دموکراسی در گرو نفت ارزان و سلاح هسته ای


بسم الله الرحمن الرحیم

اول بايد ببينيم حکومت مذهبی چيست؟ حکومت مذهبی رزيمی است که در آن به جای رجال سياسی ، رجال مذهبی

{روحانی } مقامات سياسی و دولتی را اشغال ميکنند و به عبارت ديگر حکومت مذهبی يعنی حکومت روحانيون بر

ملت .. آثار طبيعی چنين حکومتی يکی استبداد است زيرا روحانی خود را جانشين خدا و مجری اوامر او در زمين

ميداند و در چنين صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. يک زعيم روحانی به خودی خود

زعيم ميداند ، به اعتبار اينکه روحانی است و عالم دين نه به اعتبار رأی و نظر و تصويب جمهور مردم ، بنا بر اين

يک حاکم غير مسئول است و اين مادر استبداد و ديکتاتوری فردی است و چون خود را سايه و نماينده خدا ميداند بر

جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هيچ گونه ستم و تجاوزی ترديد به خود راه نميدهد بلکه رضای خدا را در آن

ميپندارد ، گذشته از آن برای مخالف ، برای پيروان مذاهب ديگر حتی حق حيات قائل نيست . آنها را مغضوب خدا ،

گمراه و نجس و دشمن راه دين و حق ميشمارد و هر گونه ظلمی را نسبت به آنان عدل خدائی تلقی ميکند . خلاصه

حکومت مذهبی همان است که در قرون وسطی کشيشان داشتند و ويکتور هوگو آن را به دقت ترسيم کرده است . اما

در اسلام چنين بحثی اصولا مطرح نيست زيرا عمال حکومت مذهبی در جامعه اسلامی وجود ندارد. سازمانی به نام

روحانيت نيست و کسی روحانی حرفه ای نميشود. در اسلام ميان مردم و خدا واسطه نيست. هرکس مستقيما با او در

تماس است ، تحصيل علوم مذهبی در انح صار عده خاصی نيست تحصيل علم بر هر فردی از زن و مرد به قدر لازم

واجب است و اصول اعتقادی مذهب تقليد بردار نيست و تبليغ مذهبی و اصول اخلاقی يک وظيفه عينی و عمومی است

و افراد خاصی رسما مأمور اين کار نيستند . بنا بر اين آخوند رسمی ، روحانيت رسمی ، مبلغ رسمی ، مقلد رسمی ،

مفسر رسمی ، جانشين رسمی ، شفيع و واسطه رسمی وجود ندارد همه سربازند و در عين حال مبلغ خلق و رابط با

خالق و متفکر منفرد و مستقل و مسئول اعمال و عقايد و مذهب خويش . اين است آن بعد انديويداليستی و ليبراليسم

انفرادی اسلام که آمريکا افتخار خود را در انتساب دروغين خود بدان مکتب ميداند و اين است مبنای دموکراسی

انسانی که آزادی فرد در برابر قدرت و مرکزيت جامعه تأمين ميشود. مجموعه آثار 22 مذهب عليه مذهب ص

206 و 207 و 208

معلم شهید دکتر علی شریعتی

در تاریخ سیاسی ایران ار مقطع انقلاب مشروطه تا کنون، تمامی حرکتهای مبارزاتی برای دست یابی به آزادی و حاکمیت ملی نه تنها با گزمه های حکومت روبرو بوده بلکه با تمامی حامیان خارجی اش نیز درگیر بوده است. انقلاب اسلامی 57 به شهادت تاریخ در جوزه تولید اندیشه دینی طرفدار آزادی و دموکراسی تنها مدیون روشنفکرانی چون معلم شهید دکتر شریعتی و اسلام شناسانی چون مرحوم مهندس بازرگان و پدر طالقانی و مجاهدینی بوده است که با ایثار جان و مبارزه حرفه ای توانستند دین را از سانسور ارتجاع حوزه ای و استعمار جامی آن پالایش دهند و منطق قرآن را در سازماندهی یک جاکمیت عدالت محور و انقلابی معنوی سامان دهند.طرح استراتژیک استعمار جهانی در هر دو جبهه سرمایداری و یا سوسیالیستی حذف اخلاق و ارزشهای اخلاقی از جامعه انسانی بوده و در عملی کردن این خواست، بزرگترین سازماندهی فرهنگی و سیاسی و نظامی شان، منحصر کردن اسلام به دستگاهی است که خود آن را با کپی برداری از کلیسا مونتاژ کرده اند. انقلاب فرهنگی و ایدئولوزیک ایران با تدارک توطئه سازماندهی شده در گوادلوپ تحت هژمونی آخوندیسم قرار گرفت و از همان روز مسیر حرکت او تغییر یافت. مردمی که برای آزادی سیاسی و حاکمیت ملی قیام و انقلاب کرده بودند مواجه با ماقیای ولایت مطلقه ای شدند که بر خلاف تمام دوران زندگی خویش که از هرگونه سلاح و مبارزه مسلحانه تبری میجست و حتی مبارزین آن زمان را به همین جرم تأئید هم نمیکرد،با نشستن بر کرسی رهبری و تحمیل اصل ولایت مطلقه، خواستار نفی کفار و مشرکین در شرق و غرب عالم شد. و جنگ ضد میهنی با عراق را بر خلاف تقاضای عراق به مدت 8 سال با شعار فتح قدس از طریق کربلا ادامه داد. در پرتو این جنگ خانمانسوز بود که خمینی و شرکاء قتل عامها و تجاوز و شکنجه در سراسر ایران را تنها اهرم اعمال حاکمیت کرده بودند، و تمامی سرمایه مادی و معنوی که در یک انقلاب معنوی و آزادیبخش در دست مردم قرار گرفته بود، در این خشونت مطلقه داخلی و جنگ خارجی از بین رفت.فروشندگان سلاح و بنزین و سایر ابزار، و خریداران نفت ارزان که اکثرا ممالک صاحب دموکراسی لیبرال و یا سوسیال دموکرات بودند، از این فتنه آخوندیسم در ایران و نفی ارزشهای استراتژیک یک انقلاب اسلامی، در بزرگترین کشور خاورمیانه بی نهایت خوشحال بودند. و برای تخریب مادی و معنوی این انقلاب و دست آوردهای آن به رژیم خمینی آشکار و پنهان مدد رسانده و کماکان میرسانند. زمانی رهبر نهضت ملی در مقید کردن سلطنت به قانون اساسی و حقوق مردم ، با ملی کردن نفت وقتی با کودتای سیا – انتلیجنت و همکاران روسی به بند کشیده شد، از تریبون بیدادگاه عمال استعمار با ندای بلند اعلام کرد که { تنها جرم و تنها جرم من این است که نفت را ملی کرده ام} وحال زبان حال انقلابیون سال 57 و اینک نسل دوم بعد از سلاحی نسل انقلاب در جبهه های جنگ و میادین اعدام در پیروی از رهبر فقیدشان این است که تنها جرم ما این است که حکومت ولایت مطلقه آخوندیسم را در تضاد با حکومت عدل علی و جمهوریت و اسلام قرآنی دانسته و در مقابل او با پرداخت بهای سنگین ایستاده ایم.یکی از نویسندگان ایرانی به نام ابولفضل لسانی بعد از ماجرای کودتا ی 28 مرداد کتابی نوشت به نام{ طلای سیاه یا بلای ایران }که این بلا بودن نفت ارزان برای اندیشه دموکراسی در خاورمیانه و به خصوص ایران را باید به جد گرفت وبا پیامدهای یک واقعیت مستمر تاریخی ساده لوحانه برخورد نکرد.چرا باورمندان و مبتکران تئوری لیبرال دموکراسی و سوسیال دموکراسی به مدت سالیان بسیار در کمال آرامش و اطمینان خاطر ممالک صاحب نفت را با کاشتن انواع دیکتاتورها به صحرای لم یزرع تبدیل کرده اند؟ چرا تئوریسینهای نامدار طرفدار زحمتکشان مثل مارکس و انگلس محصول حاصله از غارت آسیا و آفریقا توسط اروپا را ارزش اضافی نامگذاری میکنند؟ و برای خروج این جوامع از عصر تولید بدوی و ورود به تولید مدرن اشغال نظامی آن را توجیه ایدئولوژیک کرده و آن را گامی به سوی جامعه مدرن میدانند؟نقض ابتدائی ترین حقوق در جوامع صاحب نفت و بازار از چشم صاحبان این مکتبها و حکومتها با اخذ یک قرارداد پرسود مخفی میماند، اما فریاد یک آزادیخواه در این کشورها مواجه با انواع اتهامهای رژیم ساخته میشود.جنبش سبز که در انقلاب 57 اصلا حضور نداشت و به دنیا نیامده بود، اینک در کارزار خود با ولایت مطلقه آخوندیسم همان شعاری را سرمیدهد که نسل انقلاب میداد و اتفاقا مواجه با همان گلوله ها و زندانها و شکنجه ها میشود. اگر نسل انقلاب را در مقاومت بر علیه آخوندیسم در زندان مورد تجاوز قرار میدادند، و در موقع تحویل جسد شکنجه شده آنها میگفتند این برادر پاسدار داماد شما محسوب میشود، یعنی قبل از اعدام به ناموس شما تعدی کرده تا آن را به خاطر باکره بودن از ورود به بهشت نیز محروم کند، مبارزین جنبش سبز را هم مثل ترانه موسوی و غیره در زندان مورد تجاوز قرار میدهند و اعلام میکنند که این رأی شماست که آن را پس میدهیم.نمایندگان این متجاوزین به جان و شرف مردم ایران است که این با ر نیز با یک کودتا بر صندلی قدرت نشسته و به سلامتی مسئله کناره گیری از سلاح هسته ای را با تمدید حاکمیت خویش و اسارت مردم ایران در مذاکره های اشکار و پنهان پی میگیرد.تمامی قدرت های مستبد بیگانه از مردم ، همیشه دوام حکومت خویش را از حوزه های قدرت بیرون از مردم تأمین و تضمین کرده اند. زمانی نفت ارزان و قرار دادهای چرب این نقش واسط را بازی میکند و زمانی هم بمب اتم و حمایت از جریانهای تروریستی .بنا بر این نشست 5 قدرت با نمایندگان ولایت مطلقه آخوندیسم، چنانچه با این ابزارها بدون طرح حقوق مردم ایران مورد چانه زنی قرار گیرد، نتیجه از پیش مشخص است.چرا در کنار سلاح هسته ای حق حاکمیت مردم از طریق یک رفراندوم و انتخابات تحت نهادهای بین المللی نیز جزء شروط صلح و سازش قرار نمیگیرد؟ این حاکمیتی که در تلاش برای دست یابی به سلاح اتمی یک تهدید جهانی خطاب میشود، آیا قبل ازآن کارنامه حکومتی اش جز زندان و شکنجه و ترور و اعدام بهترین فرزندان این مرز و بوم بوده است؟ آیا این حاکمیت شهروندان پناهنده ایرانی تحت حفاظت دولتهای غربی را در خاک این کشور ها از آلملن و اتریش و فرانسه تا ژنو ترور نکرده است؟ آیا در دادگاه های همین کشور ها این رهبران جزء عاملین تروریسم شناحته و محکوم نشده اند؟ چرا همراه با ممنوعیت ساخت سلاح هسته ای ، برگزاری یک رفراندوم با حضور ناظرین بین المللی نیز جزء بندهای صلح و سازش قرار نمیگیرد؟ آیا امنیت جانی و مالی و حیثیتی یک ملت در طول 30 حکومت جابرانه آخوندیسم بطور مکرر مورد تجاوز قرار نگرفته ، بنابر این با توجه به مجموعه ای از این شواهد زنده، امنیت و ثبات و صلح زمانی در خاورمیانه و جهان مرتبط با آن ، برقرار خواهد شد که ایران به عنوان قلب خاورمیانه با دستیابی به یک حاکمیت ملی و دموکراتیک ، نقش حقیقی خویش را بازیابد. آقای اباما و متحدین غربی اش بایستی با احترام و اتکاء به حقوق بدیهی و ملی مردم ایران، در تدارک ایرانی خالی از سلاح هسته ای باشد. و این مهم با بودن این حاکمیت ظالم و جائر و متجاوز به حقوق مردم، دست نیافتنی است.

پیش به سوی استقرار دموکراسی توحیدی در ایران زمین نابود باد رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی آخوندیسم

نهضت تشیع علوی=== مهرماه 1388 برابر با اکتبر2009