اين نوشته ابتدا در وبلاگ ده نمکی منتشر و بعد ار مدتی محو شد :
چه سخت است که بخواهی از ننگ بر پیشانی سخن بگویی اما واژهگان را کم داشته باشی. چه سخت است که بخواهی از دیروز صحبت کنی اما این گمان را داشته باشی که چه زود دیر شده است. چه سخت است که بخواهی از زرخرید شدن خود سخن به میان آوری و قطرات شرم را بر پیشانی خود ببینی. هرگز عبدالحسین الله کرم را بخاطر دعوتش از من در تشکیل گروه انصار حزب الله و عضویت در کادر مرکزی آن که بعدها به گروه فشار در میان عموم مردم شهره گشت، فراموش نمیکنم.
در گامهای نخست تأسیس و دیدار با رهبر معظم انقلاب این گمان را داشتم که در مسیری علیوار ورود یافتهام. اما هنگامی که خون کشتهشدگان حادثه کوی دانشگاه در 18 تیر را بر پیراهن خویش دیدم، مرحله تردید را در خویش بازیافتم. ماجرای قتل عام درمانی تیم سعید امامی و انقلاب فرهنگی و هنری و سیاسی او همه شبهات ذهنیام را از این که، من یک فاشیست تمام عیار شدهام زدود. نمیدانم شاید این ساعت دیوانگی من است که این سطور را مینگارم. در مصاحبه با کریستین امانیپور من به صراحت از عملکرد فضای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و ماشین آدمکشی آن به طرز وقیحانهای حمایت نمودم. کاش هرگز زاییده نمیشدم تا شاهد شلیک مرگبار مهدی صفری تبار به چشم و جمجمه ابراهیم عزتنژاد در حادثه کوی دانشگاه باشم.
کاش از مادر، بیدست متولد میگشتم تا توان حمل زنجیر و قمه نمییافتم و از این رو ضربات غیرانسانی بر بدن فرزندان این خاک و مرز و بوم نمینواختم. کاش در همان روزنامه دگم و کجاندیشانه یالثارات الحسین میماندم و قصارات نگارشی خویش را ادامه میدادم. کاش هرگز فیلمساز نمیشدم تا چشم شیشهای سینما این چنین رسوایم سازد. خداوندا تو را به کرمت سوگند میدهم که روسیاهم مساز. تو را به جمال واسعت قسم میدهم که دل شکستهام را مرحم باش. در ازای گناه گذشتهام در این زندگانی فانی، شماتت و عقوبتم کن تا سبکبالی روان و روح را حس نمایم. بنده مسعود دهنمکی در پیشگاه ملت سوگند یاد میکنم که حامی مظلومان و دلسوختهگان ایران زمین باشم و از عملکرد تیره و نابخردانه خویش در گذشته و همکاری و عضویتام در گروه انصار حزبالله و فشار اعلام برائت و پشیمانی مینمایم و رفتار دیکتاتوری حاکمان امروز ایران را که با زبان دین و ائمه اطهار اقدام به دروغپردازی مینمایند و کاخهای قارونی از جواهر برای خاندان خویش میسازند را محکوم مینمایم. نفرین ابدی خداوند بر نظام توتالیتر و ماکیاولیستی حاکمی که امروز در ایران به شکل انفرادی خویش را ولی نعمت همگان میداند و خود را بر تارک ولی امر مسلمین جهان نهاده است.
سربازان گمنام واقعی امام زمان را در شرایط کنونی به اجرای عدل و همدلی با مردم دعوت مینمایم و از آنان تجدیدنظر در ایدئولوژی شخصی و هسو با مصلحت واقعی مردم ایران را خواهانم. رفتاری که بنده به عینه در یک دوست هماکنون یافتهام. جناب آقای علیرضا شیرازی مدیر محترم سایت بلاگفا از مصادیق دوستان عزیز و صالحی است که در چند سال گذشته همکاری گستردهای با تشکیلات امنیتی و اعضا وابسته به وزارت اطلاعات داشته است. لذا در شرایط حاضر در روند همکاری خویش با دوستان امنیتی تجدیدنظر جدیای را انجام داده است و تبدیل به اسوه و الگویی برای حقیر و سایر اعضا شبکه امنیتی انصار حزب الله و بچههای معاونت امنیت داخلی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران گشتهاند.از این که در زمان حاضر دست حقیر بستهتر از آن است که توانایی انجام کاری جهت آزادی بیان مردم ایران داشته باشم سخت دلتنگ و رنجیدهخاطرم. از آن که با ابزار سینما نمیتوانم صدای واقعی ملت ایران را به جهانیان برسانم، سخت افسرده حالم.
از آن که آیات عظامی همچون آیتالله حسینعلی منتظری از بیان اظهارنظر آزاد محروم گشتهاند، سخت نادمم. از عزیزان و دستاندرکاران سینمای ایران بواسطه ساخت سفارشی و اجباری و حمایت مالیشده پروژه اخراجیها از سوی نهادهای رسمی وابسطه به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات، ابراز شرمندگی میکنم. تمامی تلاش خویش را بکار خواهم گرفت که در حرکتی عادلانه و مردمی پروژه اخراجیهای 3 را به شکل مستقل و غیرسفارشی تولید نمایم.از همه عزیزان به جهت اعتماد به این حقیر نهایت امتنان را دارم و در همین لحظه اعلام میدارم که مرگ بزرگترین حق خالق بر مخلوق است. لذا مرگی که بدست مخلوقی بر مخلوق دیگر تحمیل گردد، اوج بیعدالتی و ذلت است. حقیر را از مرگ و ترور خوفی نیست و امیدوارم با ارائه بخشی از ناگفتههای زندگیام، خویشتن را در بستر زمان تطهیر ساخته باشم. مرگ و فنا بر حکومت و حاکم انحصارطلب و مستبد.
مسعود دهنمکی1 تیرماه 138822 جولای 2009