آخـونـد دَربـاری!! (۱)
با این اصطلاح به خوبی آشنا هستید. هرچند بعد از سه دهه، دیگرنه از تاک نشان مانده است و نه از تاک نشان!
به گمانم این عنوان را برخی ازروحانیون مبارز برای تبرئه خویش از عملکرد این قشرِ به قدرت تکیه کرده وضع کرده باشند، وگرنه مردم عادی معمولا حریمی برای این صنف نگه میداشتند و کمتر متعرض آنان میشدند.
در گفتهها و نوشتههای آقای خمینی از این عده که دعاگوی ذات اقدس ملوکانه و توجیهگر نظام سلطنتی در مجالس و محافل رسمی بودند، بسیار یاد میشد. فیلمهای تشریفات تاجگذاری که هرازگاهی در تلویزیونهای خارج کشوری به نمایش گذارده میشود، در کنار”بزرگ ارتش داران” چهرههائی از “بزرگ عمامه داران” نیز نشان داده میشوند که با دعای سلامتی برای تنها پادشاه شیعه جهان! مشروعیت نظام را تثبیت میکردند.
پس از انقلاب، با تسخیر ساواک، پرونده قطوری از لیست حقوق بگیران این صنف دربایگانی اداره کل سوم به دست آمد که توسط معاون نخست وزیر در امور انقلاب ، آقای دکتر یزدی، به رهبر انقلاب تحویل داده شد تا با صلاحدید ایشان با آنان برخورد گردد. متأسفانه با زیر تشک رفتن این پرونده، ماجرا مختومه شد و قضیه سر به مهر ماند. گویا مصلحت ندیدند اعتبارروحانیت با خیانت آنان خدشهدار گردد. بعدها نیز “دادگاه ویژه روحانیت” را تأسیس کردند تا کسی نتواند با اتکاء به موارد مشابهی اصل روحانیت را حرمت شکنی کند.
با برچیده شدن بساط سلطنت، بند وبست این فرصت طلبان بریده شد و اینک گمان نمیکنم چهره شناخته شدهای از آنان باقی مانده باشد، ولی قصه آخوند درباری به قدمت تاریخ با قدرت گره خورده است و پدیده پنهانی نیست که برای مردم پوشیده باشد.از نظر تاریخی این فساد موقعی به فاجعه رسیده که دین و دولت در هم ادغام شده و قدرت در قبضه قرون وسطائی متولیان دینی درآمده است؛ نمونهاش حدود هزارسال سلطه اربابان کلیسا بر ارکان حیات فردی و اجتماعی مردم مغرب زمین با دادگاههای تفتیش عقاید و تکفیرها و اعدامها و به آتش سوزاندنها و غلبه جهل و جور و جمود برملتهای اروپائی بود.
پیوند ازدواج دین و دولت، و در واقع پیوندِ بخشی از روحانیت با قدرت در ایران، فرصت طلائی و پدیده مبارکی برای نسل نورسیدهای از آخوندهای درباری بود تا حوری حادثه را به حجله ببرند! به خصوص که دیگر ترسی از انگشت نما و بدنام شدن میان تودههای مقلد ندارند و از موضع متولی دین و مذهب، خود صاحب دولت و دربار و دار و ندار ملت شده، برصدارت و سپاه و ساواک و صنعت و صدا وسیما پنجه انداختهاند. اگر قبلا بر منبر و محراب مسلط بودند، اینک مجلس و مصلحت نظام و شورای نگهبان و شوراهای دیگرراهم در قبضه قدرت دارند. لیست حقوقی دین فروشان سابق نشان میداد که آن بیچارهها پول چندانی هم نمیگرفتند، دلشان به همین خوش بود که تکیه گاهی برای روز مبادا دارند و پشتشان به آریامهر! گرم است، اما این بار بودجه دست خودشان است وبدون اطلاع ملت و مجلس از کیسه خلیفه میلیارد میلیارد از مملکت خارج میکنند!!
حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران صف آخوندهای درباری را از علمای راستین دین که بندگی خدا را در خدمت به خلق او شناختهاند و خوشبختانه اکثریت روحانیت را تشکیل میدهند، به خوبی جدا کرده است. اینک خطبههای نماز جمعه، جلسات شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت غربال قیمت آنان شده است تا به چه نرخی دین خود را میفروشند یا همچون “حُرّ” صف خود را از “ابن سَعد” ها جدا میکنند.
بعضی از “سلطان العلماء”های امروزی سوابقی هم درصف مردم در سالهای پیش از انقلاب داشتند و برخی به همان سرعتی که درجات دانشگاهی و نظامی به وابستگان به حاکمیت داده شده، از نردبان مدارج روحانیت به سرعت با خوش خدمتیهایشان بالا رفتهاند و مدعی و محاکمه کننده علمای آگاه و آزاده شده و فرمان قتل و کشتاربیرحمانه هم صادر میکنند.
اگر قبل از انقلاب حساسیتی درروحانیت نسبت به “آخوند درباری” وجود داشت، این حساسیت باید در این شرایط صدها باربیشتر باشد، چرا که عملکرد این تازه به دوران رسیدهها نه تنها روحانیت، بلکه اصل و اساس دین را به خطر انداخته است. خوشبختانه این عده همچون گذشته در اقلیت هستند ولی از آنجائی که انقلاب را مصادره به مقصود کرده و به مدد رسانههای جمعی خود را نزد عوام الناس مساوی اسلام و انقلاب معرفی کردهاند، در سکوت محافظه کاران این طبقه توانستهاند چند صباحی مردمانی را بفریبند. چنین است که افشای چهره این دنیاپرستان دین فروش مبرمترین وظیفه روحانیت مسئول و آگاه در این زمانه است.
در هرحال درخت دین شیرین است و هر شیرینی آفت خود را دارد. این آفت که بر درخت سبز دین مینشیند و با تغذیه از آوندهای آن خشک و پوسیدهاش میکند، با سم پاشیهای بیرونی برکنده نمیشود، درمان این آفت از درون درخت است. همچون گلبولهای سفید که با میکربهای مهاجم بیرونی مبارزه میکنند.
آفت شناسی دینی شرط سلامت و بقای دین است و مهم ترین آفت دین فساد متولیان آن است که بخش مهمی از قرآن و کتاب مقدس به آن اختصاص یافته است. این بخش از آیات آگاهی بخش متأسفانه به دلیل سلطه متولیان و ترس و محافظه کاری تودههای مردم کمتر مورد توجه و تدبر واقع شده و عملا به بوته فراموشی سپرده شده است. اینک که فتنه این فساد فراگیر شده و ملک و ملت را در آستانه نابودی قرار داده است، بیش از هر وقت ضرورت دارد آتش آن با آگاه سازی مردم خاموش گردد.
قوم “بنی اسرائیل” به رهبری حضرت موسی(ع) اولین جامعه دینی در ادیان ابراهیمی را در تاریخ بشر تجربه کردند. بخشی از این تجربه ناظر به عملکرد متولیان دینی آن است که هم از زبان حضرت عیسی(ع) در انجیل و هم در قرآن آمده است. این مبحثی دنبالهدار است که از اشارات انجیل به این مدعیان آغاز میکنیم و به توفیق الهی در نوبتهای دیگر به دیدگاه قرآن و نهج البلاغه و سخنان پیشوایان دین درباره “دین فروشان” متظاهر و متولیان دنیاپرست خواهیم پرداخت.
عیسی مسیح(ع) که باغبان برگزیدهای برای بریدن بالاروندههای سربار بر بنیان دین بود، قشر متولیان را که در اصطلاح انجیل “کاتبان و فریسیان” و در اصطلاح قرآن “اَحبار و رُهبان” نامیده شدهاند به شدت مورد مذمّت قرار داده است. احبار(یا کاتبان) همان قشر به اصطلاح علمای دین بودند که به خیال خود دین شناس و فقیه و مفسربودند و رهبان (یا فریسیان) مقدس مآبانی جاهل و متعصب که تنها به مناسک ظاهری و پوسته دین میچسبیدند ومغز و مقصود آنرا رها میکردند.
سخنان حضرتعیسی را دراولین بخش انجیل کتابمَتیٰ باب ۲۳تحت عنوان:”تظاهر به دینداری” بشرح زیر میخوانید:
” آنگاه عیسی خطاب به مردم و شاگردانش فرمود: علمای مذهبی و فریسیان بر کرسی موسی نشستهاند و احکام او را تفسیر میکنند. پس آنچه به شما تعلیم میدهند، بجا آورید، اما هیچگاه از اعمالشان سرمشق نگیرید، زیرا هرگز به تعالیمی که میدهند، خود عمل نمیکنند. ایشان احکام دینی را همچون بارهای سنگینی بر دوش شما میگذارند، اما خودشان حاضر نیستند آنها را بجا آورند.
هرکاری میکنند برای تظاهر است دعاها و آیههای کتاب آسمانی را مینویسند و به بازوهایشان میبندند، و دامن رداهایشان را عمداً درازتر میدوزند تا جلب توجه کنند و مردم آنان را در میهمانیهایشان در صدر مجلس بنشانند، و در عبادتگاهها همیشه در ردیف جلو قرار گیرند. چه لذتی میبرند که مردم در کوچه و خیابان ایشان را تعظیم کنند و به آنها استاد گویند….
وای به حال شما، ای علمای دینی و فریسیان! چقدر ریاکارید! نه میگذارید دیگران به ملکوت خداوند وارد شوند و نه خود وارد میشوید. نماز خود را عمداً طولانی میکنید تا مردم شما را دیندار بدانند، ولی دور از چشم دیگران، اموال بیوه زنان بیچاره را میخورید. ای دو روها! وای به حال شما! همه جا را زیر پا میگذارید تا کسی را پیدا کنید که مُرید شما شود؛ و وقتی موفق شدید، او را دو برابر بدتر از خودتان سزاوار جهنم میسازید….
وای به حال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! شما حتی ده یک محصول نعنا و شوید و زیره باغچهتان را زکات میدهید، اما از طرف دیگر مهمترین احکام خدا را که نیکوئی، گذشت و صداقت است فراموش کردهاید. شما باید ده یک را بدهید، ولی احکام مهم تر خدا را فراموش نکنید. ای عصاکشهای کور، که پشه را از صافی میگذرانید ولی شتر را میبلعید!
وای به حال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! چون شما بیرون ظرف را آنقدر تمیز میکنید تا بدرخشد ولی داخل ظرف از کثافت ظلم و طمع پر است. ای فریسیهای کور، اول داخل ظرف را تمیز کنید تا بیرون ظرف هم پاک شود.
وای به حال شما ای علمای دینی و فریسیان ریاکار! شما مانند قبرهای سفیدشدهای هستید که ظاهری زیبا دارند اما داخل آن پر است از استخوانهای مردگان و کثافات! شما میکوشید خود را دیندار جلوه دهید، ولی در زیر عبای مقدستان دلهائی دارید پر از ریاکاری و گناه.
…. ای مارهای خوش خط و خال! چگونه میتوانید از مجازات جهنم جان سالم بدر برید؟
من، مردانی حکیم و روحانی را به سوی شما میفرستم، و شما بعضی را به دار خواهید کشید و بعضی را در عبادتگاههای خود زیر ضربه های شلاق گرفته، شهر به شهر آواره خواهید کرد. به این ترتیب خون مردم بی گناهی که شهید شدهاند، به گردن شما خواهد بود….”.
عبدالعلى بازرگان
۲ مهـرماه ۱۳۸۸