بسم الله الرحمن الرحیم
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّه لایحب الفساد ُ
( و کسی از مردمان است که سخنش در باره زندگی دنیا تو را به شگفتی می اندازد و خداوند را بر آنچه در دل دارد گواه میگیرد و حال آنکه بسیار کینه توز است. وچون (به حاکمیت)دست یابد میکوشد که در این سرزمین فتنه و فساد بر پا کند و زراعت و دام را نابود کند و خداوند فساد را دوست ندارد.
قرآن مجید سوره بقره آیات 204 و 205
اول باید ببینیم حکومت مذهبی چیست؟ حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی ، رجال مذهبی (روحانی) مقامات سیاسی و دولتی را اشغال میکنند و به عبارت دیگر ، حکومت مذهبی یعنی حکومت روحانیون بر ملت .. آثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است ، زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او ندارند. یک زعیم روحانی به خودی خود ، خود را زعیم میداند ، به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین ، نه به اعتبار رأی مردم و نظر و تصویب جمهور مردم ضای خدا ، بنابر این یک حاکم غیر مسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است ، و چون خود را سایه و نماینده خدا میداند بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و از هیچگونه ستم و تجاوز ، تردیدی به خود راه نمیدهد.
بلکه رضای خدا را در آن می پندارد. گذشته از آن برای مخالف ، برای پیروان مذاهب دیگر حتی حق حیات قائل نیست. آنها را مغضوب خدا ، گمراه و نجس و دشمن راه دین و حق میشمارد، و هر گونه ظلمی را نسبت بدانان عدل خدائی تلقی میکند . خلاصه حکومت مذهبی همان است که در قرون وسطی کشیشان داشتند ، و ویکتور هوگو آن را به دقت ترسیم کرده است. اما در اسلام چنین بحثی اصولا مطرح نیست ، زیرا عمال حکومت مذهبی در جامعه اسلامی وجود ندارد. سازمانی به نام روحانیت نیست. و کسی روحانی حرفه ای نمیشود. در اسلام میان مردم و خدا واسطه نیست. هر کس مستقیما با او در تماس است. تحصیل علوم مذهبی در انحصار عده خاصی نیست ، تحصیل علم بر هر فردی از زن و مرد به قدر لازم واجب است. و اصول اعتقادی مذهب تقلید بردار نیست، و تبلیغ مذهبی و اصول اخلاقی یک وظیفه عینی و عمومی است. و افراد خاصی رسما مأمور این کار نیستند. بنا بر این آخوند رسمی ،روحانیت رسمی ، مقلد رسمی، مفسر رسمی ، جانشین رسمی ، شفیع و واسطه رسمی وجود ندارد. همه سربازند و در عین حال مبلغ خلق و رابط با خالق و متفکر منفرد و مستقل و مسئول اعمال خویش و عقاید و مذهب خویش ..
مجموعه آثار 22 مذهب علیه مذهب
از پیروزی انقلاب 30 سال گذشت، و در این مدت کشور ایران تحت حاکمیت دیکتاتوری آخوندیسم از نعمت آزادی که نخستین شعار انقلاب بود محروم ماند و بخش کثیری از زنان و مردانش در سیاه چالهای رژیم خمینی بعد از شکنجه های جسمی و روحی تیر باران شدند. جنگی که با تهاجم صدام حسین آغاز شد بعد از باز پس گیری خرمشهر امکان یک صلح و دریافت خسارت وارده بر ایران را در دسترس داشت اما خمینی با دعوی فتح قدس از طریق کربلا برای بسط خفقان و غارت به مدت 8 سال آن را ادامه داد تا اینکه سرانجام جام زهر را به نفع بقای حاکمیتش سر کشید. اما سئوالهای استراتژیک در چرائی تحمیل خمینی بر کرسی رهبری انقلاب و سرنوشت نسل انقلاب در یک جنگ تحمیلی از سوی خمینی همچنان مطرح و به دنبال پاسخهای مستدل خویش است.
رژیم کودتا به رهبری محمد رضا پهلوی با سانسور و سرکوب اند یشمندان واقعی و وفادار به آزادی، خمینی را در نجف به عنوان آخوند معترض به کاپیتولاسیون و طرح ” اصلاحات ارضی و آزادی زن” پروریده بود و زمانیکه خود مواچه با امواج گسترده اعتراضات مردمی و قیام آنها گردید ، ابتدا از طریق تغییر نخست وزیر و حکومت در پی بقای خویش برآمد اما از آنجائیکه او با کودتا بر علیه محبوب ترین شخصیت ملی دکتر مصدق سلطنت مطلقه خویش را بر پا داشته بود ، مانور هایش مورد توجه قرار نگرفت و مردم به رهبری دانشجویان با یاد معلمان و مجاهدانی چون مصدق و شریعتی و رضائیها و گلسرخی به میارزه خود ادامه داده و با اهدای گل به نیروهای نظامی شاه را مجبور به فرار از کشور کردند و خمینی با وعده های پیاپی از تریبونهای مختلف و به خصوص از پاریس هژمونی را در دست گرفت. سانسور ساواک شاه و زندانی بودن شخصیتهای چون مفسر قرآن طالقانی و حذف فیزیکی معلم شهید دکتر سریعتی در لندن که دانشجویان مخاطب اش در اقصی نقاط ایران با پخش جزوات او نسل انقلاب را مسلح به اسلام ضد آخوندیسم کرده بود ند و هم چنین ضربه اپوتونیستها بر سازمان مجاهدین خلق از عوامل زیر بنائی در اعمال این هژمونی بود که هیچ سنخیتی با شعار های انقلاب نداشت جز در اصرار بر حذف شاه ، و به خصوص با شعار آزادی و حکومت عدل علی با نگارش ولایت فقیه در تضاد بود.
خمینی که پیاپی از نجف با تشویق آخوندهای مقیم قم اطلاعیه صادر میکرد ..از همان ابتدا با موضع گیری بر علیه معلم شهید دکتر شریعتی که حتی به کار بردن شهید در مورد او را به علت مخالفتش با آخوندیسم رد کرده بود بر رهبری انقلاب مردم تحمیل شد. از علل استراتژیک تحمیل هژمونی آخوندیسم بر انقلاب 57، سانسوری بود که نظام کودتاچی بر علیه روشنفکران غیر حوزه ای اعمال کرد، و در همین رابطه ، کتاب ولایت فقیه خمینی که تئوری حکومت فاشیستی اش بود را به عنوان کتاب ممنوعه از دسترس مردم و نسل انقلاب دور کرده بود. اما روشنفکران دینی از قبیل آقای بنی صدر و مرحوم بازرگان و مجاهدینی که شاهد چالش ..معلم شهید با آخوندیسم بودند در این رابطه باید پاسخگو باشند که چرا این مبارزه ایدئولوژیک معلم با مافیای آخوندیسم را نادیده گرفتند و از خمینی انتظار همراهی و همگامی با نظام دموکراتیک ملی را داشتند؟ ما فیای آخوندیسم که یک غده سرطانی – استعماری بر پیکر اسلام قرآنی میباشد، دست آوردهای مبارزات مردم و بهترین فرزندان او را به نام حویش ثبت کرده و با یک تبانی در گوادلوپ ، اکثر نیروهای سرکوب و سانسور رژیم کودتا را با سرپرستی ارتشبد فردوست به خدمت خویش گرفت.
این نیروی حرفه ای در سرکوب و سانسور زمانیکه با استخدام بخشی از توده های محروم به عنوان پاسدار خود را مسلح به انواع شیوه ها و ابزار سرکوب کرد ..نخست جمعیتهای چماقدار را به سراغ تجمعات سازمانها و احزاب فرستاد و با چشم در آوردن و متلاشی کردن مغز فروشندگان نشریات و کتابهای سیاسی بهار آزادی را در مدت زمان کوتاه به زمستان سیاه قرون وسطی ایران تبدیل کرد. چپ رویهای مشکوک در کردستان و خوزستان و ترکمن صحرا توسط سازمان فدائی ، بهانه لازم برای خمینی را فراهم کرد تا بازرگان و بنی صدر را که معتقد به یک حاکمیت ملی بودند از صحنه حذف نماید.و نسل انقلاب در جبهه جنگ و میادین اعدام توسط ضد انقلاب حاکم سلاخی شد و گورستانها که روزی خمینی با پز حمایت از مردم خطاب به شاه میگفت .”.مملکت ما را ویران کردند و گورستانهای ما را آباد کردند “ در تحت حاکمیت فرعونی خود او تبدیل به گورستانی بزرگ شد که هیچکس انتظار آن را نداشت.
اما از نسل انقلاب آنانیکه با حکومت عدل علی و آزادی پیمانی ناگستنی داشتند در مقابل این هیولای سر برکشیده از قعر تاریخ ایستادند و تابلو مجسمی شدند از وفاداران به آزادی و حاکمیت ملی تا اینکه نسل دوم در 18 تیر با پشت سر گذاشتن فتنه خاتمی به صف آنان ملحق شدند. دانشجویان نسل دوم که با 18 تیر و گرامیداشتهای مخفیانه معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی پیوند خود با نسل مقاوم انقلاب را منعقد کردند، و امروز نظام سفیانی آخوندیسم را در مقابل خویش دارند، بدون تردید آرمان و اهداف انقلاب 57 که بر علیه رژیم کودتا بود امروز هم اهداف محوری آنان است ..آزادی و حاکمیت ملی. این اهداف ار انقلاب مشروطه به رهبری ستار و باقر و تا مصدق و شریعتی و رضائیها و خیابانیها جانمایه فرهنگ و هویت ملی ماست و امکان معامله و سازش بر سر آن با هیچ دجالی متصور نیست. ما مطمئن هستیم که نسل امروز با اتکاء به این تجربه خونین و سنگین تاریخ معاصر دوستان و دشمنانش را میشناسد و به همین خاطر هم او را سرکوب و سانسور و اعدام و شکنجه میکنند. اما دشمن آزادی یعنی آخوندیسم یکی از اضلاع مثلث شوم استعمار و ارتجاع ( 1. ناسیونالیسم رضاخانی 2 کمونیسم استالینی 3 مذهب آخوندیسم ) این بار راه گریزی از سرنوشت خویش ندارد .
ما همواره از مقطع 18 تیر تاکنون جهان را به حمایت از این حق بدیهی مردم ایران فرا خوانده ایم .و آن رفراندوم تحت نظر سازمانهای های بین المللی و دولتهای معتقد به اعلامیه جهانی حقوق بشر و محاکمه سران آخوندیسم در یک دادگاه ملی- بین المللی است. امروز مردم ایران نه تنها باید با نظام یزیدی آخوندیسم مبارزه کند بلکه مجبور است با مافیائی که از طریق این نظام کشور ایران و منطقه را غارت میکند نیز روبرو گردد. از این رو فراخوان رفراندوم بهانه را از تمامی نیروها و دولتهائیکه معتقد به خشونت نیستند میگیرد و آنها را ناچار میکند که با مردم ایران و خواست عادلانه آنها همراه شوند. امروز هم توده و اکثریت و “ملی و مذهبی” های خط امام با امید بستن به سراب میانه رو های رژیم آخوندیسم، افکار عمومی را در داخل و خارج به بیراهه هدایت میکنند و از این طریق فرصت های لازم را برای تداوم عمر این مافیا فراهم میاورند تا هر چه بیشتر فقر و قهر و سانسور را در میهن اسیر ما گسترش دهد. اینان نیمیدانند که دیرپائی فقر و قهر و سانسور در یک کشور، توده های مردم را خسته و نا امید میکند و همین مقوله تداوم عمر این مافیا را موجب میشود؟
در سی مین سالگرد انقلاب ایران به خود آئیم و از منافع کوتاه مدت خویش در راستای تحقق حاکمیتی ملی و متکی بر اراده مردم در گذریم و ایران را با انجام یک رفراندوم ملی- بین المللی نخستین کشور دموکرات در منطقه سازیم. نسلهای آینده کمکاریها و تبه کاریها را نخواهند بخشید و در قضاوت تاریخ بدون انجام این مسئولیت محکوم خواهیم شد. بنا براین با پرهیز از دسیسه های وسواس الخناس سه گانه تاریخ معاصر(1-ناسیونالیسم رضاخانی 2- مذهب آخوندیسم 3 – کمونیسم استالینی ) شعار رفراندوم تحت نظر نهاد های بین المللی را مبنای وحدت خویش در هدف سازیم و با یاد آوری مسئولیتها به مردم خاموش و با حمایت از جنبشهای دانشجوئی و اپوزیسیون متکی و وفا دار به اهداف انقلاب 57، توطئه های مافیای آخوندیسم را خنثی کرده و با پرهیز نظری و عملی از دلا لان رژیم ساخته تحت نام ” جنبش 2 خرداد و یا اصلاح طلب خاتمی گرا ” و یا کارناوال امثال شیرین عبادی و غیره ، توده های به جان آمده از فقر و خفقان آخوندیسم را سازماندهی کنیم، و برای دستیابی به نظامی متکی بر قانون اساسی در بردارنده حقوق مردم و منطبق با موازین اعلامیه جهانی حقوق بشر، رفراندوم را به عنوان تجربه ای نوین در کشورهای مسلمان که کتابشان حاکمیت مشروع و مردمی بر اصل شورا و تقسیم قدرت و نظارت مردم را توصیه کرده است، در موطن خویش عملی سازیم . به قول صریح قرآن ( و شاورهم فی الامر و امرهم بینهم شورا ) کدام امری است که امروز قادر به استقرار دموکراسی توحیدی در میهن اسیر ماست جز فرهنگ و سیاست و مدیریت بر خاسته از قرآن که در سنت معصوم در آنسوی تاریخ قادر شد حکومت 5 ساله مولای متقیان علی ابن ابیطالب را سازمان دهد که در آن خوارج مسلح و مخالف حکومت هم آزادی تبلیغ و هم حق دریافت سهم از بیت المال را داشتند.
سلام بر شهیدان راه آزادی زنده باد دموکراسی توحیدی
نابود باد رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی آخوندیسم
نهضت تشیع علوی …..بهمن ماه 1387 برابر با فوریه 2009