بسم الله الرحمن الرجیم)
فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ ﴿۷﴾ و هر كه هموزن ذرهاى خوبی كند [نتيجه] آن را خواهد ديد
وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ ﴿۸﴾ و هر كه هموزن ذرهاى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد
با پدیده شوم آخوندیسم در تاریخ سیاسی ایران که به منزله یک راهزن به کاروان انقلاب 57 زد و رژیم ولایت مطلقه آخوندی را بر مردم ایران تحمیل کرد واژه های فوق، محور بغرنج ترین بحثها در ایران و جهان گردید. کسانیکه با گرایش مارکسیستی یا ناسیونا شوینیسم در دیروز و امرروز به قضاوت در مورد دین پرداخته و آن را از مواضع مختلف به نقد و چالش کشیده اند، هدفی جز اثبات تئوری از پیش تععین شده خود نداشته و ندارند. ما در این تحلیل ابتدا به ترچمه لغوی معانی این سه مقوله پرداخته و سپس به ارزیابی نقد ها و تحریفها خواهیم پرداخت. دین یعنی مجموعه ای از قوانین در حوزه چه باید کردها و چه نباید کردها که از جانب خدا به رسولان خود ابلاغ شده است تا مخاطبینش در زمانها و مکانهای محتلف قیام به برقراری قسط در روابط درونی و بیرونی خویش نمایند.. دولت سازمان و تشکیلاتی است که بر اساس یک قانون اساسی و تفکیک قوای سه گانه بر جامعه حکومت میکند. و سیاست یعنی روش کار هر فرد و جمع و به تنهائی معنی خاصی را ندارد.
چنانکه در صحبتهای محاوره ای و مکتوبات هر عصری روش هرفرد و قوم و ملتی را در پیگیری حوائج جمعی و فردی شان سیاست آنها در زندگی مینامیم ،بدون شک دینداران هم در طول تاریخ با تأسی به تلقی خود از قوانین دین ، شیوه های را در جنگ و صلح و مدیریت داخلی به کار گرفته اند که سیاست آنها تلقی میگردد.این سیاستها در گزراش تاریخ جز در مقطع حضوررسول خدا(ص) و امام علی منطبق بر موازین قرآنی نبوده اند، و به همین خاطر تاریخ مسلمانان را نباید به عنوان تاریخ اسلام تلقی و توجیه کرد. و .تنها هدف طراحان قدیم و جدید این فرمول متناقض این است که مسلمانان حق سازماندهی و یا قانونگذاری بر اساس باور و فرهنگ خود را نداشته باشند.!!و در نتیجه با نفی و ممنوع کردن باور اکثریت یک جامعه نمیتوان دولتی مردمی در آن جامعه برقرار کرد.!!
تمامی گرایشهای مارکسیست و ناسیونالیستهای مخالف با عرب و اسلام به اضافه مسلمانهائیکه تجربه نظام مافیائی آخوندیسم را نمونه ای از دخالت دین در سیاست تلقی میکنند در طرح این دعوی ذاتا معیوب و استعماری – ارتجاعی متفق القول هستند. در یک ردیابی تاریخی سابقه این تئوری به دوران فراعنه میرسد که با توسل به شیوه های علمی زمان خود منکر رسالت انبیاء و دین از سوی خدا بودند. آنها چنانکه کتب توحیدی نقل میکنند نخستین گرایش ضد دینی بودند که با توسل به علوم زمان خود پیامبران توحیدی را متهم به اغفال مردم و دروغگوئی میکردند. مخاطبین انبیاء توحیدی از مقطع ابراهیم خلیل الله و موسی کلیم الله و عیسی روح الله علیها سلام با گرایش و ایمان به اصول و قوانین توحیدی از زبان پیامبران و عمل به آن، مواجه با توطئه مثلث شوم حاکم بر تاریخ بودند بطوریکه بعد از فاجعه پاپیسم در اروپا دولت سکولار و طرح جدائی دین از دنیا یا دولت الگوی روشنفکری و آزادیخواهی گردید.
متولیان زر که زور و تزویر را نیز در اختیار داشتند.مخالفان این نهضت رهائبخش اصیل و مردمی با در اختیار گرفتن عالمان زمان و ثروت جامعه، در مقابل آنان صف آرائی کرده و با تحریف پیام آگاهی بخش و آزادیبخش معلمان توحید و کشتار و تبعید و شکنجه وفادران بدانان از میان مردم ، از استقرار نظام قسط مانع میشدند. تا اینکه در اروپا ی قرون وسطی پاپیسم به عنوان محصول این توطئه بر تخت قدرت نشست. و به نام دفاع از مسیح ابن مریم و اجرای فرامین و شریعت او تمامی مخالفان دستگاه جبارانه خود را به نام کافر در دادگاه های تفتیش عقاید محاکمه و آنها را به ضد انسانی ترین شیوه به مرگ محکوم میکرد.
ضدیت با علم و ثروت و رفاه و آسایش تحت نام دینداری پیام تبه کاران قرون وسطی بود. علم و ثروتی که خداوند آن را جانمایه و پشتوانه رشد انسان و خیر کثیر تلقی کرده با ترفند های پاپیسم چرم و گناه تلقی گردید و از این رو نهضت روشنفکری اروپا مبنای حرکت آزادیخواهانه خود را برای دستیابی به علم و ثروت و زندگی بهتر بر نفی دین گذاشت. و همزمان استعمار و استثمار مردمان دیگر در آسیا و آفریقا به عنوان گسترش دین مسیح و تبلیغ آن محور سیاستهای حکومتهای عصر روشنگری گردید. در کشورهای مورد تهاجم بار دیگر دین و ملیت بود که توده های محروم و فاقد سلاح و سازماندهی را به مقاومت فرا میخواند و از این رو برای شکستن این مقاومت توده ای ابتدا حکام محلی و سپس متولیان دین را تشویق به خلع سلاح فرهنگی مردم خویش کردند. هرکدام از آنان که مقاومت میکرد نیز به وسیله زهر و یا سلاح ترور میشد.
روحانیت دستگاه پاپ که همراه این لشکرها بودند ، با تشویق و تطمیع بخشی از علمای کشورهای قتح شده خواستار چایگزینی فرمول جدائی دین ازسیاست و حکومت شده و واگذاری آن به دستگاهی مخصوص به نام روحانیت. پیدایش روشنقکرانی بومی مسلح به این تئوری با حمایت دولت های اشغالگر سرانجام بسیاری از دینداران صاحب نفوذ را مجبور به کناره گیری از سیاست و خانه نشینی کرد. تا اینکه در نجف عراق با کمک مالی کمپانی هند شرقی در تبعیت از کلیسا حوزه آموزش دین و آخوند حرفه ای آغاز به کار کرد. مجموعه ای از احادیث و روایت جعلی تحت عنوان دروس فقه در این حوزه ها شیوع پیدا کرد بطوریکه فارغ التحصیلان آن با درجه آیت اللهی نیاز به فراگیری قرآن و آشنائی به احکام و قوانین آن نداشتند. ملاا محمد باقر مجلسی صد ها مجلد حدیث و روایت با پشتوانه مالی شاهان تدوین کرده و آن را مبنای آموزش اسلام و قرآن قرار میدهد. تا اینکه سید جمال با تسلط و آگاهی بر این شگردهای استعماری و ارتجاعی ندای بازگشت به قرآن را سر میدهد. و او که این دعوت را بعد از تجربه و آشنائی دقیق به انواع مکتب های ماتریالیستی و شگردهای فقه آخوندیسم برای نجات قرآن از گورستان آخوندیسم سر میدهد، خود را تنها می یابد و در اوج تنهائی نیز تحت الحفظ سلطان عثمانی از دنیا میرود.
اما پیام او مخاطبین خویش را در میان ملتهای دربند پیدا میکند و قرآن از زندان استعمار و ارتجاع باردیگر به میدان نبرد برای آزادی و عدالت باز میگردد. نخستین بارقه این بازگشت به قرآن در تحول فرهنگی و سیاسی سرنوشت ساز انقلاب 57 رخ داد. انقلابی که معلم اش شهید دکتر علی شریعتی بود و مجاهد و گل سرخش شهید مهدی رضائی و فدائی شاعرش شهید خسرو گلسرخی . ما از مقطع تأسیس نهضت هرساله بر این حقیقت سانسور شده توسط ارتجاع آخوندی و استعمار تأکید کرده ایم که چنانچه شریعتی و مجاهدین در مقطع آغازین نهضت ضد دیکتاتوری حضور داشتند مدیریت انقلاب در حوزه رهبری آن ،بدون شک از راهزنان حوزه ای در امان بود. اما با تجربه قرون وسطی ایران در تاریخ معاصر ما در قضاوت علمی و فلسفی و سیاسی باورمندان به دین و مخالفانش تناقضات بسیاری را شاهدیم. عملکرد آخوندیسم حاکم در ایران بسیاری از تئوریها و شعارهای فراموش شده را باردیگر وارد چالش سیاسی و فلسفی کرد ، بطوریکه حقیقت امر در این میان یعنی پیام رهائیبخش و آزادی بخش دین نیز مخدوش گردیده است.
طرح جدائی دین و سیاست یا دولت در این آشفته بازار ارتجاع آخوندی و استعمار بین المللی با حداکثر توان میکوشد که با اتحاد دیندار خنثی و نادم و ضد دین فرصت یافته، مدیریت سیاسی جامعه را در حوزه استراتژیک آن یعنی قانونگذاری و حکومت در اختیار مطلق خویش گیرد و به نیت تاریخی خود جامه عمل بپوشاند. اما کتاب این دین که وحی مستقیم خدا به رسول خاتم خویش است تمامی این ترفندها و سانسور ها را درهم می پیچد و با ارائه بینش و روش سیاسی عدالت خواهانه و آزادی طلبانه ارتجاع و استعمار را دچار بن بست در طرح ضد انسانی خویش میسازد.از مقطعی که کشورهای مسلمان مرکز مواد خام ارزان و بازاری برای مصرف کالاهای غربی تشخیص داده شد ، شیوع انواع شبه تفکرهای مذهبی و فلسفی برای انحراف اذهان عمومی بهترین شیوه مسخ فرهنگی و انحراف افکار عمومی در جامعه آنها تشخیص داده شد و پیشقراول این راهزنی نیز طرح خنثی سازی دین در عرصه سازماندهی دولت و قانون گذاری بود.
در همین رابطه جان اسپوزیتو استاد مطالعات خاورمیانه در دانشکده هالی کراس چنین میگوید: گفتگو در باره دموکراتیک کردن هم برای حاکمان مستبد در جهان اسلام و هم برای بسیاری از حکومتهای غربی موجب نگرانی است. گروه اول از هرگونه مخالفتی میترسد ، البته بگذریم از حکامی که خود را در لوای ارزش هائی پنهان میکنند که حکومت های غربی رسما آنها را عزیز میدارند و تبلیغ میکنند. در نظر رهبران غرب نیز دموکراسی موجبات این نگرانی را فراهم میاورد که حامیان قدیمی و قابل اعتماد یا کشورهای وابسته ، به کشورهای آزادتر و کمتر قابل پیش بینی بدل شوند.}تأکید همیشگی بر ثبات نشان از احساس خطر رژیم های دیرینه و تهدید شدن منافع غرب دارد.بروز این احساس ناشی از وابستگی اقتصادی غرب به نفت این منطقه است.چنین تشویش خاطری مبین ترجیح وضع موجود است تا حمایت از آزادی سیاسی.اسپوزیتو میگوید تعصب نسبت به وضع موجود” با این ادعا توجیه میشود که فرهنگ عربی و اسلام هر دو ضد دموکراتیک اند.”اسلام و دموکراسی .تیموتی سیسک ص 29
با توجه به این شواهد و اسناد بیانگر پتانسیل سازنده و دموکراتیک اسلام و فرهنگ برخاسته از آن است، که میتوان به تمامی طرحهای منحصر کردن اسلام به سنت آخوندیسم و یا عوام حاشیه نشین شک کرد و کار آمدترین سازماندهی نظام سیاسی را با اتکاء به فرهنگ و آموزه های قرآنی بر اصل شورا و بیعت سامان داد. یکی از اسلام شناسان بنام تاریخ معاصر مرحوم مهندس بازرگان که کتابهایش در تدوین مرامنامه های انقلابی از سوی نیروهای مسلمان مخالف شاه و شیخ مورد استفاده قرار میگرفت در اواخر عمر خویش در یک سخنرانی طرح جدائی دین و سیاست را در چهارچوب انحصار رسالت انبیاء برای آخرت توجیه کرد. این سخنرانی در واقع عکس العمل مهندس در قبال استبداد مافیائی بود که رژیم ولایت مطلقه آخوندیسم را بر ایران حاکم کرده و نسل انقلاب را از دم تیغ گذارانده بود.
در قرآن که کتاب اسلام است بنا به تفسیرهای مستدل خود مهندس و سایر اسلام شناسان آخرت محصول تلاش انسان در این دنیاست. و به همین خاطر خداوند کفار را وعده مجازات در قبال اعمال ضد انسانیشان میدهد و به نیکوکاران هم وعده بهشت به عنوان محصول عمل نیکوی آنها در این دنیا. از همین رو بر پایه منطق بدیهی قرآن تمامی تلاشگران راه آزادی و نفی ظلم در هر مقطعی از تاریخ ، ادامه دهندگان همان فلسفه بعثت پیامبران الهی یعنی قسط میباشند که در نظام آفرینش از جایگاه والائی به خاطر این تلاش برخوردارند.بنا براین، عقیده را نمیتوان از عمل جدا کرد و این طرح که سابقه تاریخی آن نیز مشکوک و پر از سفسطه است در قاموس قرآن و فلسفه سیاسی آن جائی ندارد. در قرآن کلمه دنیا 111 بار آمده و آخرت 110 که در تمامی آنها ظلم و تجاوز به حقوق دیگران به خصوص از جانب حکومتهای وقت، حرص و آز برای سلطه بر دنیا به عنوان نادیده گرفتن آخرت تلقی شده است.
بحث دنیا و آخرت در فلسفه سیاسی قرآن یک بحث ذهنی و یا فلسفی آکادمیک نیست بلکه یک بحث علمی و منطبق بر منطق جامعه شناسی در حوزه مبارزه برای آزادی و یا ابقای استبداد است. به همین خاطر در قرآن وقتی بی دین ها را معرفی میکند آنها را کسانی تلقی میکند که از دست یافتن مردم به مایحتاج زندگی خود مانع شده و با انباشته کردن ثروت سر به طغیان بر میدارند. شهید ربذه ابوذر غفاری از نخستین شهیدان و مبارزینی است که با اعتراض به اسراف و زراندوزی حکام وقت در تنهائی و تبعید، جان به جان آفرین تسلیم کرد.زمانیکه پیام رهائیبخش انبیای توحیدی از ابراهیم و موسی و عیسی تا آخرین آنها محمد مصطفی را در زندان روحانیتهای زمان به بند میکشند و با تحریف پیام آنان فقه و دینی را بر اساس سلطه و استثمار به نام شریعت آنها جعل میکنند، نباید انتظار داشت که این راهزنان حقیقت امروز هم حکومت و سیاست و دولت را یک مقوله غیر دینی یا ضد دینی تعریف و یا تبیین نکنند.
بنابراین در قاموس روحانیت بر آمده به نام ادیان توحیدی و طرفندهای فقهی آنان در شریعت سازی، نباید دین و فلسفه سیاسی آنان که همانا قیام مردم برای اقامه قسط در جامعه است را در دام عملکرد ضد دینی آنها سانسور و تحریف کرد. اگر دین باوران در صف نیروهای آزادیخواه و عدالت طلب ، گمانشان بر این است که با اختصاص دادن دین به حوزه های اخوندی و رساله های آنان میتوان مافیای حاکم آخوندیسم را از قدرت خلع کرد ، تصورشان مبنای علمی ندارد و خلع این حاکمیت از سلطه فرعونی جز با یک آلترناتیو بر خاسته از بیان قرآن در روش رسول و خاندانش امکان پذیر نیست.حکومت 5 ساله امام علی و شیوه رفتار و گفتارش با مخالفین حکومتی ، حتی با معاندان مسلح به مانند خوارج بیانگر دینامیسم آزادیخواهانه قرآن است. فرهنگ قرآن تنها بافت و زمینه ای است که امروز میتوان جنبشهای اعتراضی را بر مبنای آن بر علیه مافیای آخوندیسم سامان داد.واز طریق سازماندهی اقشار مختلف مردم برای تخقق یک نظام دموکراتیک از امکانات حداقل و حداکثر آنها کمک گرفت.در بین نیروهای نظامی این مافیا با طرح همین تز اسلام منهای آخوند است که میتوان امید به انشعاب و ریزش را عملی کرد و رژیم را از توان سرکوب گسترده جنبشهای اعتراضی مانع شد. تمامی طرحهائیکه به نوعی ستیز با دین و فرهنگ دینی مردم و یا خنثی کردن آن در سیاست را حربه خود کرده اند خواسته و یا نا خواسته، در راستای منافع مافیای آخوندیسم و توجیه جنایتها و خیانتهای آنان هستند.
پیش به سوی استقرار دموکراسی توحیدی نابود باد رزیم ضد جمهوری و ضد اسلامی آخوندیسم
نهضت تشیع علوی —— تیرماه 1388 برابر با جون 2009