بار دیگرشبهای قدر و شهادت پیشوای عدالت و آزادی فرارسید و ما همچنان محروم از عدالت و آزادی و “تقدیر” سرنوشتِ اجتماعی و حاکمیت ملت خود هستیم. شبهای “قدر” یادآورنزول قرآن، هدایتگر به سوی سلامت و سعادت است و شهادت امام علی(ع)، یادآورشخصیت ممتازی که پا به پای نزول قرآن و در دامان ِ دانش پیامبر پرورش یافت تا قهرمان ِقَدَرى شود برای شناخت “قدرِ” فردی و اجتماعی امت و الگو و اُسوه ای از عدالت پروری و آزادی خواهی.
اینک در سالروز هفده شهریوربه یاد شهدای میدان ژاله، به میراث مصادره شده شان و به راه طی شده و راه در پیش برای آزادی و حاکمیت ملت میاندیشیم.
علی(ع) را هر زمانی به نیاز زمانه، از زاویه و منظری نگریستهاند و به تناسب دردهای فردی واجتماعی روزگار، دوا و درمانی ازپیروی عملکردش به کتاب خدا و سنت رسول ۖ طلب کردهاند.
در این شبها و روزها، روزه داران به شیوه سنتی در مساجد و محافل مذهبی قرآن سر میگیرند و به یاد شهادت آن امام عزاداری میکنند. آیا وقت آن نرسیده است قرآن سرگرفتن را عملا با از سر نهادن ولایتهای مطلقه شرک آمیزِغیر قرآنی اثبات کنیم و عزاداری برای آن عزیزرا با عزای بر خود که تاکنون زیر ظلم و زور و تزویر رفتهایم و به عزای مادران داغدار تبدیل نمائیم!؟
آن که در روزگار خود وقتی شنید غارتگران بیگانه خلخالی از پای زنی یهودی، که در ذمه مسلمین بوده، به غارت ربوده اند، فرمود:
“به خدا قسم اگرمسلمانی از شنیدن این خبربمیرد، نه تنها براو ملامتی نیست، که سزاوار است هر مسلمانی دق کند!!”
کاش میبود و میدید که مدعیان ولایتش چه قتل و غارتها وچه تجاوز و تعدیهائی به ملت و به شیعیانش میکنند، آنهم به ادعای تدارک ظهور ذریهاش برای اقامه قسط و عدالت!؟
هر چند مقام مبرای!! رهبری و رئیس جمهور تحمیلیاش به ملت، از موضعی حق به جانب و دلسوزانه! بر زشت وظالمانه بودن این جنایتها اعتراف کرده اند، اما با فرافکنی و انتسابش به غیرخودیها! طلبکار هم شده و مردم مظلوم را به جرم تضعیف نظام و هتک آبروی آن محکوم میکنند و برای آزاد گان خط و نشان هم میکشند!
اگر محکوم کردن امام حسین(ع) و یارانش به جرم “اغتشاش” و”خروج برامیرالمومنین یزید!!” و ایجاد آشوب و تفرقه و دو دستگی در امت پذیرفتنی بود، طلبکاری تمامیت طلبان سرکوبگر نیزقابل قبول است!
اگر ادعای یزید، پس از فاجعه کربلا، در بیخبری ازجنایاتی که ابنسعد و ابنزیاد و شمر و خولی انجام داده بودند، و ابراز برائت و ادعایش که خودسریهائی بدون اطلاع و رضایت او انجام شده بود! مقبول است، چنین اظهاراتی نیزپذیرفتنی است!
بدیهی است وقتی ازدهها هزارنیروی مسلح و مجهز به پیشرفته ترین افزارسرکوب وارداتی، به اضافه نیروهای غیر رسمی مهار برداشته می شود، هیچکس برفاجعه و فتنه متعاقب آن کنترلی نخواهد داشت. آنهم نیروهای متعصب ومزدوری که گوئی هرگز رحم و محبت را نیاموخته اند.
به راستی مسئولیت درنده ای که با رها شدن ریسمانش جان عابرانی را می گیرد با کیست!!؟
شهید این شبها، که ادعای انتساب به ولایتش نان و نوای پر روغن و رونقی برای کسانی آورده، وقتی گروهی مسلح را به مأموریتی گسیل میداشت، از بیم آنکه مبادا از دست وزبان آنها زیانی متوجه اهالی و اراضی مسیر حرکت شود، علاوه بر آموزش آنان برای حفظ حقوق آسیب دیدگان احتمالی، بخشنامهای این چنین به مردم و مسئولین آنها می فرستاد:
«از بنده خدا علی امیرالمؤمنین، به گردآورندگان خراج و عمال بلاد که لشکر از سرزمینشان می گذرد.
اما بعد، من لشکری را گسیل داشتم که اگر خدا بخواهد بر شما خواهد گذشت. من، در نزد شما، به سبب مسئولیتی که در حفظ حقوقتان دارم، از آسیبی که سپاهیان به مردم رسانند بیزارم. من آنچه را که خدا (در رعایت حقوق مردم) واجب کرده به آنان سفارش کرده ام، که به کسی آزار نرسانند و گزند خویش از دیگران بازدارند مگر آنکه فردی از آنها به خاطر گرسنگی ناچار به دست درازی شده باشد. پس کسی را که دست به ستم میگشاید کیفر دهید. درعین حال، سفیهانتان را از زیان رسانیدن و تعرض به آنها منع کنید. من خود در میان لشکرم، شکایتهای خود را به من رسانید و آسیبی را که از آنان به شما رسد و توان دفع آن را جز با پناه بردن به خدا، یا به من ندارید، با من درمیان نهید، تا به یاری خدا آن را جبران و اصلاح کنم. انشاءالله.»
امام علی برای مأموریتی صلح آمیزاین چنین مراقب سرکشی احتمالی سربازانش بود، آیا رهبر معظم و ولی مطلقه فقیه برای مأموریت سرکوب معترضین به تقلب انتخاباتی احساس مسئولیتی در برابرخون و خسارت نمیکند!؟
آیا آسیبی که بر جان و مال و ناموس هزاران شهروند بیگناه از مأموران تحت فرمان ایشان وارد شده پاسخی پیش پروردگارمنتقم ندارد!؟
نیروهای مسلح به دلیل تخصص و تجربهشان، تکیه برآنچه دانا ودارا هستند میکنند، زبان حال و قال آنها به تعبیر قرآن، درداستان سلیمان و ملکه سبا، تهدید به قدرت نظامی وبه رخ کشیدن جنگ آوری خود و اعلام گوش به فرمانی است! از آنها نظر مشورتی خواسته میشود، به جای اندیشه، اسلحه خود را نشان میدهند!!
نمل ۳۳- قَالُوا نَحْنُ أُوْلُوا قُوَّةٍ وَأُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَالْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانظُرِي مَاذَا تَأْمُرِينَ
گفتند ما صاحبان قدرت و صاحبان خشونت هستیم. فرمان با توست، ما گوش به فرمان توئیم!!
با تکیه برهمین تجربه بود که از همان آغاز انقلاب مقرر گردید سپاه و سایر نیروهای مسلح نباید در سیاست دخالت کنند. اگر رعایت شده بود، امروز شاهد پنجه انداختن کامل نیروهای سپاهی براقتصاد، اطلاعات، واردات و صادرات، صنعت و تجارت، ٬پیمانکاری و ساخت و ساز و سیاست ودولت نبودیم.
کاش مقام رهبری در این شبهای قدر و شهادت نیم نگاهی به نامه های فراوان امام علی (ع) که در پاسداری از حقوق مردم، حتی مخالفین خود به استاندارانش نوشته بیندازند و از یاد نبرند به چه جایگاه خطیری تکیه زده و چه مسئولیت عظیمی در برابر خدا و خلقش دارند. از جمله:
نامه ( ۷۶ و ۱۸نهج البلاغه) به فرماندارخود در” بصره” (پایگاه دشمنان علی) در اعتراض به بدخوئی و درشتی کردن او با مخالفین حکومت با این هشدار که: “مواظب خیر و شری که از دست وزبانت جاری می شود باش که ما هر دو در آن شریکیم! و بیان شمهای از فضائل مخالفین و ستارگان درخشانی که در گذشته داشته اند!!
نامه ۱۹ به استاندار خود دررسیدگی به شکایت دهقانان از درشت خوئی و سنگدلی او.
نامه ۲۶ به یکی از کارگزاران جمع آوری مالیات (او را فرمان می دهم که مردم را نرنجاند، دروغگویشان نخواند، بر آنان تهمت ننهد و به این دستاویز که بر آنان امارت دارد روی از ایشان برنتابد). و نامه ۵۱ در مدارای با مالیات دهندگان.
نامه ۲۷ به محمدبن ابی بکر، فرمانروای مصر، در توصیه او به نرمخوئی و گشاده روئی با مردم، یکسان نگری و عدالت ورزی میان آنان.
نامههای ۴۳، ۴۶درفرمان به والیان در رعایت حقوق مردم وانصاف و عدالت میان آنان.
نامههای شماره ۵ (به فرماندار آذربایجان)، ۲۰ (به فرماندار بصره)، ۳۳ (به فرماندار مکه) و ۷۶ به ابن عباس (فرمانروای اهواز، فارس و کرمان) درخلافکاری، غارت بیتالمال، فرمان بیجا به مردم یا پرهیز از خشم و ضرورت گشاده روئی با مردم.
نامههای ۳ (به شریح قاضی) و ۴۵ (به عثمان بن حنیف) درخرید قصر با غارت بیت المال یا شرکت در مهمانیهای اشرافی اسراف آمیز.
نامههای فوق و دهها مشابه آن، در۱۴ قرن قبل و به کارگزارانی ابلاغ شده است که آثار خیانت و خطایشان در جوامع کوچک با امکانات ناچیزآن دوران چندان قابل ملاحظه نبوده است، فاجعه فساد همه جانبه و هلاکت حرث و نسل در روزگار”مبسوط اليد” شدن قدرتهاى حاكم، محصول عملکرد متولیانی است که با سوء استفاده ازباورهای توده مردم بر گرده آنان سوار می شوند:
وَمِنَ النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى مَا فِي قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ
وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ
وَإِذَا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ (بقره ۲۰۴تا ۲۰۶)
بعضی از مردم گفتارش در زندگی دنیا تو را به شگفت میآورد و دائماً خدا را بر حسن نیت خویش گواه میگیرد. در حالی که لجبازترین دشمنان است. و چون به ولایت رسد تلاشش درزمین منجر به هلاکت حرث (تولیدات) و(نابودی) نسل میگردد، در حالی که خدا تبهکاری را دوست ندارد. و چون به او تذکر داده شود که از خدا پروا داشته باش! غرور و تکبر او را به گناه وا دارد. پس آتش دوزخ شایسته اوست، که بد قرارگاهی است.
عبدالعلى بازرگان ۱۷ شهريور ۱۳۸۸