بسم الله الرحمن الرحیم
خبرگزاریها گزارش دادند که دکتر علی اصغر غروی و دکتر ابراهیم یزدی به همراه یک نفر دیگر در اصفهان بازداشت شدند. دکتر غروی با نگرش نوین به قرآن و ترجمه و تفسیرهای قرآنی از قرآن از دو نفر دیگر بیشتر برای رژیم مسئله ساز بوده است. نهضت آزادی بعد از درگذشت اسلام شناس قرآنی مرحوم مهندس بازرگان، با رهبریت دکتر ابراهیم یزدی کماکان به همان سیاستهای سابق خود در چالش حداقل، به بخشی از جناحهای مافیای ولایت مطلقه آخوندیسم وفادار است. و قبل از اینکه به فجایع ناشی از این حکومت در حوزه های مختلف نظر داشته باشد، نگران تهاجم خارجی و یا فروپاشی رژیم از طریق یک انقلاب سیاسی – نظامی است. هشدارها و تذکار های نهضت به سران مافیای ولایت در مقاطع مختلف همگی حکایت از این نیت نهضت دارد. و راز استراتژیک عدم رضایت نسل جوان در مقطع انقلاب 57 و بعد از آن از سیاستهای نهضت آزادی در همین اصل نهفته است. اما گذشت زمان و شکست سیاستهای چپ روانه جریانات انقلابی در مقاطع مختلف ، با بیانی صریح حق را به نهضت آزادی میدهد. در جامعه ای که به خاطر تدوام استبداد سیاسی مردم هنوز نتوانسته اند آموزش سیاسی ببینند و در جهارچوب انجمنها و احزاب و سازمانهای مدنی مسئولیت جمعی را تمرین کنند، بدون شک تحولات سیاسی شانس حداقلی را در زمینه دست یابی به دموکراسی به عنوان یک نظام دارد. و این میدان و امکان حداقل را در مقطع بهار کوتاه مدت آزادی، جریانات متأثر از آموزهای لنینی تبدیل به جنگی کردند که از همان مقطع آغازین واضح بود، تنها گروه پیروز جاکمیتی است که همه امکانات یک کشور ثروتمند را در اختیار دارد.مرحوم مهندس بازرگان در مرحله ای از این درگیری در سرمقاله روزنامه میزان خطاب به مجاهد و حزب الله نوشت که از تقابل نظامی با هم پرهیز کنند، و دست آوردهای حداقل انقلاب 57 در حوزه آزادی را در این جنگ به باد فنا ندهند. اما هیچکدام از آن دو به این اخطاریه مهندس از موضع نصیحت وقعی نگذاشتند.خمینی در رهبریت مافیای آخوندیسم هزمونی مطلق را بر اساس تز ولایت فقیه طلب میکرد و مجاهدین با استناد به سوابق مبارزاتی خود،خواهان حق مساوی و یا بیشتر از ولایت بودند. سران نهضت آزادی به خصوص اسلام شناس بزرگ و آزادیخواه صادق دوران مهندس بازرگان، با شناختی که از مکتبهای توتالیتر و آموزه های انحصارطلبانه آن داشت، به شیوه های مختلف تلاش میکرد تا نسل انقلاب را از وارد شدن به یک جنگ نابرابر مانع شود. و در همین زمان به روحانیت تشیع صفوی نیز انتقاد میکرد و از آنها میخواست که به آزادی حاصل از انقلاب مردم احترام گذارند. اما خمینی در رأس نظام هشدارهای نهضت آزادی را نیز وقعی نگذاشت و حتی دستور داد که دفاترش بسته شود و تریبونی حق پخش و انتشار مواضع این جریان را نداشته باشد.نهضت آزادی با تدوین و پخش رساله ای به نام ولایت فقیه سرچشمه استبداد و ارتجاع را نشانه گرفت و با یک تحلیل متکی بر کتاب وحی و سنت رسول و خاندانش، دعوی کاذب خمینی و همراهان را مهر ابطال زد. اما مشکل اعتقادی نهضت آزادی که مانع از آن میشد به پیروی از یکی اعضای این جریان یعنی معلم شهید دکتر علی شریعتی ، اسلام را از سانسور و تحریف باند استعماری روحانیت ، فارغ سازد، در تمامی موضع گیریها و تحلیها خود را نشان میداد. این تنها مشکل نهضت آزادی نبود بلکه در سازمان مجاهدین هم همین معضل به شیوه های مختلف تا کنون حضور دارد. بطوریکه هر دو جریان با خط مشی ها و برداشتهای متفاوت و متعارض ، اینک تسلیم تئوری استعماری و ارتجاعی جدائی دین از دولت و یا سیاست شده، و خواهان انجام معامله ای هستند که در قرون وسطی از سوی روشنفکران و مبارزین با اصحاب کلیسا شد. این معامله فرهنگ و سیاست و حاکمیت در اروپا را خالی از ارزش معنوی و جایگاه والای انسان در خلقت کرد. و با این دسیسه بود که بزرگترین مبارزین و روشنفکران حتی اومانیست اروپا غارت دنیا و برده داری را پروسه ای از تکامل جبری تاریخ قلمداد کرده و با استعمارگران طماع هم آوا و حتی راهنمای آنها شدند. و مارکس ماتریالیست بنیانگذار مکتب کمونیسم غارت هند و شرق به شیوه راهزنان در عصر فئودالیسم، را شیوه تولید آسیائی نامگذاری میکند.!! نهضت آزادی در تلاشی مداوم از مقطع خرداد 1360 که خمینی با کودتا بر علیه دولت قانونی ، ولایت مطلقه آخوندیسم را برقرار کرد ، به دنبال بازگرداندن اصل قانون گرائی در قاموس بد ترکیب نظام ولایت مطلقه بوده است. و در مقاطع مختلف خود نیز بر نا کارآمدی این روش اذعان داشته است. اما نهضت ماندن در ایران را با همه مصیبتهای وارده بر خروج از ایران ترجیح داد و با شناختی که از سیاستمداران اروپا داشت، به آنها اعتماد نکرد. سیر تحولات در سرگذشت اپوزیسیون تبعیدی و نقش دلالی دولتهای اروپائی در بازگذاشتن دست تروریستهای صادراتی مافیای آخوندیسم، حق را به هشیاری نهضت آزادی میدهد. اینک رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی آخوندیسم در مواجه با جنبشهای نسل دوم که آخرین حلقه آن جنبش سبز بود، خود را ناتوان احساس میکند و سیاستهای جهانی را نیز در چرخشی سریع بر علیه خود. به همین خاطر اولین قربانی این چرخش از سوی رژیم کسی جز نهضت آزادی نخواهد بود. چونکه این جریان دارای توانائی هائی است که هم قادر به ائتلاف با اپوزیسیون بیرون از نظام است و هم در دیپلماسی قادر به قانع کردن دولتهای غربی به سردمداری آمریکاست. بنابراین دست گیری و زندانی کردن دکتر یزدی و دکتر غروی میتواند آغاز یک روندی باشد که چشم انداز آن به درستی روشن نیست. نهضت تشیع علوی ضمن محکوم کردن این دستگیریها ، از مجامع حقوق بشری و دولتهای وفادار به اصول اعلامیه جهانی حقوق بشر میخواهد که با تحریم دیپلماتیک و اقتصادی این رژیم سرنوشت این مافیا را به یک رفراندوم تحت نظارت نهاد های بین المللی واگذار کنند. تا مردم ایران در یک فضای خالی از سرکوب و ترور سرنوشت سیاسی خود را با سازماندهی یک حاکمیت دموکراتیک سامان بخشند. و ایران با توجه به تاریخ طولانی خودش در فرهنگ سازی به جایگاه واقعی خود برگردد.
سرنگون باد نظام ضد جمهوری و ضد اسلامی آخوندیسم زنده باد دموکراسی توحیدی
نهضت تشیع علوی —— مهرماه 1389 برابر با اکتبر 2010