اصطلاح “آخوند درباری” الزاماً به وجود “دربار” و داشتن عنوان”ِآخوند” نیاز ندارد، هرچند اگر منظور از دربار، نزدیکان به دستگاه قدرت باشد، در حاکمیت فعلی ما هم شورای نگهبان و مجلس خبرگان ومجمع تشخیص مصلحت ونهادهائی مشابه نیز همان نقش را ایفا میکنند. به طورکلی، این اصطلاح از وجود مناسباتی معامله گرانه میان دینداری و قدرت، و به تعبیر قرآن، از “حراج دین” برای رسیدن به ریاست و جاه و مقام، در هرلباس و با هرعنوانی، حکایت میکند.
تجارت دین منحصر به متولیان مذهبی در جوامع اسلامی نیست؛ این تجارتی است همه جائی و همه دینی! از آنجائی که آدمیان در طول تاریخ عموماً به مقتضای فطرت اهل پرستش و دینداری (به هر شکل) بودهاند، ایفای نقش واسطگی میان عابد و معبود، همواره رونق و رواج داشته است. بدون آنکه خواسته باشیم نقش مبلغان مخلص و خداجوی و خدمتگذار مردم را نادیده بگیریم، تظاهر به زهد و تقدس ریاکارانه برای جلب اعتماد مردم و مسلط شدن بر جان و مال و ناموس آنها نیز امری مستمر بوده است.
در بخش قبلی این نوشته، از انتقادات بسیار صریح و شدید حضرت عیسی(ع) در انجیل علیه علمای دنیا طلب و مقدس مآبهای یهود مطالبی نقل کردیم و دیدیم که چگونه تعالیم تورات و مواعظ موسی(ع) را سرمایهای برای سیادت و سلطه خود گرفته بودند. همانطور که قبلا ذکر گردید، هر پیامبر تازهای به عنوان مصلح اجتماعی، برای مبارزه با انحرافات پدید آمده در امت و آموزشهای پیامبر پیشین، دست به اصلاحاتی انقلابی زده است. ملامتها و مذمتهای سخت حضرت عیسی(ع) نیزعلیه خاخامهای یهودی در همین راستا بوده است.
رسالت پیامبر اسلام و نزول قرآن پس از شش قرن، جریان اصلاح طلبی دینی را عمیقتر و گستردهترکرد. قرآن با نگاهی جامع و همه جانبه، در عین آنکه از علمای راستین یهودی و مسیحی در موارد بسیاری تجلیلهای فوق العادهای کرده است، که در کمتر کتاب دینی سابقه دارد، در جای خود نیز از انحرافات اساسی و خود پسندی بسیاری ازمبلغان آنها، که در اصطلاح قرآن “احبار و رُهبان” نامیده شدهاند، برای عبرت آموزی اُمت اسلام درسهای فراوانی نقل کرده است.
داستان حضرت موسی و قومش (بنی اسرائیل) در ۳۶ سوره قرآن به تفصیل یا اجمال آمده است. نزدیک نیمی ازپنج سوره بلند ابتدای قرآن (بقره، آل عمران، نساء، مائده و انعام) به تجربه این قوم دربستر رسالت حضرت موسی و حضرت عیسی (علیهماالسلام) پرداخته و بیش از۷۶۰ آیه قرآن (حدود یک پنجم آن) به این جریان تاریخی اختصاص یافته است. به گونهای که نام حضرت موسی۱۳۶ بار و نام حضرت مریم و حضرت عیسی (جمعاً)۷۰ بار در قرآن تکرار شده است (بیش ازمجموع نام سایر پیامبران). همه این توجهها و تمرکزها نشان میدهد تا چه اندازه تجربیات این قوم، فراز و نشیبها و اُفت و خیزهای بنیاسرائیل، به عنوان اولین امت موحد در طول تاریخ برای مسلمانان آموزندگی دارد و انحرافات آنها، که عمدتاً ناشی از انحراف علمای دینی آنان بوده است، تا چه اندازه امکان وقابلیت تکرار دارد.
البته از قرآن نمیتوان انتظار داشت با پیشبینی و پیشداوری نسبت به تجربه امت اسلام، که در زمان نزول قرآن هنوزتحقق نیافته بود، سخن گفته باشد. چنین نقد و نظرهائی را باید در آثار عالمان متقی و مصلح در روزگاران آینده، همچون حضرت علی(ع) در نهج البلاغه و امام حسین(ع) درانتقاد به عالمان در سکوتشان در قبال حکومت یزیدی و در مذمت عالمانی که با سوء استفاده از عنوان “صحابه رسول خدا” بودن، در مناسب قضا و قدرت نفوذ کرده و نان دین به نرخ روز! میخوردند، مشاهده کرد. که بخش سوم این رساله را تشکیل میدهد. در این بخش منحصراً به هشدارهای قرآنی میپردازیم.
افشای چهره روحانیون ریاکار و ریاست طلب در قرآن
تودههای مردم معمولا فریب اسم و عنوان و لباس و لباده را میخورند. این تجربهای است که نسلهای متمادی در طول تاریخ با هر دین و آئینی گذراندهاند و همچنان این فریب تکرار میشود وهمچنان ضرورت دارد این هشدارتازه و تکرار گردد. همانطور که ذکر گردید، قرآن این تجربه را با نقل عملکرد علمای منحرفی از اهل کتاب (یهود و نصارا) بیان کرده تا مسلمانان با کسب آگاهی و هشیاری، در این دام ِ دین و دنیاسوز گرفتار نشوند.
ذیلا به برخی آیات در این زمینه اشاره می کنیم:
گرفتن دنیا و دین مردم!
به قول”امه سزر” از متفکرین معروف الجزائری، درباره میسیونرهائی که در ظاهربرای تبلیغ مسیحیت و در باطن برای اهداف استعماری، به کشورهای آفریقائی پاگذاشتند: “در آغاز در دست آنها کتاب (انجیل) بود و در دست ما زمین. پس از چندی، زمین (مملکت) در دست آنها قرار گرفت و کتاب در دست ما!!”
در حالیکه قرآن در سوره توبه ( آیه ۳۴)، سه انحراف بزرگ از این طبقه را نصبالعین مسلمانان ساخته بود تا دردام چنین فریبهائی گرفتار نشوند:
الف) دنیا پرستی و مال اندوزی متجاوزانه (نه با کارو تلاش خود، بلکه با خوردن مال مردم)، برخلاف ادعای زهد و تقوا و آخرت طلبی فریبکارانه.
ب) بازداشتن مردم از راه خدا (با عملکرد سوء و تعالیم ارتجاعی خود) به رغم شغل وادعایشان در شناساندن راه خدا!
ج) انباشتن ثروتهای افسانهای ازدارائیهای ملت.
ای کسانی که ایمان آورده اید (آگاه باشید که) بسیاری از احبار و رهبان (علمای یهودی و مسیحی) اموال مردم را به ناروا میخورند و (مردم را) از راه خدا باز میدارند؛ و آنها که طلا و نقره را گنجینه ساخته و در راه خدا انفاق نمی کنند، از عذابی دردناک هشدارشان ده.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّ كَثِيراً مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ
کسانی که با تاریخ قرون وسطای مسیحی و میزان عظیم موقوفات و متعلقات به دستگاه کلیسا، که گاه بیش ازدارائی دولتها میشد، آگاه هستند، نیک میدانند که چگونه با سوارشدن بر امواج احساسات دینی مردم میتوان بر پشت آنان نیزسوار شد! و زمین و زندگی مردم را تحت عناوین و اشخاصی مقدس و به نام آنها، به کام خود تصاحب نمود!؟
فلسفه وجود و حضور طبقهای میان خدا وخلق، به ادعای خودشان، نقش واسطهگی برای تسهیل این ارتباط است، که اگرمستقیم و بیواسطه صورت میگرفت، چه بسا مردم با فطرت پاکشان بهتر خدا را میشناختند. اماعملکرد گروهی ازفریبکاران نه تنها موجب تقرب مردم به خدا نمیشود، بلکه آنها را به تصور آنکه روحانیون نماینده خدا و آگاهتر به آئین او هستند، (آنچنان که میبینیم) از دین و ایمان و خداپرستی منزجر و متنفر و بیزار میکند! اصطلاح “یصدون عن سبیل الله” بیان کننده بازداشتن (نه دعوت) مردم از راه خدا، از جمله از طریق تئوریها و تفکرات مشرکانه و مستکبرانه طبقاتی (همچون ولایت مطلقه فقیه) میباشد!
از نظر قواعد تفسیری، ادوات متعدد تأکیدی که در آیه فوق به کار رفته، مضارع بودن افعال، و تأکید بر کثیر بودن چنین روحانیونی، نشان ازامکان گسترش این انحراف در بخش عمدهای از دستگاه روحانیت در هر دین و مذهبی دارد.
انتقاد از توده های مردم در پیروی چشم و گوش بسته از روحانیت
انحراف روحانیت در هر آئینی ازنوعی عرضه و تقاضا در مناسبات تودههای مردم با متولیان دینی ناشی میشود، پس کافی نیست منحصراً فریبکاران مذمت شوند، فریب خوردگان نیز که ابزارشناختِ خداداد، یعنی چشم و گوش و خِرد خود را به کار نمیبرند، مؤثر و مقصر در جهل و بیخبری از آئین خود هستند. در چنین مناسباتی است که در همان سوره توبه (آیه ۳۱) تودههای مردم نیز مورد توبیخ قرار گرفتهاند:
(یهودیان و مسیحیان) علمای دینی و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جای خدا، به اربابی گرفتند (پیرو چشم و گوش بسته نظرات آنان شدند) در حالی که دستورشان جز این نبود که تنها معبود یگانه را، که معبودی جز او نیست، بندگی کنند. او از چنین تصورات و اعمالی منزه است.
اتَّخَذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُواْ إِلاَّ لِيَعْبُدُواْ إِلَـهًا وَاحِدًا لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
منظور از “ارباب گرفتن” و “بندگی کردن” نسبت به احبار و رهبان، چیزی جزهمین سرسپردگیهائی که درمیان عوام (ومتأسفانه بعضاً میان برخی ازخواص) ما رواج و رونق یافته نیست، که شوربختانه پس از انقلاب، جهل و خرافه پرستی حتی دربرنامه دولتمردان برای فریب تودههای ناآگاه و جلب آراء آنان هم واردشده است.
بی سوادی نسبت به کتاب دینی
بر خلاف تصور تودههای مردم، بسیاری ازمتولیان مذهبی، نه تنها فاقد سواد معمول و متعارف وناآشنا به علوم زمانه خود هستند، بلکه حتی از اساس دین و کتاب اصلی آن هم آگاهی ندارند. آنچه در ذهن خود انباشته و به زبان میآورند، عمدتاً محفوظاتی است که ازبافتههای ذهنی و ظن و گمان، و به اصطلاح قرآن، امانی (خیالات خام و اوهام دینی) رهبرانشان نشأت گرفته واین به ظاهر دانشهای دینی! را در دوران تعلیم و طلبگی آموزش دیدهاند.
به نوشته مفسرنامدار شیعه مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر المیزان (ترجمه فارسی، ج۱،ص۱۱۷):
“علوم حوزوی به گونهای تنظیم شدهاند که به هیچ وجه به قرآن احتیاج ندارند. به طوری که شخص متعلم می تواند تمام این علوم را از صرف، نحو، بیان، لغت، حدیث، رجال، درایه، فقه، و اصول فراگرفته به آخر برسد و آنگاه متخصص در آنها بشود و ماهر شده در آنها اجتهاد کند، ولی اساساً قرآن نخوانده و جلدش را هم دست نزند”!!
فاجعه بارتر و فسادآورترهنگامی است که این ذهنیات و نظریات من درآوردی را به خدا نسبت میدهند، خود را مساوی دین و نوشتههای خود را عین هدایت میشمارند! نگاه کنید به نقد قرآن از این فریب کاران:
برخی از آنها (متولیان دینی) آموزش ندیدههائی هستند که (اطلاعاتشان از) کتاب (تورات و انجیل) جزخیالاتی خام (در زمینه تعصبات قومی و نژادی) نیست و فقط پیرو گماناند. پس وای برآنها که به دست خویش نوشتهای (همچون ولایت فقیه در زمان ما) مینویسند، سپس ادعا میکنند این مطالب از جانب خداست (همان ولایتی که خدا و رسول داشتند ماهم داریم!!) تا در برابر آن بهای ناچیزی (سلطه بر مردم و قدرت سیاسی و اقتصادی) به دست آورند، پس وای بر آنها از دست نوشته هایشان و وای برآنها از آنچه (ریاست و قدرتی که) به دست میآورند. (بقره ۷۸ و ۷۹)
وَمِنْهُمْ أُمِّيُّونَ لاَ يَعْلَمُونَ الْكِتَابَ إِلاَّ أَمَانِيَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ
فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ
درحالی که هرگز در قرآن برای بیحجابی، مشروب خواری، قمار و سایر مفاسد اجتماعی کلمه “ویل” (وای) که هشداری هلاکت بار است نیامده، درآیه فوق سه باراین کلمه در یک آیه به کاررفته که بینظیر در قرآن می باشد! (حتی دو بارهم در یک آیه سابقه ندارد). چنین تأکیدی نشان دهنده خطیر بودن سلطه یک رهبرقدرت طلب دینی و سوء استفاده او از ایمان و اعتقاد مردم میباشد. مضارع بودن این افعال تماماً حکایت از استمرار این فریبکاری درهر زمان و مکانی میباشد.
تودههای بیخبر مردم به اتکاء سلسله مراتب روحانی و مدارج حوزوی، آنان را اهل بهشت تصور می کنند! اما قرآن تصریح میکند کسانی که عهد خدائی را به ارزانی میفروشند، نه تنها هیچ نصیبی در آخرت نخواهند داشت، خدا هم کلامی با آنان نخواهد گفت، نگاهشان هم نخواهد کرد و (از پلیدیها) پاکشان هم نخواهد ساخت، بلکه عذابی دردناک خواهند داشت!
إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَـئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
فریب مردم با سوء استفاده از لحن و آهنگ آیات
اصل تورات و انجیل به زبان عبری و اولیه خود بود، که تودههای مردم را آشنائی با آن وجود نداشت، عده ای از همین، به ظاهر علمای دینی، با سوء استفاده از جهل عوام، به گونهای با تاب دادن لحن و آهنگ سخن(مثل برخی دین نمایان ما، با ادا کردن غلیظ کلمات عربی از مخرج) چنین وانمود میکردند که آنچه به زبان میآورند عین کلام خداست!
این داستانی شایع میان مردم است که دو نفرعرب مشاجره میکردند. رهگذری از ناظری فارسی زبان که شاهد این محاوره بود پرسید؛ چه میگفتند؟ پاسخ داد نمیدانم، هرکدام آیاتی از قرآن خواندند و با عصبانیت از هم جداشدند!؟
وقتی پیروان یک شریعت از آئین خود تا این حد بیاطلاع باشند، طبیعی است چنین خطاهائی هم مرتکب می شوند! و از این جهالتها کسانی سود می برند که طالب سواری گرفتن هستند!!
نگاه کنید به شاهد این سخن در آیات ۷۸ و ۷۹ سوره آل عمران:
ازمیان اهل کتاب کسانی هستند که زبان خود را در برابر کتاب چنان میگردانند تا گمان کنید گفتارشان از کتاب است، در حالی که از کتاب نیست؛ ولی با آن که از جانب خدا نیست، آن را از جانب خدا معرفی میکنند و این چنین آگاهانه بر خدا دروغ میبندند.
هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب و فرزانگی و پیامبری بخشیده باشد، سپس به مردم بگوید بنده من باشید نه بنده خدا!؟ بلکه (شایسته است با حذف انتظار واسطهگی خود، بگویند) خودتان با آموزش و درس گرفتن از کتاب ربانی (بنده پروردگار) باشید.
وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ وَلَـكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ
سکوت محافظه کارانه در برابرقدرت حاکمان یا عوام الناس
نشانه دیگر روحانیت مرتجع و متکی به قدرت، ترس و محافظهکاری از بیان حقایق و اعتراض و انتقاد به حاکمان، یا کتمان آیاتی است که به مذاق مقلدان نمیسازد و موجب سلب حمایتشان در پرداخت وجوهات از آنها میگردد. اینها دوست دارند همواره مورد احترام و ستایش دو طرف، عوام وعناصر قدرتمند باشند و هیچ کدام را از خود نرنجانند! در حالی که مردان حق به مصلحت جامعه و رضایت حق میاندیشند نه به منافع و موقعیت مالی و اجتماعی خود. اینها شیفته تملق و چاپلوسی مریدان خود هستند و دوست دارند دهها لقب به دنبال نام و نوشتههای خود یدک بکشند. نشانههای این بازیگران صحنه دین را میتوانید از جمله در آیات زیر بیابید:
چرا ربانیون و احبار(الهیون و علمای دینی) آنها را از گفتارهای گناه آلود خود ستایانه و رشوه خواری باز نمیدارند؟ چه زشت است آنچه (با محافظه کاری تصنعی و ریاکارانه) انجام میدهند. (مائده ۶۳)
لَوْلاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ
به یاد آورید آنگاه که خدا ( به زبان پیامبران) از اهل کتاب پیمان گرفت که کتاب (خدا) را برای مردم به روشنی بیان کنید وپرده پوشی اش نکنید، ولی آنها عهد خویش پشت سر گذاشتند و آن را به بهای ناچیزی فروختند. به راستی بد معامله ای کردند.
هرگز نپندار آنها که از عملکرد خویش سرمست غروراند و همواره دوست دارند به خاطر آنچه نکرده اند مورد ستایش قرار گیرند، مصون از عذاب هستند، بلکه برعکس، عذابی دردناک دارند.
(آل عمران آيات ۱۸۷ و ۱۸۸)
وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ
لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ وَّيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُواْ بِمَا لَمْ يَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ
اشارات فوق نمونههائی بود ازهشدارهای قرآن به مسلمانان ازعملکرد ناصواب برخی متولیان دینی در اُمتهای پیشین، تا فریب لباس و لحن و لوای کسی را به عنوان واسطه بین خدا و خلق نخورند. بدیهی است این انتقادات هرگزشامل عالمان راستین از اهل کتاب (یهودی و مسیحی) نمیشود و قرآن در آیات فراوانی آنچنان تجلیلی ازشایستگان آنان کرده است که کمتر با عادت و انتظار ما انطباق دارد.
عبدالعلى بازرگان
۸ مهـرماه ۱۳۸۸