بسم الله الرحمن الرحیم
هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ
﴿۷﴾ اوست كسى كه اين كتاب [=قرآن] را بر تو فرو فرستاد پارهاى از آن آيات محكم [=صريح و روشن] است آنها اساس كتابند و [پارهاى] ديگر متشابهاتند [كه تاويلپذيرند] اما كسانى كه در دلهايشان انحراف است براى فتنهجويى و طلب تاويل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پيروى مىكنند با آنكه تاويلش را جز خدا و ريشهداران در دانش كسى نمىداند [آنان كه] مىگويند ما بدان ايمان آورديم همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان كسى متذكر نمىشود .
با نشر اندیشه اسلام قرآنی توسط شخصیتهائی چون مرحوم مهندس بازرگان و معلم شهید دکتر علی شریعتی ،مجاهدین خلق، پدر طالقانی و استاد محمد تقی شریعتی، در ادامه حرکت سید جمال ، اسلام شناسی قرآنی توانست نسل جوان و جویای آزادی را در سازماندهی های ریز و درشت بسیج کند. گسترش پیام اسلام شناسی قرآنی در سنت رسول و یاران و خاندانش ، زمینه های فکری و سازماندهی انقلاب را فراهم کرد. انقلابی که به خاطر سانسور و سرکوب شخصیتهای فوق در حوزه سازماندهی توده ای، توسط رژیم کودتا، سرنوشت رهبری آن دچار فاجعه آخوندیسم شد. شعارحکومت عدل علی که توسط اکثر مبارزین و توده های مخالف رژیم در خیابانها و مراکز آموزشی توسط نسل انقلاب داده میشد، در گرداب اصل ولایت مطلقه به دام افتاد. خمینی در رهبری این کودتا، هژمونی مطلق خود و اعوان اش را جانشین اصل جمهوریت و اسلامیت کرد. اما نسل انقلاب با تغذیه از تفکر ضد ارتجاعی و ضد استبدادی اسلام شناسی قرآنی بر علیه این کودتا در یک تظاهرات مسالمت آمیز و با اجازه وزارت کشور وارد خیابان شد. اما خمینی و شرکاء با کشتار این نسل و بازگرداندن نیروهای امنیتی رژیم سابق به کمیته و سپاه، ضد انقلاب را با اصل ولایت مطلقه به خدمت گرفت. روزهای سخت و تعیین کننده به دنبال هم سر رسیده، و قبض و بسط ایمان مسلمین را در میدان یک آزمون ایدئولوژیک محک میزد. پدر طالقانی در مخالفت با این دسیسه سرانجام به شیوه مشکوک دار فانی را وداع گفت. مهندس بازرگان به عنوان بزرگترین شانس دموکراتیک این انقلاب، در چالشی شبانه روزی با عمال ولایت مطلقه، که او را متهم به سیاستهای سازشکارانه کرده، و خواهان اقدام انقلابی از سوی او بودند، سرانجام مجبور به استعفا شد. در این قبض و بسط ، توده ای ها با اکثریت سازمان فدائیان نیز دچار قبض بیش از حد شده و پیروزی نهائی بر امپریالیسم را از طریق خط امام و مبارزه آشتی ناپذیر با لیبرالها پیش گرفتند. آیه ذکر شده در ابتدای این نوشته ، به شیوه خاص قرآن حکایتی است از همین قبض و بسط، که اصول یک حرکت مردمی در مبارزه برای آزادی را به عنوان آیات محکم یاد میکند، و حرکت های فرصت طلبانه و شبه مردمی را متشابهات. با وقوع این حوادث تلخ و مصادره انقلاب مردم توسط خمینی و شرکاء، و کشتار نسل انقلاب در زندان و خیابان، که سرفصلهائی از قبض و بسط تئوریک و پراکتیک اصل ولایت مطلقه بود، دیگر کمتر کسی قادر بود با بسط خود در آستان ولایت دچار قبض آنچنانی گردد. اما آقای دکتر عبدالکریم سروش بانی این تئوری با کتابی در 600 صفحه ، ابتدا قبض ولایت شد و سپس با نگاشتن کتاب حکمت و معیشت ، بسط پیدا کرد. در توجیه همین دگرگونی بود که دکتر فرصت را غنیمت شمرد و آز آخرین کنفرانسهای مرحوم بازرگان پیرامون بعثت انبیاء و آخرت، حداکثر بسط را از سر گذراند، و با استناد به گفته های مرحوم مهندس ، رسالت دین را در این دنیا، همان به جا آوردن اعمال شب اول قبر دانسته، و خود و رژیم ولایت را که اینهمه بر مردم و نسل انقلاب در خیابان و دانشگاه و جبهه جنگ و زندان جفا کردند، از تمامی مسئولیتها معاف کرد. !! آقای دکتر سروش و مجتهد شبستری و انصار آنها هیچگاه بیان نکرده اند، که این مجموعه از عملکردها در کدام بخش این تئوری قابل بررسی است. !! ولی در یک نگاه کلی با استناد به آیات قرآن و سیره رسول و خاندانش، ایمان مسلمین به کتاب در طول تاریخ دچار قبض و بسط است. و خود قرآن در این رابطه آیات صریحی دارد. همانطور که نظریات علمی در رابطه با قانون مندیهای جهان در حوزه های مختلف این سرنوشت را دارد. قانون جاذبه یک اصل مسلم و علمی است، اما نظریات صاحبان علم در طول زمان نسبت به کارکرد این قانون در حوزه های مختلف از اصل قبض و بسط پیروی میکند. ریسمان تصور کردن دین که وسیله ای است برای بالا آمدن از چاه و یا سقوط در آن، تنها ترفند زیرکانه ای است برای ، تبرئه ضالمان به خصوص قبیله ولایت مطلقه آخوندیسم. قرآن بارها به ظالمین خطاب کرده است، که چون از این کتاب پیروی نکرده و به فرامین آن تسلیم نشده اید، طغیان کرده و حرث و نسل را در طول زمان به باد فنا سپرده اید. درجه ایمان مومنان به دین به خصوص در شرایط سخت که زحمت و فداکاری را در بردارد، تحت قانون قبض و بسط است . در صورتیکه دکتر سروش و همگنانش تلاش دارند، تا عمل و نظر هر دینداری در حوزه های مختلف را تحت نام نوعی قرائت برخاسته از دین ، ارزشیابی و ارزشگذاری کنند.و با این برچسبهای ناچسب است که حتی عده ای مدعی “قرائت فاشیستی از دین” میشوند و نه قرائت فاشیستها از دین. اما در منطق قرآن و سنت معصوم مستند به قرآن، تنها معیار ارزیابی دینی بودن و یا ضد دینی بودن ..عمل خیر و یا شر است. باب شدن قرائت های مختلف از دین برای رد گم کردن است. تا زمانیکه قرار است بر اساس عمل هرکسی نسبت به ایمان او داوری شود، عمال ظلمه با قرار گرفتن در پشت این قرائتهای رایج، بتوانند از داوری تاریخ و مردم بگریزند. دکتر سروش چون اهل فلسفه است، به شیوه فیلسوفانه این راه فرار را با تئوریزه کردن در ایران و خارج از ایران رونقی خاص بخشید. بنابراین قبض و بسط دین داران مقوله جدیدی نیست. در تاریخ سیاسی اسلام از این فبض و بسطها بسیار اتفاق افتاده، و معاویه یکی از شاخص ترین شخصیتهای این دگردیسی بوده است. و یزید در احتجاج بر علیه امام حسین نیز از همین تئوری قبض و بسط استفاده میکند. به همین خاطر با آزمودن فقه ولایت مطلقه آخوندیسم در عرصه حکومت، میتوان نتیجه گرفت که میزان داوری و ارزشیابی دینداری هر فرد و سازمان و حکومت، درجه آزادیخواهی و عدالت طلبی اوست. از این رو تمامی حکومتخای ستمگر و ناقض حقوق ابتدائی بشر ، در تضاد با اصول بدیهی ادیان الهی است. چونکه به تصریح قرآن همه پیامبران الهی با کتاب و میزان یعنی قانون و حاکمیت آن به رسالت مبعوث شده اند تا نظام قسط یعنی برابری کمی و عدالت در جامعه بشری مستقر شود. انسان به خاطر آزادی و حق انتخاب در طول زندگی فردی و جمعی خود بطور مداوم دچار قبض و بسط است. انقلابیونی که با یک چرخش ضد انقلاب شده و آزادیخواهانی که مستبد میگردند، حکایت مستمر این دگرگونی و یا قبض و بسط است. خمینی با وعده های آزادیخواهانه در پاریس از اعتماد مردم برخوردار شد و سپس برای منافع فرقه ای خود، دچار قبض ناگهانی گردید، و اصل ولایت مطلقه را با سانسور و اعدام و دعوی فتح قدس از طریق کربلا، بر جمهوریت و اسلام تحمیل کرد. کسانیکه در این قبض و بسط خمینی و رژیم او را همراهی کرده اند، نمیتوانند دین و قوانین جهانشمول و لایتغییر آن را در زیر سندان قبض و بسط چکش کاری کنند. تا از این آهنگری انواع نعل وارونه تولید کرده و بر سر هر گذرگاهی در وجدان عمومی کمین کرده و مدام نعل وارونه زنند. چونکه خواهی تا نشان سم اسبت گم شود … ای رفیقا نعل را وارونه زن …
با توجه به آیات صریح قرآن و سیره رسول و خاندانش که ترجمان عملی کتاب است، مقوله قبض و بسط را تنها در تعلقات فکری و عملی مسلمانان میتوان یافت. و این قانون تنها شامل حال مسلمانان نیست. بلکه هر باورمندی بر اساس گذشت زمان و رویاروئی با مسائل جدید، به دنبال راه کار های برآمده از امکانات کمی و کیفی زمان و انطباق آن با باورهای خویش است. با تغییر این امکانات و تبدیل آنها از ساده به پیچیده، دین داران نیز بر اساس قوانین زنده قرآن باید اجتهاد کرده و پاسخ درست را به توده های مردم عرضه کنند. امروز ملتهای مسلمان بر اساس محکمات پیام قرآن باید مسلح به اندیشه سیاسی و فرهنگی شوند که قادر باشد، دموکراسی توحیدی را در بر اساس حداکثر حقوق برای شهروندان خود بدون توجه به مرام و ملیت آنها تدارک بیند. این آلترناتیو امروز قادر است هم جهان مسلمانان و هم جهان مرتبط با آنها را از خشونتهای مذهبی و سیاسی و قومی نجات دهد. به همین خاطر مسلمانانی که روزگاری براساس منافع یا نوع تعلق فکری ، معرکه رژیم ولایت مطلقه آخوندیسم را گرم میکردند،امروز با تجربه این مافیا از او جدا شده، و با توسل به تاکتیکهای مطرح در زمان با مردم و جنبشهای نسل دوم همراه میشوند.این بازگشت میتواند آغازی خوش فرجام برای این نیروها باشد، اما بخشی از این گرایشها ضمن خروج از اردوی ولایت فقیه، به جای نقد عملکرد خود به فرافکنی بر علیه دین و فرهنگ مردم پرداخته و به خصوص دین آنها را متهم به ضدیت با دموکراسی و حاکمیت ملی میکنند. بدون شک مردم ایران و جنبشهای دینی شناخت کافی و درست از جریانی کلیسا ساخته به نام روحانیت نداشتند. این عدم شناخت در غیبت کسانی چون معلم شهید دکتر شریعتی که یک جنگ ایدئولوژیک با آنها را،از طریق طرح اسلام منهای آخوند به خوبی پیش برده و دانشگاه که سنگر ازادی بود، بیشترین حمایت را از این کارزار فرهنگی – اعتقادی داشت، سرانجام در غیبت او منجر به ملاخور شدن انقلاب 57 آنهم در موضع رهبری گردید. . امروز وقتی در نوشتار و گفتار جریانات ..م.ل. از توده ای – اکثریتی خط امامی تا منفردین به کرات جمهوریت و اسلام را یدک کش ولایت مطلقه می بینیم، تنها به خاطر مقابله با پتانسیل نهقته در نیروهای مسلمان،خواهان آزادی و حاکمیت مردم است. آنها با این نمایش مضحک هم گذشته و حال خود را در همکاری با سیاستهای این رژیم تحت نام ضد” امپریالیسم” توحیه میکنند و از سوی دیگر ضدیت هیستریک خود با دین را که معلم اول گفته حفظ میکنند. سخنی منسوب به امام صادق (ع) است که میگوید( زمانی فرا خواهد رسید که ایمان داشتن به منزله گرفتن گلوله آتش در دست است. که دائما مومن آن را به دست می گیرد ولی دوباره رها میکند. دکتر سروش، مجتهد شبستری و امثالهم در زیر بیرق ولایت مطلقه و در همکاری و همراهی با سیاستهای ضد مردمی او، همچنان خواهان تبلیغ دینی بودن اعمال این حاکمیت ضد دینی هستند. محسن کدیور هم از حمله همین قبض و بسطی هاست که اینک بعد از سالیان در ینگه دنیا دچار بسط بیش از حد شده و در ادامه خط لاجوردی، برای تجدید عهد با ولایت مطلقه، مجاهدین شهید را نشانه میگیرد. با توجه به شرح حال اهل قبض و بسط و به خصوص سرنوشت سیاسی آنان، میتوان نتیجه گرفت که آنها برای توجیه اعمال گذشته و حال خود به این تئوری دست یازیده اند. و این تئوری کاملا با بدیهیات قرآن در تناقض است. قرآن اصل حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، با اصل شورا و بیعت( انتخاب) و برقراری قسط را جزء اصول اولیه هرنوع جکومت مردمی دانسته و فرمان تاریخی امام علی (ع) به مالک اشتر گواه و بینه ایدئولوژیکی و الگوئی از این سازماندهی دولتی است. خمینی در پاریس دچار بسط آزادیخواهانه و مردمی از انقلاب مردم بود ولی با استقرار در حکومت و تشکیل نیروی ویژه با همکاری ارتشبد فردوستها مدعی اصل ولایت مطلقه شد، و این قبض او و یارانش منجر به حذف فیزیکی نسل انقلاب در میادین اعدام و جبهه جنگ گردید. بنابراین تئوری قبض و بسط را باید در دگرگونی های فکری و عملی مسلمانان جویا شد و نه اینکه با توسل به سفسطه فلسفی و سیاسی ، عملکرد ضد اسلامی هر مسلمانی را تحت نام یک برداشت دینی با این عنوان توجیه کرد. اهل قبض و بسط در این طامات بافی به جائی رسیدند که وحی بودن قرآن را نیز منکر شدند. و با گزینش اشعاری منسوب به مولوی نامی قرآن را رسنی تعبیر کردند که نوع استفاده به کار گیرندگانش موقعیت حق و ناحق بودنش را تعیین میکند.با توجه به بدیهیات قرآنی میتوان همه این دعویهای .. قرائت گوناگون و صراط های مستقیم و قبظ و بسط به منزله همان گوساله سامری دانست، که درغیبت رسولان، با سانسور و تحریف پیام آنان توسط سامری های زمان سازماندهی شده است. لازم است در اینجا به کتابی که توسط یکی از عالمان قرآنی در نقد سروش و همگنانش نوشته شده است اشاره کنیم. مرحوم محمد صادقی یکی از علمای قرآنی و صاحب تفسیر فرقان در کتابی به نام ( نقدی بر دین پژوهی فلسفه معاصر) در رابطه با دعوی صراط های مستقیم مینویسد. (در قرآن کریم صراط های مستقیم نداریم ، بلکه در تعبیر راه های تفرقه افکن خدای متعال لغت سبل را استعمال فرموده (وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۵۳﴾ [بدانيد] اين است راه راست من پس از آن پيروى كنيد و از راهها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مىسازد پيروى مكنيد اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است باشد كه به تقوا گراييد(ص 147) . دکتر سروش و گنجی و رفقا اگر قرائتهای مختلف و راه های مستقیم را از ظن و گمان شاعرانه یا فیلسوفانه خود کشف و نشر میدهند، تنها برای عدم پاسخگوئی به کارنامه خود در همراهی با نظامی است که با سرکوب و سانسور و اعدام و شکنحه و ترور، حمهوریت بر اساس اسلام را تبدیل به نظام مافیائی ولایت مطلقه آخوندیسم نمود. امکانات مادی و معنوی در فلسفه سیاسی انبیاء توحیدی در بیان قرآن به درجه ای است که تشکیل یک نظام دموکراتیک از بدیهیات و حداقل های آن محسوب میشود. اینک نسل سبز در ادامه راه نسل انقلاب، برای برپائی چنین نظامی و نجات اسلام از قبرستان مخوف آخوندیسم کمر همت بسته است، و توصیه ما به این نظریه پردازان این است که به جای افزودن عملکرد ضد قرآنی آخوندیسم به عنوان پسوند و پیشوند به اسلام ، به این جنبش بپیوندید، و با این بازگشت نسبت به اشتباهات و خطا های گذشته خود، از مردم و قرآن عذر خواهی کنید. آخوندیسم نیز میتواند، با کنار گذاشتن فقه ضد قرآنی و تصحیح عملکرد خویش به خصوص با واگذاری حق حاکمیت مردم به نمایندگان منتخب آنها، بار دیگر با مردم صلح کند. و در کنار سایر نحله های فکری به زندگی مسالمت آمیز و قانونی خود ادامه دهد. در تجربه تاریخی و مرامی برای مردم ما ثابت شده است، که حق حاکمیت بر خلاف دعویات فرعونی شیوخ و شاهان بر اساس نژاد و مرام نیست. و این حق به تصریح قانون اساسی مشروطه نیز از آن مردم است، که میتواند آن را به نماینده منتخب خویش واگذار کند، و همچنین از او باز پس گیرد. ولایت مطلقه آخوندیسم از ابتلائاتی بود که ایمان مومنان به اهداف انقلاب اسلامی را در عرصه عمل به آزمون کشید. در زمانیکه حاکمیتهای سوسیال دموکرات و لیبرال دموکرات، جهان را تبدیل به میدانی برای رقابت در تعادل قوا کرده بودند، هدف این انقلاب به کرسی نشاندن اصل تعادل در حقوق در روابط درونی و بیرون بود. مرحوم مهندس بازرگان اسلام شناس قرآنی نخستین و بزرگترین شانس این تحول بود، که توسط خمینی و پیروان “ضد امپریالیست او “، در نیمه راه با اشغال سفارت آمریکا مجبور به کناره گیری شد. امیدواریم روزی نه چندان دور آقای سروش و همراهان قبض و بسط خود را در این مدت ، به آگاهی مخاطبین خود برسانند.اهل قبض و بسط برای لاپوشانی این کارنامه، حتی اقدام به نفی وحییانی بودن قرآن نیز نموده، تا بسا با این اغتشاش شبه فلسفی و کلامی، از داوری نسل دوم و تاریخ خود را معاف سازند. همانطور که رسول امین وحی در آخرین توصیه به مسلمانان امر کرد ( هنگامی که آشوب ها هم چون پاره های شب تاریک شما را به شبهه انداخت و پوشش از حق برایتان قرار داد،در این هنگامه قرآن را محور و اساس قرار دهید،تا تمامی التهابات و شبه ها را ازشما بزداید. مسئولیت جمعی و فردی همه مسمانان پیرو شریعت قرآن در این زمانه ، مسلح کردن توده های مردم به اصل خودآگاهی مکتبی است. این خود آگاهی از طریق بازگشت همه مسلمانان به فرهنگ و اسلام شناسی قرآنی قابل تحقق است. استعمار از طریق فقه آخوندی و مکبهای ماتریالیستی ، مسلمانان را از این مهم غافل کرده، و پیشکسوتان نهضت بازگشت به قرآن برای پاسخ به همین مشکل عزم خود را به کار بستند. به همین خاطر جنگ فرق مختلف تحت عنوان پیروان فقیهان و متکلمان ، وحدت ارزشی و ایمانی پیروان قرآن را مخدوش کرده است. رسول اکرم (ص) در معرفی بدترین افراد امت میفرماید( کسیکه بوسیله دین از دنیا بهره مند شود ) آیا مظهری جز آخوندیسم برای این کلام هست؟ این جریان با اخذ لباس و فقه و آداب و رسوم کلیسای قرون وسطی، و قبل از آن اهل کنیسه، با کتاب خدا همان کردند که اعقابشان در این سلسله انجام داد. بر روی میراثی بازسازی شده از این توطئه تاریخی اینک اهل قبض و بسط چنگ انداخته اند. و به دنبال آن نیز اهل قرائت ، هرمنوتیک تبار هم از راه رسید. رونق یافتن قرائت های مختلف از اسلام حتی به قولی قرائت فاشیستی ، تمامی مرزهای حق و باطل در عرصه عمل و نظر را مخدوش کرده است. در صورتیکه سازندگان این مارهای افسونی به خوبی میدانند که نمیتوان با این پسوند و پیشوند سازیها در مقابل کلام وحی که فصل الخطاب است، مرز حق و باطل را مخدوش کرد. ما در نوشته های قبلی نیز از این جماعت سئوال کردیم که آیا یزید و امام حسین(ع) در کربلا هم دو قرائت از اسلام بودند، یا اینکه جنگ حق و باطل بود ؟ امروز هم ادامه خط یزید در شکل و شمایل آخوندیسم در مقابل حسینیان زمان ایستاده است. شما با قرائت فقهی تلقی کردن فقه ضد قرآنی آخوندیسم، به دنبال لاپوشانی کارنامه خود در همراهی و همگامی با آن هستید یا اینکه مدعی کتاب و دین جدیدی می باشید ؟ نهضت تشیع علوی بارها به تئوریسین ها و رکابداران ولایت مطلقه آخوندیسم یاد آوری کرده است که به جای طرح این مغلطه ها و سانسورهای شبه مدرن، عملکرد خود در همراهی با این مافیا را نقد کنید. اگر در این نقد از موضع باور و ایمان به اسلام شناسی قرآنی در سنت رسول و خاندانش، با گذشته خود به صورت جدی و علمی برخورد کنید، بدون شک ، از توسل به سفسطه و مغلطه رها خواهید شد. امروز نسل سبز و دیروز نسل انقلاب، در زیر انواع سانسور و سرکوب مافیای آخوندیسم ، منتظر بازگشت شما به اصول و اهداف دموکراتیک انقلاب اسلامی 57 هستند. بنابراین با پرهیز از ضایع کردن انرژیها، در مغلطه بافی و سفسطه گری، به اصول محکم کتاب در تبیین قسط بر گردید. و به این سخن از پیامبر رحمت و رهائی توجه کنید که میفرماید( هرچیزی آفتی دارد که مایه فساد آن میشود و آفت این دین زمامداران بد هستند) امروز زمامدارانی بر سرنوشت مردم ما مسلط هستند که حکومت آنها جز فقر و فساد و ترور و شکنجه ثمره ای دیگر نداشته است. امروز دموکراسی توحیدی بر پایه کرامت انسان یعنی برخورداریش از حقوق مادی و معنوی حداکثر، بیشترین توان سازماندهی حاکمیت در نفی هرگونه خشونت را دارا میباشد. در تجربه تاریخی انسان تنها سازماندهی فکری که مبتنی بر تعادل در حقوق است و نه تعادل قوا، سازماندهی انبیای توحیدی است. ایران کهن سال ما در جهان این شانس را دارد که نخستین کشور عملی شدن این نوع از دموکراسی باشد.