بیست و سومین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در شهریور شصت و هفت

بسم الله الرحمن الرحیم

وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَو چون برگردد [يا رياستى يابد] كوشش مى‏كند كه در زمين فساد نمايد و كشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهكارى را دوست ندارد . قرآن سوره بقره آیه 205

هموطنان و تلاشگران راه آزادی در شهریور امسال بیست و سه سال از کشتار و یا قتل عام زندانیان توسط رژیم ضد جمهوری و ضد اسلامی ولایت مطلقه آخوندیسم میگذرد. هر سال نیروهای سیاسی به شیوه های مختلف به گرامیداشت یاد شهیدان این کشتار پرداخته و هرکدام از آنها با تحلیل خاص این رویداد به قضاوت و نتایج متفتاوتی میرسند. اما نقطه اشتراک همه این تحلیل ها پرداختن به سبعیت و ضدیت رژیمی است که به حداقل حقوق انسان نیز حتی در مورد زندانی در بند معتقد نیست، و برای بقای سلطه خود آماده است هر جنایتی را مرتکب شود. دکتر محمد ملکی زندانی باسابقه و استادی که به تدریس آزادی و پایبندی عملی به الزامات آن بیش از عنوان استادی و حقوق ماهیانه اش پایبند است، در نامه ای به احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر مینویسد(جناب آقای دکتر شهید؛

من شهادت خواهم داد که در دهه ۶۰ شمسی چگونه زندانیان جوان و دانشجویان اعم از زن و مرد را پس از شکنجه بسیار، ده ده و صد صد هر شب برای اعدام می بردند و آنها به سوی سرنوشت می رفتند و در راه سرود می خواندند. حاضرم حقایقی را که خود شاهد آنها در زندانهای نظام ولائی بوده ام را برایتان ذکر کنم و پای هزینه آن نیز بایستم ). دکتر ملکی یکی از شاهدان کشتار 67 نیز هست و او در این رابطه بسا گفتنی ها دارد که تیغ سانسور و شلاق نظام ولایت مطلقه آخوندیسم تا کنون به او اجازه درج و نشرش را نداده است. خاطرات زندانیان سیاسی از این کشتار با دستور مشخص خمینی و اتمام حجت او ، گزارشگر مقاومت و شجاعتی از نسل انقلاب است که نمایانگر اراده ملی جویای آزادی و حاکمیت ملی می باشد. آمار این کشتار مختلف است ولی 4000 و بالای آن تقریبا مورد اتفاق بیشتر جریانهای سیاسی است. و این کشتار در تاریخ سیاسی کمتر ملتی آنهم در حوزه مبارزه برای آزادی گزارش شده است.بنابراین ملت کهن سال ایران برای دستیابی به جامعه ای آزاد و آباد هزینه بالائی پرداخته، اما چرا هنوز به هدف خود نائل نشده، بدون شک به تعادل قوا در نفطه عطفها بر میگردد. نقطه عطفهائی که تعیین کننده و رقم زننده سرنوشت یک ملت در درازنای تاریخ است. اگر مجاهدین مشروطه خواه در تهران خلع سلاح و تیرباران نمیشدند ، و اگر قبل از آن امیر کبیر را در حمام فین کاشان رگ نمیزدند، و در دوره ای نزدیکتر دکتر محمد مصدق را نیمه شب با پیژامه به زندان نمیبردند، و دولت ملی او میتوانست از حلقه تنگ محاصره استعمار و عمال شیخ و شاه آن خارج شود، بدون شک نوبت به آخوندیسمی نمیرسید که معلم شهید دکتر علی شریعتی و اسلام شناس بزرگ مرحوم مهندس بازرگان ماهیت، فقه ضد قرانی آنها را برای نسل مخاطب خویش روشن ساخته بود. هیچکس از خود سئوال نمیکند که چرا خمینی و شرکاء در دوران اولیه بهار آزادی ، شانس هژمونی مطلق را نداشتند. این درماندگی در مقابل نسل انقلاب تنها به خاطر کارعظیم ایدئولوژیک معلمی چون شهید دکتر علی شریعتی بود که نسل مخاطبش داشگاه را سنگر آزادی خود و ملتش کرده بود و نه مساجد ضرار. آخوندیسم با همکاری تنگاتنگ نیروهای امنیتی شاه تحت فرماندهی ارتشبد فردوست و همکارانش از همان بهار آزادی جنگ خود را با نسل آزادی اعلام کرد. و در این میان چپ رویهای کودکانه و توطئه گونه گرایشهای چپ . م.ل نیز بهانه لازم را برای رژیم خمینی ایجاد کرد، تا هرگونه طرح اصلاحی را سازماندهی ضعیف و نا کارآمد در مقابل توطئه محسوب کند. زمانیکه او شلاق را بالا برد، شاهد بودیم که چگونه حزب توده و اکثریت فدائیان خلق خط امامی شدند. و درهمراهی و همگامی اطلاعاتی با او تا سرحد تسلیم یاران نزدیک خویش نیز به مانند دریادار علوی ها پیش رفتند. اما این همکاریها و همراهی ها نیز غضب خمینی را حتی در مقابل حداقل انتقاد دوستانش نیز فرو نکاست. و او برای انتقام از نسلی که وفادار به آزادی و استقلال و حاکمیت قانون بود، همه ابزار حشونت را به کار گرفت. مرحوم منتظری نیز که به منزله جانشین او تلقی میشد، از این انتقامجوئی مصون نماند و با خانه نشین شدن طی سالها به شیوه مشکوک حذف شد. حال بازهم از خود می پرسیم که چرا خمینی حکم قتل عام زندانیانی را صادر کرد که منتظر آزادی خود از زندان بودند. جام زهر شکست در جنگ طلبی 8 ساله و نارضایتی و اعتراض نیروهای سپاه و یسیجی که به حکم خمینی برای آزادی قدس از طریق کربلا سالیان خشونت را بر خود و مردم تحمیل کرده بودند، همگی باعث شد که او اثرات جام زهر شکست را با کشتار زندانیان سیاسی اندکی تسلی بخشد. تا نظام ولایت مطلقه در پیروی از خط به اصطلاح ضد امپریالیستی او دوام بیاورد و نیروی جانشین و مدعی و شاهد کجرویهای او در صحنه حضور نداشته باشد. خمینی حکم این قتل عام را صادر کرد و خاتمی و رفسنجانی و شرکاء هم فرمان او را به اجرا گذاشتند. حکومت ولایت مطلقه آخوندیسم با پروسه ای سراسر آغشته به خیانت و جنایت و ترور ، به دشمنان تاریخی و ایدئولوژیک اسلام آذوقه تبلیغی فراوان عرضه کرد، تا آنها با اتکاء به این فراوردهای خمینی بتوانند در تریبونهای تبلیغاتی خود اسلام و پیامبر خاتم را متهم به انواع خشونت سازند. سلمان رشدیها با استفاده از همین بستر تبلیغاتی داشتان آیات شیطانی را تدوین کرد و بسیاری دیگر نیز در تریبونهای تبلیغاتی روش او را ادامه دادند. اما خمینی و ریزه خوران سفره او نمیدانستند که خداوند خیر الماکرین است و تمامی بافته ها و ساخته های آنان به مانند مارهای تقلبی فرعون مصر در مقابل اعجاز خداوندی به وسیله موسی علیه السلام نقش بر آب خواهد شد. کشتار شهریور 67 در ادامه کشتار سال 60 ، بر نسل وفادار به آهداف و آرمانهای انقلاب ضربه سنگینی بود، اما از خاکستر این شهیدان نسل 18 تیر سر برآورد. این نسل که با حداقل دسترسی به پیام معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی یعنی اسلام منهای آخوند، خمینی و رژیمش را به چالش طلبیده بود، در اندک زمان بزرگترین تحول را در جامعه اسیر انواع سانسور و سرکوب ایران، ایجاد کرد. رژیم دیکتاوری ولایت مطلقه چون نتیجه رویش برق آسای تز اسلام منهای آخوند را در بین نسل دوم مشاهده کرد، باردیگر به سفسطه جانشین سازی از سوی حامیان ولایت برآمد. خاتمی با تز جامعه مدنی ولائی حاصل این چاره جوئی ولایت مطلقه بود. طنز تلخ و تراژدیک تاریخ ایران در این ماجرا این است که خاتمی ضمن همراهی و امضای این کشتار مدعی جامعه مدنی و قانون گرائی شد. و ما شاهد بودیم که این اشک تمساح برای قانون و جامعه مدنی در کادر مأموریت به نظام ولایت چه انرژی گزافی از جامعه را به یغما برد. جامعه جهانی در باور به این مانور نظام ولایت مطلقه آخوندیسم، خاتمی را گورباچفی در نظام ولایت لقب داد. و با اختصاص دکتراهای افتخاری و سفر های پر طمطراق ، شکنجه و اعدام و ترور توسط این رژیم در داخل و خارج به فراموشی سپرده شد. در مقابل با هرسازشی و قراردادی که با این رژیم منعقد میشد ، نیروهای سیاسی درد اخل و خارج قیمت آن را بایستی از جان می پرداختند. سرکوبی جنبشهای دانشجوئی سرانجام در رقابت جناحهای رژیم در انتصاابات ریاست جمهوری به جنبش سبز تبدیل گردید. دانشجویان و اقشار دیگر جامعه در این دوئل مافیای ولایت، با حرکت خودجوش و متهورانه خود در پی ایجاد جبهه مردم در مقابل تمامیت حاکمیت بر آمدند. و خامنه ای با مشاهده نتایج اولیه این حرکت خود جوش متأثر از بستری از آگاهی و سازماندهی که نسل انقلاب ایجاد کرده بود، دستور کشتار را به وسیله احمدی نژاد صادر کرد. و با گلوله باران شدن جمعیت غیر مسلح و با اسارت و زندانی و شکنجه و تجاوز بدانان، نظام ولایت باردیگر ضدیت هیستریک خود را با هر تعریفی از آزادی به نمایش گذاشت. چون بر این امر واقف است که با حضور آزادی استبداد و مستبد جائی نخواهد داشت. در گرامیداشت بیست و سومین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی، خیزش توده های مردم در خاورمیانه فصل آزادی ملتها از یوغ دیکتاتورها آغاز شده است. اما مردم ایران و جنبشهای حق طلبانه آنها کماکان از حمایت شایسته برخوردار نیست. با تجربه برخاسته از تحولات در خاور میانه و همچنین با استناد به جنبشهای درونی در ایران وسایر کشورها، مردم ایران نیز به مانند مردم لیبی و سوریه احتیاج مبرم به حمایت تمام عیار بین المللی دارند. کسانیکه از موضع مبارزه ضد امپریالیستی و یا ناسیونالیم دوران جنگ سرد، حمایتهای بین المللی را نوعی دخالت و اعمال هژمونی قدرتهای مداخله گر میدانند، نا خواسته به جبهه ولایت نیرو اعزام میکنند تا او با خیال آسوده، مردم خلع سلاح شده و در بند را به شیوه های مختلف زجرکش کند. نهضت تشیع علوی از مقطع آغازین موجودیت خویش بر این امر استراتژیک تأکید داشته است که مردم ایران و هر کشور دیگر در صورت ناتوانی در مقابله با حاکمیتهای ضد قانون ، ذیحق هرنوع کمک سیاسی و نظامی است. و برای عملی شدن اعلامیه جهانی حقوق بشر در جوامع تحت سلطه دیکتاتورهای نفت فروش ، بدون شک حمایت بین المللی حرف آخر را در غلبه جبهه مردم بر حاکمیت ضد قانون خواهد زد. مرثیه سرائی برای شهیدان راه آزادی و روضه خوانی به سبک آخوندیسم که هرسال در این روزها برگزار میشود پاسخ درست به خواست و اهداف آن شهیدان نیست. آرمان و اهداف شهدا که همانا آزادی و حاکمیت قانون است بایستی مرثیه آنان باشد. همانطور که در سنت آخوندیسم گرامیداشت بزرگترین طلایه دار آزادی یعنی امام حسین (ع) به تعزیه و سینه زنی و قمه زنی تبدیل شده است، اینک عده ای در تلاشند تا بر شهیدان زمان نیز همین سنت را تحمیل کنند. و همچنین این شهیدان را نباید هزینه روشهای نا کارآمد مبارزاتی کرد، و با تقدیس و تکریم آنان از اصلاح و ترمیم و نوآوری در تاکتیک و استراتژی به عنوان وارث سنت آنان پرهیز نمود. حکومت ضد جمهوری و ضد اسلامی ولایت مطلقه آخوندیسم یکی از مصادیق بارز آیه قرآنی در سرلوحه این گفتار است. به راستی اینها با دم زدن از اخلاق و دین و تبلیغ آخرت گرائی از فراز منابر ، در تدارک فرصتی بودند تا به حکومت دست یابند و آنگاه دنیا را با تمسک به دین و روحانیت از آن خود سازند. تجربه قرون وسطی در اروپا توسط پاپیسم نیز بر همین سیاق بود. و روشنفکران و مبارزین اروپا با نتایج حاصل از حکومت کلیسا بود که با عرضه تئوریهای غیر دینی و ضد دینی جامعه خود را از بنیانهای اخلاقی استراتژیک محروم کردند. تصور عده ای از سیاسیون ایران نیز بر این است که با تجربه حاکمیت آخوندیسم دین را به خصوص در حوزه سیاست و مدیریت به نفع آخوندیسم مصادره کرده و آن را ملک خصوصی آنها تلقی کنیم. اما قیاس آنها به قول اهل منطق مع الفارق است. و امروز فرهنگ و ارزشهای دینی است که بزرگترین تشکلهای سیاسی را برای دست یابی به آزادی و حاکمیت ملی در ایران سازمان میدهد.شهریور در تاریخ سیاسی ایران ماه تاریخ ساز و یاد آور و حامل سرگذشت شخصیتهائی است که در تاریخ سیاسی و دینی مردم ایران نقش آفرینی کرده، و سنتهای مبارکی را به خصوص در حوزه بازگشت به قرآن از خود به یادگار گذاشته اند. عالم جلیل القدر و اسلام شناس قرآنی آقای طالقانی یکی از این شخصیتهای نادر است. طالقانی با نگاشتن مجموعه پرتوی از قرآن ترجمه و تفسیر قرآن را به میان نسل جوان پیگیر مسائل سیاسی برد. و با سخنرانی در مسجد هدایت به مانند معلم شهید دکتر شریعتی مسجد را از روضه خونی و لاطائلات آخوندیسم برحذر داشت. او با معلم شهید و نویسنده شهیر مرحوم جلال آل احمد رابطه نزدیک داشت، و با مجاهدین شهید بنیانگذار سازمان مجاهدین خلق نیز همراه و همگام بود. همانطور که میدانیم پدر طالقانی با بحثهای تحت عنوان با قرآن در صحنه آخوندیسم را دچار ترس و بحران کرد. آنها برای اینکه توده های معتقد، مسلح به روش شناخت قرآنی از اسلام نباشند، بحثهای پدر طالقانی را بر نتافته و با توطئه او را از صحنه حذف کردند. سی و دومین سالگرد این معلم قرآن مصادف با گرامیداشت یاد شهیدانی است که بسیاری از آنها ، در عمل به پیام قرآن از او درسهای بسیاری آموخته بودند. طالقانی با دفاع از اصل شورا در مقابل حکومت ولایت مطلقه آخوندیسم، و حمایت از حقوق اقوام در چهارچوب یک حاکمیت ملی، مورد غضب خمینی واقع شد. نزدیکی ها و همراهی های او با نسل انقلابی که بر اساس آموزه های بدیهی قرآن سلطه ولایت مطلقه را با اتکا به تز معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی بر نمی تافت،و دفاع از حقوق اقوام ، بر اصل حاکمیت شورا، در نهایت عمال ولایت را به نفی فیزیکی او واداشت. پدر طالقانی در نقل خاطراتی از زندگی خود به جدائی و اعتراضش به فقه آخوندیسم اشاره کرده و میگوید( من وقتی به تهران آمدم دیدم دو راه دارم،یکی محراب و منبر و رسوم روابط معمولی آخوندی و یکی قرآن را به مردم گفتن و تفسیر کردن علی رغم بدنامیها و اشکالاتی که ممکن بود پیش آید.. و در مصاحبه دیگر راجع به نهضت بازگشت به قرآن میگوید( از وقتی که من شروع به گفتن تفسیر قرآن کردم از دو طرف کوبیده میشدم ، از یکطرف مجامع دینی که چه حقی دارد کسی تقسیر قرآن بگوید؟ این قرآن درست باید خوانده شود، و به قرائتش مردم بپردازند،گاهی هم در مجالس فاتحه ..چقدر من فشار تحمل کردم تا بتوانم این راه را بازکنم .. که قرآن برای تحقیق است، برای تفکر و تدبر است ، نه صرف خواندن و تبرک و تیمن جستن… پدر طالقانی فریاد می کشید ..شما را به خدا بیائید در این کشور شیعه قرآن را از دست عمال اموات بیرون بیاورید ، گویا هرجا که صدای قرآن بلند میشود، صدای مرگ و میر است، در خالی که این کتاب ، کتاب حیات ، کتاب حرکت، کتاب قدرت، کتاب هدیت، و کتاب ایمان است…. معلم شهید در رابطه با این حرکت رنسانسی پدرظالقانی میگوید( هر وقت از مشهد به تهران میامدم ، در آن سالهای بسیار سیاه ، تنها پناهگاه ما مسجد هدایت بود که این پیر مرد در آنجا تفسیر میکرد… بسیاری از شهدای کشتار سال 67 از خیل زنان و مردانی بودند که با تأسی به طالقانی و شریعتی مرز سرخ خود را با ارتجاع ولایت مطلقه اعلام کرده و از آزادی و شورا به عنوان اساس یک حاکمیت مردمی کوتاه نیامدند. با یاد و گرامیداشت شهدای راه آزادی که حانباختگان شهریور 1367 کاروانی از آن بود ، خطاهای گذشته خود را در به کارگیری ابزار مناسب و کارآ در مبارزه با آخوندیسم ، تصحیح کرده ، و برای قیام به مسئولیت استراتژیک خود اراده را صیقل زنیم. بهار خاورمیانه بایستی از کشور ما آغاز میشد که ذیحق رتبه اولی را داشت. شهیدان شاهد اعمال ما در پاسخگوی مناسب به مسئولیتها هستند. اینک نسل سبز به عنوان وارث تجربه سنگین و خونین این شهدا با تجربه کافی باید ، به مسئولیت خود در پاسخ به الزامات یک جنبش دارای سابقه مملو از فدا و جسارت برای آزادی و عدالت، به شیوه شایسته تر پاسخ گوید، و ضمن پرهیز از دامهای ارتجاع ولایت مطلقه آخوندیسم ، نسل وفادار به آهداف و آرمانهای انقلاب 57 را در برداشتن گام نهائی یاری رساند. جنبش سبز اگر نتواند و یا نخواهد حامل پیام استراتژیک این تجربه سنگین و خونین نسلی از شهیدان و مبارزین باشد، بدون شک از سوی مردم حمایت لازم برای مهار کردن نظام ولایت مطلقه را دریافت نخواهد کرد. جریانهای مافیائی که با ماسک ملیت و یا دین و علم در پی اعمال هژمونی منافع محور خویش بر جوامع بشری هستند به منزله ویروسهای در حال سکون و منتظر زمان موعد میباشند که چنانچه شخص از طریق دکتر و با آزمایشهای به موقع نتوانست آنها را کشف و خنثی کند، بر علیه سلامتی انسان عمل کرده و او را تا سرحد مرگ پیش میبرد. و یا چاه های هوائی در مسیر پرواز هواپیما ها که با عدم تشخیص خلبان منجر به سقوط او میگردد. امید است در پرتو تجربه برخاسته از رنج و خون شهیدان شاهد و معلمان پیشتاز آنها ملت ایران با خروج از بن بست دیکتاتوری ولایت مطلقه آخوندیسم دیگر مواجه با شعبات آن در حوزه های دیگر نشود. این جریانهای مافیائی به قول قرآن که ابتدای این اطلاعیه آورده شده ، هرگاه فرصت ریاست پیدا کنند ، جز خرابی حرث و نسل ثمره ای دیگر نخواهند داشت.

سلام بر شهدای راه آزادی سلام بر مفسر و معلم قرآن پدرطالقانی

پیش به سوی استقرار دموکراسی توحیدی در ایران زمین

نهضت تشیع علوی —- شهریور 1390 برابر با سپتامبر 2011