” آلترناتیو” واقعی یا آلترناتیوی که اجنه ها رهبری می کند
مدتی است که بحث ضرورت تشکیل ” آلترناتیو ” رژیم در میان مخالفین نظام جمهوری اسلامی در خارج بالا گرفته و مقالات متعددی در این باره در سایت های مختلف اینترنتی انتشار یافته است . وجود و رواج چنین مباحثی در میان سیاست ورزان و روشنفکران مخالف رژیم که موضوعات و ضرورت های سرنگونی رژیم را پی می گیرند امری طبیعی است و به خصوص اگر با هدف افزایش امید به سرنگونی این رژیم ــ در دلهای خسته و نا امید مردم گرفتار در چنگال آخوندها ــ صورت گیرد باید آن را قدم خیری دانست واز آن استقبال نمود .
اما هر نوع ساده سازی وبرخوردهای غیر واقعی با این مقوله از جمله دعوت و فراخوان برای تشکیل آلترناتیو بدون تأمین ملزومات مادی شکل گیری آن و تلاش در جهت توجیه مسائل مربوطه ؛ اقدامی نسنجیده در مسیری انحرافی است ؛ که بیشتر پی گیری و تلاش برای تأمین منافع سیاسی متولیان این بحث ها را تداعی می کند و فعالیت های سیاسی را به تقلای سیاسی ــ گروهی برای بزیر کشیدن حاکمان فعلی و اشغال صندلی های آنان ــ تقلیل می دهد .
و گر نه روشن است ؛ آلترناتیوی که می بایست بسترساز یک هم گرائی گسترده ملی در میان همه مخالفین رژیم ؛ همه گروهها و سازمان های سیاسی مخالف باشد ــ به گواهی پاسخ منفی 30 ساله به این مسئله ــ باین سادگی که بعضا” نوشته و یا گفته می شود که تشکیل نمی گردد .
آقای اسماعیل نوری علا طراح و پیش برنده اصلی بحث های دوره اخیر مربوط به آلترناتیو است . در زیرگزیده هائی از نظرات ایشان آورده شده است :
درک من از اوضاع کنونی کشور آن است که دیگر هنگام ایجاد ” آلترناتیو انحلال طلب ” ــ که بتواند راه های طلاق و انحلال منطقی حکومت اسلامی را جستجو کرده و بیافریند ــ از راه رسیده است ( جمعه گردی ؛ مقاله دولت سایه و آغاز دوران انحلال طلبی )
در داخل کشور مبارزان سکولار بیشترین اعضاء جنبش سبز را تشکیل می دهند . اما در گذشته قادر نبوده و در آینده هم قادر نخواهند بود رهبران خاص خود را انتخاب کرده و زیر پرچم آنها به ساختن یک آلترناتیو سکولار بپردازند در نتیجه شرایط حکم می کند که این آلترناتیو در ” خارج کشور ” به وجود آید ( جمعه گردی ؛ لنگ کردن از خارج گود )
برای پیدایش ” آلترناتیو ” نیاز چندانی به وجود یک رهبر نیست ؛ حال آنکه رهبر معین بدون در اختیار داشتن یک آلترناتیو برای اداره کشور اساسا” نمی تواند رهبر خوانده شود ( تأملی بر مقوله ” آلترناتیو سازی ” )
سخن اصلی آنست که وجود آلترناتیو هم بر وجود رهبری مقدم است و هم اینکه وقتی چنین آلترناتیوی وجود واقعی و عینی پیدا کرد خود قادرخواهد بود که رهبرش را بیافریند ( تأملی بر مقوله آلترناتیو سازی )
دولت موقت ( که به کمک افراد نهضت آزادی تشکیل شد ) مثل یک ترانسفورماتور یا مبدل انرژی عمل کرد و راه را برای تثبیت رهبری خمینی گشود . ( تأملی بر مقوله آلترناتیو سازی )
خلاصه وجمع بندی نظرات آقای اسماعیل نوری علا که در ماه های اخیردر مقالات متعددی انعکاس یافته است ـ علاوه بر بحث های مربوط به : ضرورت وجود آلترناتیو برای جنبش اعتراضی مردم و نقش آن در پیشرفت جنبش و تسریع در سرنگونی رژیم که تماما” مورد تأیید اینجانب نیز است ــ به شرح زیر است :
1 ــ در درون ایران و در میان صفوف جنبش گسترده ای که از 22 خرداد 88 آغازشده ؛ بدلیل حضور اصلاح طلبان ظرفیت آلترناتیو سازی وجود ندارد و این وظیفه ای است که بر عهده ایرانیان مخالف رژیم در خارج کشورمی باشد
2 ــ ضرورت تشکیل آلترناتیو ؛ جهت آمادگی برای مقابله با شرایط ناخواسته در کشور ( هرج و مرج ؛ فرو پاشی و ……… )
3 ــ میتوان مستقل ازاینکه جنبش رهبری دارد یا نه ؛ دست به تشکیل آلترناتیو زد و چه بسا با تشکیل آلترناتیو به موقعیت رهبری جنبش هم دست پیدا نمود
4 ــ چون اکثریت اهالی جنبش سبز سکولار هستند و از طرفی آلترناتیو یک رژیم دینی رژیمی غیر دینی است ؛ پس میشود با گرد هم آمدن نیروهای سکولار به آلترناتیو مطلوب برای رژیم دست یافت .
اما واقعیت چیست ؟ آیا آنطور که آقای نوری علا خواسته ونوشته است می توان با فراخوان و گردهمائی جمعی ازسکولارهای دمکرات ــ خیلی هم میهن پرست و دمکرات ــ آلترناتیوتشکیل داد ؟ در این صورت این آلترناتیو مشروعیت خود را از چه مرجع و منبعی اخذ می کند ؟ چرا دیگر گروه های سیاسی باید از وی پیروی کنند ؟ آیا میتوان مستقل ازرهبری ذیصلاح برای جنبش مردم ؛ آلترناتیوواقعی برای آن جنبش تشکیل داد ؟ رابطه آلترناتیو و رهبری ؟ رهبری ؛ آلترناتیو را بوجود می آورد و یا بالعکس آلترناتیو رهبری را می آفریند ؟ و سئوال های بی شمار دیگر .
اما آلترناتیو واقعی چیست ؟ چگونه بوجود وی آید وبرای چه بوجود می آید ؟ وشرایط و الزامات تشکیل آن چه میباشد ؟ در این نوشته در حد توان نگارنده به طور مختصر باین مسئله پرداخته شده است .
” آلترناتیو ” رژیمی چگونه و تحت چه شرایطی تشکیل می شود ؟
1 ــ در درجه اول هر جمعی و جریانی نمی تواند دست به تشکیل آلترناتیو موفق و مطلوبی بزند زیرا که ؛ سنت های سیاسی ؛ تاریخچه مبارزات سیاسی افراد و جریانات سیاسی هر کشوری در حافظه تاریخی مردم آن کشور حک شده است و مردم هر کشوری تا حدودی با سوابق سیاسی افراد و جریانات سیاسی آشنائی دارند و به آن واکنش نشان می دهند ؛ تنها جریانات سیاسی ریشه دار اجتماعی با سابقه مشخص و تعریف شده که امیال و آرمانهای اقشار مختلف مردم را منعکس می نماید ؛ می توانند در سر فصل های تعیین کننده به عنوان ” آلترناتیو ” خود را به مردم عرضه نمایند . به عبارتی آشنائی اولیه مردم با آلترناتیوی که می خواهد جایگزین قدرت حاکم شود ــ و برای آینده آنان تصمیم گیری کند ــ نقش تعیین کننده دارد
2 ــ ” آلترناتیو ” از دل جنبشها و مبارزات مردم ؛ به موازات رشد جنبش شکل می گیرد ؛ و سطح رشد جامعه ؛ مرحله ی جنبش ؛ رهبری سیاسی ؛ عوامل بین المللی و …عناصری هستند که سمت وسوی آن را رقم میزنند . بنابراین ساختن آلترناتیو بدور از پذیرش جنبش توده ای و عدم همکاری و همراهی با آن نمی تواند واقعیت پیدا کند . در جریان همراهی با مبارزات مردم و در پروسه پیشرفت و پیش روی این جنبش است که ؛ رهبری دراختیار جریان اصلی اپوزیسیون قرارمیگیرد . و بدنبال آن کسی و یا کسانی که رهبری مبارزات را کسب کرده اند ؛ آلترناتیو مطلوب خود را نیز جایگزین قدرت حاکم می کنند .
3 ــ آلترناتیو؛ آلترناتیو قدرت است : ” آلترناتیو ” نباید با یک محفل یا جمع روشنفکری اشتباه گرفته شود ؛ جریان سیاسی که می خواهد ” آلترناتیو قدرت ” باشد ؛ وظیفه دارد با کسی مبارزه کند و او را شکست داده و کنار بزند ؛ تا بتواند قدرت را تصاحب کند . بنابراین باید مشخص باشد که طی چه پروسه و برنامه عملی میخواهد دشمن را شکست بدهد ؟ این قدرت را چگونه تثبیت و حفاطت خواهد کرد و با اتکا به چه قدرتی از دستاوردهای انقلاب محافظت خواهد کرد ؟ و ….
همچنین باید مشخص باشد که آلترناتیوی بدون ارتباط با بدنه نیروئی اجتماعی ــ و بدون توانائی بسیج اجتماعی که منشاء لایزال قدرت آلترناتیو است ــ با تکیه به چه قدرتی ؛ رژیم حاکم را شکست خواهد داد و برنامه هایش را پیش خواهد برد ؟
4 ــ ” رهبری ” جنبش و ” آلترناتیو” : رهبری و آلترناتیو دو روی سکه ” سرنگونی و کسب قدرت ” هستند ؛ رهبری درمبارزات اجتماعی ؛ محصول هژمونی سیاسی است ــ که در جریان مبارزه کسب شده است ــ و نه جمع شدن وقرار و مدارعده ای از سیاستمداران . هر جریان سیاسی که در پروسه مبارزات مردم دست بالا را پیدا کند رهبری جنبش مردم را کسب کرده و نهایتا” آلترناتیو خود را جایگزین خواهد کرد .
برخلاف نظر آقای نوری علا ؛ در انقلاب 57 ؛ آلترناتیو مستقر بعد از سرنگونی رژیم شاه یعنی ؛ دولت موقت مهندس بازرگان ازرهبری جنبش یعنی خمینی جدا و مستقل نبود . بگذریم که اصلا” تشکیل دولت موقت یکی از شروط توافق شده ؛ دار و دسته خمینی ــ که افراد نهضت آزادی هم آن زمان جزء این دار و دسته بودند ــ با قدرت های غربی و امریکا بود ؛ بعلاوه جریان نهضت آزادی ــ هم بدلیل مشترکات اعتقادی و هم بدلیل اعتماد اولیه به خمینی ــ در آن زمان جزئی از پیروان انقلابی بودند که خمینی آن را رهبری میکرد ــ مگر نه اینکه به گفته خود آقای نوری علا پیشاپیش آقای ابراهیم یزدی که از سران نهضت آزادی بودند ؛ خمینی را از کویت به پاریس آورد ــ بعبارتی افراد نهضت آزادی هم مانند خیلی از مخالفین امروزی خمینی ؛ آن زمان از بازوان اجرائی پروسه ای بودند که با رهبری خمینی به انقلاب 57 منجر شد . یعنی این افراد تافته ای جدا بافته از نهضت خمینی نبودند و خمینی آنها را از کرات دیگری برای تشکیل دولت موقت دعوت نکرد .
5 ــ الترناتیو و حمایت معنوی بین المللی : به میزانی که آلترناتیو ارائه شده دارای ریشه های اجتماعی ــ اینکه مردم تا چه حد در معرض فعالیت های مرتبط با این آلترناتیو هستند ــ و پایه های مادی و اهرمهای تغییر ودخالت درکشور باشد از طرف کشورها و قدرت های غربی جدی گرفته می شود . اتفاقا” خمینی بدلیل برخورداری از همین پارامترها ــ برخورداری از حمایت و پشتیبانی 98 در صد مردم مسلمان کشور ؛ در اختیار داشتن شبکه ارتباطی مساجد و آخوندها و …… و اهرم های دخالت ــ بود که آنچنان مورد حمایت قدرت های خارجی قرار گرفت
شاید اکنون به توان بهتردر مورد نظر و درخواست آقای اسماعیل نوری علا برای تشکیل ” آلترناتیو ” رژیم آخوندی ــ به اعتبار اینکه یک نظام سیاسی آزاد ؛ مدرن و سکولار خواست بخش وسیعی از مردم است و اینکه یک آلترناتیو سکولار بهترین گزینه برای جانشینی رژیم قرون وسطائی آخوندها است ــ قضاوت نمود . آیا با صرف جمع شدن عده ای از روشنفکران سکولاربدور هم در خارج کشور می توان امیدوار بود که آلترناتیو مطلوب و موفقی تشکیل شود ؟
نتیجه اینکه :
1 ــ به جز مجاهدین خلق که یک جریان سیاسی با ریشه هائی عمیق در جامعه ؛ با سنت های نیکوی مبارزاتی و کادرهای ذیصلاح که همه مشخصات یک آلترناتیو را دارد ــ ولی از آنجا که به عنوان یک سازمان با ایدئولوژی اسلامی شناخته می شود و از طرفی سیاه کاریهای نظام دینی حاکم باعث گسترش دافعه مذهبی در جامعه شده و موفقیت اش در هاله ای از ابهام و تردید قرار دارد ــ هیچ جریان سیاسی دیگری که بتواند مشخصات یک آلترناتیو را داشته باشد متأسفانه در خارج وجود ندارد .
بنابراین وقتی چنین جریان ” آلترناتیو سازی ” در خارج وجود ندارد ؛ صحبت و اقدام برای تشکیل ” آلترناتیو ” درخارج ؛ امر زائدی است که جزء اتلاف وقت ازمدعیان آن ؛ ثمر و بهره ای عاید هیچ کس نخواهد کرد . مگر تشکیل آلترناتیوی مورد نظرباشد که بنا بر گفته آقای نوری علا بخواهد : به مجمع شنگولان سرمست تبدیل شود و اجنه را رهبری کند و یا آلترناتیوی مورد نظر باشد ؛ که اعضای آن درصف اول تحویل قدرت بعد از سرنگونی باشند ( الگوئی که در انقلاب 57 عملی شد ؛ سازمان های چریکی و سایر جریانات سیاسی مبارزه علیه شاه را پیش بردند ؛ اما خمینی و دار و دسته جنایت کارش آلترناتیو خود را به کرسی نشاندند ) .
به همین دلیل معتقدم هر گونه تلاشی برای سر هم بندی کردن یک ” آلترناتیو ” ــ با جمع کردن شخصیت های سیاسی سکولار و سایر مخالفین رژیم ــ در خارج ؛ آنهم با یک اندیشه ــ برای جامعه ای که بر خلاف گذشته بذر تکثر و چند صدائی در آن روئیده است ــ اقدامی بازدارنده و تشتت آفرین در دنیای متنوع اپوزیسیون می باشد که راه به جائی نمی برد .
اما اگر نیروهای سکولار در داخل کشور بتوانند افق جامعه ای سکولار ؛ دمکراتیک و مدرن را به افق غالب وهژمونیک درپروسه سرنگونی این رژیم تبدیل نمایند ؛ می توان امیدوار بود که قشر اول جریان سکولار و سیاستمداران آن در موقعیت رهبری جنبش و تشکیل آلترناتیو قرار بگیرند .
2 ــ اما مهمتر از آن ؛ جنبش گسترده اجتماعی در داخل کشور است که ؛ بطور مستمر در حال پوسته اندازی و تغییر و تبدیل است ؛ این اشتباه محض سیاسیون خارج کشور است که این جنبش را تنها با موسوی ؛ کروبی و …… عقبه های فکری و ایدئولوژیک این اشخاص قضاوت می کنند و به نقش مردم بخصوص نسل جوان و نیروهای سکولار و سرنگونی طلب جنبش ــ که تجربه شکست اصلاح طلبان در دوران خاتمی را در پیش رو دارند ــ کم بها میدهند . اتفاقا” راه ” آلترناتیو سازی ” از درون همین مسیر نسل جوان میهن مان می گذرد .
به لحاظ تاریخی هم گویا در کشور ما اتفاق مهمی بوقوع پیوسته است و آن عروج جنبش مردم به مدار سرنگونی است ؛ اکنون دیگرتقریبا” تمام مردم ایران در پله های آخر اجماع برای نفی تمامیت این رژیم پلید قرار دارند .
در چنین حالتی پیشاپیش روشن است که مردم و جوانان ایران زمین یک رژیم دینی را کنار نمی زنند که یک رژیم دینی دیگر جایگزین آن کنند .
محمود خادمی
31.10.2010
Comments
Leave a Comment