بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ سَبِيلًا ﴿۵۱﴾ آيا كسانى را كه از كتاب [آسمانى] نصيبى يافتهاند نديدهاى كه به جبت و طاغوت ايمان دارند و در باره كسانى كه كفر ورزيدهاند مىگويند اينان از كسانى كه ايمان آوردهاند راهيافتهترند (۵۱)
باید ببینیم حکومت مذهبی چیست ؟ حکومت مذهبی رژیمی است که در آن به جای رجال سیاسی ، رجال مذهبی یا روحانی مقامات سیاسی و دولتی را اشغال میکنند و به عبارت دیگر حکومت مذهبی ، یعنی حکومت روحانیان بر ملت ، اثار طبیعی چنین حکومتی یکی استبداد است زیرا روحانی خود را جانشین خدا و مجری اوامر او در زمین میداند و در چنین صورتی مردم حق اظهار نظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند، یک زعیم روحانی خود را به خودی خود زعیم میداند به به اعتبار اینکه روحانی است و عالم دین ، نه به اعتبار رأی و نظرو تصویب جمهور مردم . بنا بر این یک حاکم غیر مسئول است و این مادر استبداد و دیکتاتوری فردی است و چون خود را سایه و نماینده خدا میداند بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هیچگونه ستم و تجاوزی تردیدبه خود راه نمیدهد بلکه رضای خدا را در آن میپندارد. گذشته از آن برای مخالف برای پیروان مذاهب دیگر حتی حق حیات نیز قائل نیست. معلم شهید دکتر علی شریعتی
… م.ج. ۲۲ ص ۱۹۷و۱۹۸
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران که بر آمده از کار فکری و فرهنگی اسلام شناسان قرآنی چون مرحوم مهندس بازرگان و عالم مجاهد طالقانی و معلم شهید دکترعلی شریعتی و مجاهدین بود،خمینی در کسوت آخوند تبعیدی و معترض به نظام کودتا در رهبریت این انقلاب قرار گرفت. و با گفتاری پوپولیستی و آغشته به انواع ابهامات خود را زاهدی عابد جلوه داد که هیچگونه دلبستگی به مقام و قدرت ندارد. اما او و همراهانش برای دستیابی به قدرت مطلقه برنامه های اصلی خود را در اطاقهای فکر مخصوص سازمان میدادند.ملی – مذهبی ها با رهبریت شخصیتهای چون مرحوم بازرگان و همراهان از نقشه های پنهان و در حاشیه خمینی غافل بوده و او را قادر به عملی کردن آن نمی دیدیند. تا اینکه خمینی و همراهان با همراهی توده های مذهبی هژمونی خود را بر اساس اصل ولایت بر جمهوریت و اسلام تحمیل کردند. نسل انقلاب که به دنبال حکومت عدل علی در چهارچوب جمهوریت و اسلامیت بود، مواجه با شبه نظامیان کمیته ای و نهادی به نام سپاه پاسداران شد. سپاه با سازماندهی کمیته های خودجوش و نیروهای داوطلب شکل گرفت. این نیروها که سابقه ذهنی کودتای 28 مرداد را با خود داشتند، تضمینی بود که در مقابل این گونه توطئه ها بتواند از انقلاب و دست آوردهای آن حفاظت کند. اما زمانیکه ارتشبد فردوست در خاطرات خود به گوشه ای از سناریو تشکیل سپاه و کمیته پرداخت ، برهمگان روشن گردید که ضد انقلاب مغلوب با نفوذ در این ارگان تحت رهبری روحانیت، توانسته باردیگر سلطنت مطلقه را در عبا و عمامه بازسازی کند. دکتر ابراهیم یزدی که وزیر امور خارجه دولت موقت بود، در کتاب خود در رابطه با همکاری ساواک و آخوندیسم سندی را بدین مضمون ارائه میدهد. از ساواک پرونده ای را برای من آوردند که شامل اسامی روحانیونی بود که تا آخرین روز حیات نظام شاه از این اداره مستمری میگرفتند و من این سند را بدون اینکه کپی برداری شود به احمد پسر خمینی دادم تا به امام دهد. حتما دکتر یزدی هم کماکان از خود سئوال میکند که چه تعداد از آن آخوندها حاکم شرع و قاضی و بازپرس بیداد گاه های رژیم شده، و چه تعداد از فرزندان انقلاب توسط آنها شلاق خوردند و مورد تجاوز قرار گرفتند و به جوخه های اعدام سپرده شدند. . فلسفه تشکیل سپاه پاسداران که برای حفاظت از دست آوردهای انقلاب یعنی آزادی و استقلال و حاکمیت مردم بر اساس جمهوریت و اسلام بود، با این دگردیسی به اهرم سلطه آخوندیسم تبدیل گردید. و تجاوز صدام حسین به ایران و اشغال خرمشهر، بهانه لازم را برای فراهم آورد که از یکسو سپاه از عناصر مردمی و معتقد به اهداف و آرمانهای انقلاب پاکسازی شوند، و از سوی دیگر عناصر مشکوک و آلوده به صف این نیرو راه پیدا کنند. خمینی با تحمیل اصل ولایت مطلقه آخوندیسم به جمهوریت بر اساس اسلام، سپاه را به وسیله تحمیل این کودتا تبدیل کرد، و سرکوب و سانسور و سازماندهی انواع نیروهای چماقدار را تحت عنوان بسیج و کمیته بدان اضافه نمود. جنگی که بعد از فتح خرمشهر و عقب نشینی نیروهای عراقی به مرزهای خود میتوانست به یک پیروزی و استقرار یک صلح و رابطه عادلانه بین دو کشور مسلمان تبدیل گردد، به وسیله خمینی به مدت 8 سال تداوم یافت. در طول این 8 سال هر صدای مخالفی به بهانه تضعیف نیروی خودی و تقویت دشمن سانسور و به بند کشیده شد. تا اینکه خمینی جام زهر را به خاطر حضور اپوزیسیون در عراق و شیوع نارضایتی ها و مخالفت در داخل نیروهای نظامی و مردم،برای بقای سلطه آخوندیسم به سر کشید. در طول 8 سال بخش زیادی از نیروهای سپاه و بسیج که در این جنگ قربانی مطامع فرعونی آخوندیسم شده بودند،خانواده شان توسط مافیای حاکم مورد انواع تعرض و بی حرمتی ها قرار گرفت. نیروی معتقد به آرمانها و اهداف انقلاب اسلامی بهمن، با اعتراض به آخوند خور شدن دست آوردهای انقلاب بارها به تظاهرات و اعتراض های گروهی روی آوردند. اما با سرکوب مستمر و سبعانه خمینی مواجه شده و شکست خوردند. عناصر نفوذی و استخدامی ساواک در سپاه به خصوص کسانیکه دارای کارت عضویت حزب رستاخیز بودند، در معیت امام جمعه های مساجد ضرار که در پایان هر منبری برای خانواده سلطنتی دعا میکردند، این نیرو را تبدیل به بازوی سرکوب و سانسور ولایت مطلقه نمودند. نهضت تشیع علوی بارها در مواضع خود سپاه را به تجربه های ایدئولوژیک و ماندگار تاریخ سیاسی اسلام به خصوص تشیع علوی فرا خوانده است. توابین و ملامتیان کسانیکه در سپاه یزید تا غارت خیمه های امام شهید و خانواده و یارانش نیز پیش رفتند.اما با یک دگرگونی اعتقادی، به بزرگترین سازماندهی ها بر علیه دستگاه یزیدی ارتقاء پیدا کردند. و از حضیض ذلت خود را به اوج عزت در تاریخ نبرد حق و باطل ارتقاء دادند. سپاه باید به جای پول نفت و گاز و بورسیه های ویژه خانوادگی و تضمین مالی با حسابهای بانکی در اروپا و مالزی و غیره، با مردم ایران صلح کند. در داستان نوح (ع) از بیان قرآن پسر نافرمان و خاطی وقتی با اتمام حجت پدرش که رسول خدا بود مواجه میشود، میگوید من به بلندی کوه ها پناه میبرم از سیل و طوفانی که در راه است، و پدر میگوید هیچ کوهی و بلندی در مقابل خشم پرودگار کارساز و نجات دهنده نیست. حال سپاه پاسداران و خامنه ای نیز باید تسلیم اراده حق مردم ایران یعنی جمهوریت بر مبنای اسلامیت شوند. همان اسلامی که از بیان قرآن یعنی کلام وحی امر حکومت را بر شورا قرار داده است و نه بر ولایت آنهم از نوع مطلقه آن. رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی ولایت مطلقه آخوندیسم اگر بیش از این تداوم داشته باشد ایران را دچار یک جنگ ویرانگر خواهد کرد. ما بر این باور طی سالیان در تمامی بیانیه ها تأکید کرده ایم که برای جلوگیری از این جنگ و سرنوشت شوم تنها راه واگذاری تعیین سرنوشت مردم در یک انتخابات و رفراندوم با حضور ناظرین بین المللی به اراده ملی خود آنهاست. و اینک سپاه پاسداران را بار دیگر فرا میخوانیم که از سرنوشت صدام و قذافی درس گرفته، و به این خواست مردم در جنبشهای ملی آنها تسلیم شوید.این خواست ما با توجه به حوادث تلخی است که در کشورهای چون عراق و لیبی به خاطر سماجت و لجاحت رزیم های دیکتاتور و یاغی روی داده، و نخستین درس عبرت از این حوادث تلخ نیز باید واگذاری سرنوشت سیاسی مردم به خود آن مردم باشد. سپاه پاسدران حتما میداند که نسل انقلاب با اهدای گل به ارتش کودتای 28 مرداد وجدان ملی آنها را بیدار کرد. و با شعار ارتش برادر ماست… ماشین سرکوب رژیم کودتا را از کار انداخت. اینک سپاه با دعوی ارزشهای ایدئولوژیک آیا پتانسیل مردمی و دینی اش تا حد ارتش شاهنشاهی و یا حتی نظامی های سرهنگ قذافی نیست؟ اگر سپاه نتواند از این فرصت استفاده کند، مطمئن باشد که دنیا به خصوص جهان آزاد و نظامهای معتقد به اصول و پرنسیپهای دموکراسی با مردم ایران همراه خواهد شد. و این همراهی هر چند تاکنون گرفتار باند بازیهای منافع محور از حقوق حداقل مردم ایران حمایت کرده است، ولی با رو شدن دست معامله گرها در هر دوسو، و انسجام و اتحاد جنبشهای مردمی،در منطقه، ما بزودی شاهد این همراهی و حمایت از مردم ایران نیز خواهیم بود. به همین خاطر سپاه پاسداران فرصت اندکی دارد که به خود آید و در احیای جمهوریت بر مبنای اسلامیت ، همراه با مردم تز اسلام منهای آخوند را در چهارچوب یک نظام دموکراتیک و قانون سالار در تاریخ سیاسی ایران متحقق سازد. این همراهی و همکاری توسط سپاه بدون شک گذشته آنها را در قضاوت مردم تغییر خواهد داد.
نابود باد رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی ولایت مطلقه آخوندیسم پیش به سوی استقرار دموکراسی توحیدی در ایران زمین
نهضت تشیع علوی —– اردیبهشت 1390 برابر با مه 2011