنوان مثال شیخ خزئل یا سران قبائل که بدیت این حکومت مرکزی از بین میرفتند برای تئوریسینهای شوروی این برداشت را منعکس میکرد که در ایران احتمالا دوران فئودالیسم بسر آمده و دوران رشد بورژوازی در پی آن حکمفرما خواهد شد. و رضاخان هم مظهر بورژوازی نوین ایران است. این برداشت غلط بر اساس همان معیارهائیست که روسها در چهارچوب تحلیل های مارکسیستی از دوران فئودالیته در اروپا که دوران بورژوازی را در پی داشت در ذهن داشتند. بطور طبیعی آنها خیال میکردند که ایران نیز در حال انتقال بدین دوران است. ولی آنطرف قضیه را که استعمار انگلیس چه نقشه شومی در به مسند رسانیدن رضاخان در سر دارد از نظرشان پوشیده می ماند. درسالهای 130 و 1311 ناگهان آنها متوجه واقعیت میشوند و می بینند که برداشت آنها غلط بوده و حمایتی که از رضاخان نموده اند بزیانشان بوده است…در دوران نهضت ملی سیاست غلط شوروی دوباره عود میکند و به شدت با حکومت مصدق به مخالفت بر میخیزد و مصدق را دست نشانده امپریالیسم آمریکا میداند.انگلیسی ها هم برای ساقط کردن مصدق دست به کار میشوند و خرید نفت از ایران از جانب دولتهای استعماری تحریم میشود،شوروی هم در این بین حاضر نشد از ایران نفتی خریداری نماید،مصدق حتی حاضر به فروش نفت به قیمت نیمه بها به شوروی شد که بدینوسیله محاصره را را بشکند بازهم شوروی حاضر نشد، و به دنبال سیاست غلط خود اشتباه خود را تکرار کرد، و همان اشتباه دوره رضاخان را در زمان پسرش در دوران حکومت ملی مصدق مرتکب گردید. ..مصدق و تاریخ بهرام افراسیابی ص 283 ..اما یکی از پس لرزه های ویرانگر کودتای 28 مرداد در تخریب بنای نوساز آزادی و حاکمیت ملی در تاریخ سیاسی ایران، سلطه آخوندیسم به رهبری خمینی بر انقلاب 57 بود. نهضت تشیع علوی به کرات در اطلاعیه های خود به مناسبت گرامیداشت انقلاب اسلامی بهمن 57 بر این امر مهم تأکید کرده است. با تسلط کودتاچیان بر حاکمیت سیاسی ایران نیروها و شخثیتهای مقاوم و وفادار به آزادی تصفیه شدند، و تنها جریانی که به خاطر همراهی و همگامی با کودتا در دوران حکومت کودتاچیان از آزادی برخوردار بود روحانیت فقاهت پیشه بود. آنها با در اختیار داشتن مساجد و تکایا وجدان مذهبی توده های مردم را به انواع شرک و کفر آلوده کرده و تحت نام نائب امام غائب و حجت و آیت خدا و فرزندان رسول، خمس و زکات که مالیات دوران حاکمیت اسلامی بوده است را به خود اختصاص دادند. زمانیکه آنها از یک امنیت مالی و جایگاه اجتماعی برخوردار شدند، هرگونه بینش و روش اسلام شناسی مخالف عقاید ارتجاعی و فقه آلوده به جعلیات خود را با حمایت حکومت وقت به حاشیه رانده و اجازه حضور در جامعه ندادند. بطوریکه با فتوای اینها شاه کودتاچی حسینیه ارشاد را بست و معلم شهید شریعتی را بعد از رهائی از زندان به شیوه مافیائی به شهادت رساند. معلم شهید که خود از حامیان ثابت قدم سردار آزادی مصدق کبیر بود، با شناخت علمی و ایدئولوژیک که از سلطنت و روحانیت داشت، ایندو را بلای خانمانسوز هرگونه سازماندهی دموکراتیک میدانست و به همین خاطر به نسل مخاطب خویش در تاریخ تذکر میداد که از ایندو پرهیز کرده و از شگردها و توطئه های آنها غافل نباشند. شاه و حامیان بین المللی اش با اقدام به کودتا بر علیه دولت ملی ، و برای پاکسازی جامعه از عناصر ملی و معترض اقدام به اجرای طرحهائی کردند که از آن تحت نام انقلاب شاه مردم نام برده میشد. طرح ملی کردن جنگلها و اصلاحات ارضی و آزادی زنان از جمله این مانورهای تبلیغاتی بود. اصلاحات فرمایشی شاه و حامیان بین آلمللی اش آنچنان بی محتوا بود که حتی ارسنجانی وزیر کشاورزی دوران اصلاحات در نیمه اول خرداد 1341 به طعنه چنین گفت( روشن نیست اگر به هر مالکی آنچه در قانون اجازه داده شده زمین و آب داده شود دیگر کدام اراضی مورد تقسیم قرار خواهد گرفت و جز شوره زار قم و کویر لوت یا اراضی سنگلاخی و یا باتلاقی چه باقی خواهد ماند؟ رژیم برخاسته از کودتای 28 مرداد با زندان و اعدام و سانسور جغرافیای سیاسی ایران را دچار قحط الرجال کارآمد و مردمی کرد. از این رو تنها جریانی که دین را دکان دنیای خود کرده و از طریق امثال کاشانی ها نیز همراه و همکار کودتا بود ، میداندار صحنه شد. منبرها و مساجد سنت و فقاهتی را تحت نام دین تبلیغ و ترویج میکردند که اثری از اسلام قرآنی در سنت رسول و خاندانش در آن نبود. توده های گرفتار انواع استعمار و محتاج به نان شب با گردهم آئی در این مکانها به وسیله آخوند محله شتشوی مغزی داده شده ، و از منطق وحی در کتاب انسان ساز قرآن غافل ماندند. ساواک بزرگترین نهاد حکومت کودتا شد، و این ارگان مخوف به ریاست کسانی چون پرویز ثابتی و امثالهم کشتار و شکنجه و زندان زنان و مردانی را پیشه خود کردند، که به قول معلم شهید دکتر علی شریعتی در سکوت شبهای تیره دولت کودتا خروس های بی محل و آوازه خوان نیمه شبهای وحشت و خفقان، بشارت دهندگان طلوع فجر بوده، و حکایت از صبح پیروزی آزادی بر استبداد، در نوای خود داشتند. در حاکمیتهای کودتائی – استعماری سلطنت و روحانیت شخصیتهای تاریخ ساز و معلمان آزادی چون مصدق کبیر و حامیان واقعی راهکارهای او تحت سانسور و تحریف بوده، و این شگرد کماکان توسط ایندو جریان مافیائی و حامیانش ادامه دارد. بعد از گذشت 60 و اندی سال از کودتای استعماری – ارتجاعی 28 مرداد یاد سردار آزادی مصدق کبیر و حامیان صادقش اصالت راه او را در بنای حاکمیتی مبتنی بر اصل جمهوریت و حقوق شهروندی به نسلهای مخاطبش یاد آور میشود. نگرانی و مغلطه و جعلیات دشمنان رنگارنگ آزادی هم به خاطر هراس و وحشت آنها از همین پتانسیل راهکار مصدق کبیر است. یکی از عاملهای استراتژیک تصدی کرسی رهبری انقلاب مردم توسط خمینی با تز ولایت مطلقه آخوندیسم، سانسور و قحط الرجالی بود که دولت کودتائی پهلوی با تصفیه نیروهای سیاسی و سانسور تمام عیار آنها، میدان را برای این جریان استعماری که یار دیرینه سلطنت میباشد باز کرده بود. با گذشت بیش از نیم قرن از این تجربه در تاریخ سیاسی ایران به خاطر سانسور و تحریف حقایق توسط رژیم های کودتائی – پهلوی – خمینی ، درسهای این نقطه عطفها به نسلهای امروزه نرسیده و به همین خاطر این نسلها باید بهای مضاعف برای تمیز دوستان و دشمنان مردم در جنبشهای اجتماعی نوین را بپردازند.طرح شکایت خامنه ای از سوی رضا پهاوی و مصاحبه مادرش فرح با تلویزیون مشکوک الهویه ای چون من و تو با نام از تهران تا قاهره، و مظلوم نمائی های که در این مصاحبه به کرات تکرار میشود، حکایت از سناریو جدیدی است در ائتلاف شاه و شیخ برای حذف اوپوزیسیون جدی و تضمین بقا برای سلطنت ولایت مطلقه آخوندیسم. فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ . پس اى ديدهوران عبرت گيريد (۲) برای تقدیر از شهدای جنبش ملی به شعری از شهید قلم کریم پور شیرازی که زنده در آتش غضب کودتاچیان سوخت و کودتاچیان را برای همیشه رسوای خاص و عام کرد این یادنامه را به پایان می بریم.
ای شهیدی که به خون خفته و گلگون کفنی ..ای عزیزی که به خون غرقه از عشق وطنی
ای جوانی که در آزادی ایران عزیز چهره گلگونی و خندانی و خونین کفنی
ای حبیبی که به آزادگی و جانبازی شهره شد نام بلند تو بهر انجمنی
ای وطن خواه شریفی که نبودت ز وطن بهره جز تیر جفائی و کهن پیراهنی
ای هزاران که به خون گشته پر و بال تو غرق از سیه کاری و خون خواری پیره زغنی
ای جوانی که زخون دل مردانه تو گشته سیراب و برومند درخت کهنی
ای پریچهره عزیزی که در ایام شباب خفته در خاک ز بیداد پلید اهرمنی
ای شهیدی که دم مرگ نوشتی برخاک پیشوا زنده و جاوید زخون بدنی
جامه غرقه به خون چو شد پرچم دوست خصم دانست که تو کاوه لشکر شکنی
سر و جان در پی جانان بگرفتی برکف تا نگویند که عاشق نئی و لاف زنی
جان شیرین بنهادی بسر عشق وطن تا که پرویز بداند تو همان کوه کنی
سر قدم کردی و سینه سپر تیر بلا تا صف خصم بداند که تو روئینه تنی
سینه چاک ترا دید چو مادر خندید پدری گفت بنازم که تو فرزند منی
نازم آن لحظه که خونین دهنت خندان بود تا نگویند که گریانی و خونین دهنی
نازم آن غیرت و آن همت عزم بلند که جز ایران به دم مگر نگفتی سخنی
ای به خون خفته شهیدان به شما باد سلام ای کفن پوش عزیزان به شما باد سلام
سلام بر کریم پور و فاطمی و سردار آزادی مصدق کبیر سلام بر شهدای راه آزادی
نابود باد استبداد ولایت مطلقه آخوندیسم پیش به سوی استقرار دموکراسی توحیدی در ایران زمین
نهضت تشیع علوی مرداد 1391 برابر با آگوست 2012 . . . . … . ,