` …از شمار خِرَد هزاران بیش!
دو چشمی که دیروزبسته شد، از شمار هزاران چشمی نبود که فقط خود را میبینند! “عزت”، عزت ایران را آرزو می کرد و درد امروز و دغدغه “ایران فردا” را داشت. او سالیانی دراز همچون “سحابی” از ابر بهاری بر دشتهای تشنه آزادی، امنیت وعدالت بارید و رفت. آرش ما در بارش خود از فراز دماوند، با تیرکلام و تیغ قلمش کار صدهزاران تیغه شمشیر کرد و مرزهای منافع ملی و مصلحت دین وسیاست را در قلمرو هرکدام نشان داد. براو و بر پدر پاکش درود و رحمت باد.
وقتی مرجعی دینی یا مقام مذهبی مهمی از دنیا میرود، درصفحات ترحیم روزنامهها و اطلاعیههای نصب شده بر دیوار شهرها این جمله عربی را با ترجمهاش زیر عکس آنها مینویسند که: “هر گاه عالمی از دنیا برود، رخنهای در اسلام ایجاد میشود که چیزی آنرا جبران نمیکند”.
مهندس عزت الله سحابی البته فقیه و مفتی نبود، اما اگر علم دین را، از محدوده فقه و اصول گستردهتر بدانیم، او حداقل ۶۰ سال در انجمنهای اسلامی دانشجویان و مهندسین تحقیق عمیق دینی کرده و به راستی در دیانت صاحب نظر بود. در سیاست نیز، به شهادت کارنامه درخشان مجاهدتهایش؛ از عضویت در نهضت مقاومت ملی، جبهه ملی، نهضت آزادی ایران، شورای انقلاب و نمایندگی مردم در اولین مجلس پس از انقلاب و… سیاستمداری کم نظیر بود.
در جامعه شناسی و اقتصاد هم سر رشته داشت، هرچند متخصص و استاد دانشگاه نبود، اما با مطالعات گسترده و تجربیات ارزندهاش در اداره وزارت برنامه و بودجه و دهها مقالهای که در دوران انتشار “ایران فردا” عرضه کرد، در زمره کارشناسان مطرح در این زمینه به شمار میآمد. در مهندسی و صنعت نیز، کارشناسی طراز اول بود و نه تنها در پشت میز، که در کارخانه و با کارگران زندگی میکرد.
همه آنچه گفته شد، از آثار علم و خِرد بود، اما مهندس چیزی بیش از اینها داشت که میان ملت ممتازو محبوبش کرده بود؛ او عشق و اخلاق نیز داشت. عشق ِخدمت بیریا و ریاستطلبی به مردم و دغدغه آسیبهای اجتماعی و درمان دردهای فقر و فحشاء و فساد، همچنین جهل و جور و جمود از اهل زور و زر و تزویر. او عمری را در مبارزه با ظلم و بیعدالتی و عوامل این تیره روزیها سپری کرد و حداقل ۱۵ سال از عمر خود را در زندانهای ظالمان هر دو نظام گذراند (۳بار قبل از انقلاب و ۳ بار پس از انقلاب).
قرآن در وصف پیامبر اسلام آورده است که:
“رسولی از میان خودتان آمده که رنجهای شما بر او بس گران است، حریص بر (نجات و سعادت) شما و بر مؤمنین بسیار رئوف و مهربان است” (توبه ۱۲۸)
مهندس سحابی با پیروی از چنین اسوهای، در روزگاری که اکثر مردم برهوسهای دنیائی حرص میزنند، به راستی حریص حراست از حقوق مردم بود و هوسی جزکاستن از درد و رنجهای ملت نداشت. او به راستی و عمیقاً دردمند بود.
برخی از کسانی که زیر عکسشان آن جمله معروف را مینویسند، با رفتنشان آب از آب تکان نمیخورد! بلکه جای دیگران بازمیشود! اما دریغ و افسوس که با رفتن عزت الله سحابی، ملت ایران مشفق دلسوزی را که گنجینهای از علم، اخلاق، انسانیت و ایران دوستی بود را از دست داد.
در انتها به دو خاطره از شجاعت آن شریف اشاره میکنم که در شهادت بر شهامت کم نظیرش کفایت میکند:
۱- وقتی “اصل ولایت فقیه” در مجلس خبرگان به تصویب رسید، در چنان جوّ وحشت و سرکوبی، مهندس سحابی تنها کسی بود که شجاعانه برخاست و صریحاً مخالفت خود را اظهارکرد. عصر همانروز نیز در اجتماع پارک خزانه ابعاد این فاجعه را برای مردم برملا نمود. از ایشان نقل شده که صبح روز بعد در حالی که همه نمایندگان از او فاصله میگرفتند، مرحوم بهشتی در آغوشش گرفته و میگوید:”آقای مهندس، ما باید این دردها را در سینه خود نگه داریم”!؟ از یکی دیگر از آیت اللههای محافظه کار (که هنوز هم در کمای سکوت است) میگفت که به رغم مخالفتهای قبلیاش علیه تز ولایت فقیه درجلسات داخلی مجلس، و تحریک و تشویق مهندس به اعتراض کردن! در روز رأی گیری، از ترس عواقب مخالفت، به علامت موافقت با ولایت فقیه ازصندلی خود برخاست!
۲- با فوت آقای خمینی، با تجدید نظری که برای تحکیم قدرت جانشینان در قانون اساسی به عمل آمد، پس از ختم جلسات مجلس خبرگان، به نقل از مهندس سحابی، آقای خامنهای نمایندگان را فراخوانده ودرخواست میکند در دو موردی که عنوان “ولایت فقیه” در متن اصلاحی آمده، کلمه “مطلقه” را نیز به آن اضافه نمایند! مهندس سحابی اولین کسی بود که طی نامهای ۸ صفحهای و سرگشاده، عواقب این خطا و خسران را علناً اعلام کرد.
این فراز حکیمانه از امام عارفان در وصف “صابران” که عمری را در غم مردمان با محرومیت و درد و رنج سپری کردند تسلی بخش امروزماست:
“روزی چند در بلاها پای فشردند که از پی آن آسایشی ابدی است، چه داد و ستد پرسودی پروردگارشان نصیب کرده است! دنیا (پست و مقام) برآنها روی آورد اما نپذیرفتند، به اسارتشان گرفت، ولی جان خویش فدا کردند تا از اسارت برهند” (خطبه ۱۸۴ متقین).
۱۰ خرداد ۱۳۸۰
۳۱ ماه می ۲۰۱۱
________________________________________
` باغ وحش بیمسئول و مراقب!
وقتی حیوانی وحشی ازقفس بیرون میزند و جان بیگناهانی را میگیرد، پس از خلاص کردن آن، سراغ مسئول و مراقب باغ وحش میروند که با بیلیاقتی و سهلانگاری خود موجب مرگ انسانهائی شده است. اراذل و اوباش و اشرار هم باید در بند و حصار قانون باشند تا شهروندان از شرارتشان ایمن گردند، اما اگراستبدادگرانی بخواهند سنگ را بسته و سگ را رها کنند، دراین صورت صاحب سگ را باید به سئوال کشید! کما آنکه در کشورهائی که قانون اعتبار دارد، رها کردن سگ جرم محسوب میشود و جریمه دارد.
این که در منشور حکومتی امام علی(ع) به زمامدار گفته شده: “نسبت به مردم همچون حیوانی درنده مباش تا خوردنشان را غنیمت بشماری”، مسلماً شخص زمامدار را با اعوان و انصارو نیروهای سرکوبش مورد نظر داشته است.
در دیاری که آزادی وجود دارد و مردم صاحب اختیارند، عالیترین مقامات دولتی زیر ذرهبین روزنامهها و احزاب ملی مردمی قرار دارند و با کوچکترین رشوه و رسوائی یا خطا و خیانت زیردستان، مجبور به استعفا میشوند. در ارتش نیز چنین است، و با خطای افسران جزء، فرماندهان کل نیز بازخواست و بعضاً خلع درجه یا تنزل رتبه داده میشوند!
بانوئی بیگناه که از زندان برای آخرین دیدار با پدر به اغماء رفته خود به مرخصی میرود، در روز تشییع جنازه پدر، که با هزار تهدید و تحدید در روستائی اطراف تهران انجام شد، به دلیل مقاومت در برابر جنازه دزدی ِ مأموران لباس شخصی و سپاهی و بسیجی!، در اثرخونریزی داخلی ناشی از ضربات وحشیانه فرمانده آنان به قتل میرسد و جنازهاش نیز مدتی مصادره میگردد!؟ اما در نظام ولائی!! چنین جنایتی نسبت به دختر شخصیتی که عضو شورای انقلاب، رئیس سازمان برنامه و بودجه، نماینده مجلس این کشور بوده و ۶۰ سال کارنامه خدمت به این کشور داشته است، نادیده گرفته شده و چه بسا مورد تشویق قرار میگیرد!؟
اگر این حادثه اتفاقی استثنائی و حساب نشده بود، جای اغماض داشت، اما چنین شیوههائی رسم روزگار و عادت اشرار مسلح و مسلط بر مملکت و جان و مال مردم شده است! مگر با تشییعکنندگان جنازه پدر مهندس موسوی که سه دهه ستایشگر خدمات نخست وزیریاش در دوران جنگ و جبهه بودند، غیر از این کردند؟ جنازههای سبز را دزدیدن و شهید رُبائی، سیره سالهای اخیر اشرار شده است!
مگر درمورد رفسنجانی، که رهبری ولایتش را وامدار اوست، و با دخترش کم فحاشی و فضیحت کردهاند؟ مگرمداحان اهل بیت که باید دهانشان از درشتی و زشتگوئی پاک باشد، و برخی فرماندهان نظامی، کم دشنام به احمدینژاد و یارانش، که هزارتقلب و تبانی درانتخابش کردند دادهاند که به افاضل و افتخارات ملت ندهند!؟ وقتی آب از سرچشمه گل آلود باشد، در انتها به لجن میکشد! وقتی همه حواس و همّ و غمّ “میرآب” به سروری و سیادت و “سهم آبه” خود و غافل ازغلط کاریهای مأموران باشد، پاک کردن لجنها مثل پرداختن به نقش ایوان خانهای است که از پایبند ویران است.
از آنجائی که برخی هنوز براین باورند که گویا رهبری از بدو تولدشان هم ذکر یاعلی گفتهاند، بیمناسبت نیست اشاراتی به احساس مسئولیت آن پیشوای عدالت به آنچه در سرزمین تحت امرش میگذشت بکنیم تا بیشتر روشن شود که دوصد گفته چون نیم کردار نیست.
امام علی(ع) در اعتراض به بدخوئی و درشت گوئی استاندارش در بصره، که خویشاوند هم بوده است، در ارتباط با مخالفین مینویسد: “ما هر دو در خیر و شری که انجام میدهی شریک هستیم” (فانا شریکان فی ذلک – نامه ۱۸ نهج البلاغه). در آغاز خلافتش نیز خطاب به همه یارانش میگوید: “در حقوق مردم و شهرها از خدا بپرهیزید، زیرا شما مسئول هستید حتی در برابر زمینها و ستوران!” (اتقواالله فی عباده و بلاده فانکم مسئولون حتی عن البقاع والبهائم- خطبه ۱۶۶/۱۶۷).
آیا آن مقام معظم! در نظام ولائی (درعمل جنائی) از جنایاتی که اراذل و اوباش درحراست ازولایت مطلقهشان میکنند، احساس مسئولیت و شراکت در جنایت نمیفرمایند؟… امام علی(ع) در همان عهدنامه به استاندار خود در مصر میگوید: “بدان که در مشت زدن، چه رسد سختتر از آن (مثل باتوم های امروزی) امکان کشته شدن وجود دارد، مبادا نخوت سلطنتت تو را از پرداخت خونبها به اولیاء مقتول بازدارد”….آیا جناب ایشان حاضرند از قله غرور پائین آمده و عذرخواهی زبانی سادهای به خاطرقتلی که قصاص هم دارد، ازمادر و همسر هاله سحابی بکنند؟ مادران و پدران مقتولین جنایات کهریزک پیشکش!
این سخن از زبان هر واعظی بارها نقل شده است که علی(ع) از این که در قلمرو حکومتش خلخال از پای زنی یهودی که در ذمه حکومت اسلامی بوده به زور ربوده شده است، فرمود: “اگرمسلمانی از شنیدن این خبر بمیرد، نه تنها بر او ملامتی نیست، که سزاوار است بمیرد” آیا مقام معظم رهبری! از کشتن یک دختر مظلوم در مراسم خاکسپاری پدرش به گناه آنکه عکس او را درآغوش گرفته است خم به ابرو میآورند؟
در قرآن آمده است که روز قیامت از مظلوم کشته شدگان خواهند پرسید که به چه جرمی کشته شدهای (بای ذنب قتلت)، اگر شهید هاله پاسخ داد از آنکه ادعای ولایت مطلقه بر ما میکرد بپرسید، شما چه پاسخی دارید؟
اگر امروز سر خود را زیر برف باورهای من درآوردی خلاف کتاب خدا و قانون مردمان میکنید، فردا زانو زده در پیشگاه خدا ناچاربه پاسخ خواهید شد. هم مهندس سحابی در سلولها و خانههای امن اطلاعات و عملکرد نظام شما دق مرگ شد و هم هاله سحابی روز روشن در برابر صدها چشمی که فردا شهادت خواهند داد شهید گردید. البته همه آنها که در آن جنایت شرکت داشتند شریک جرم هستند، اما سهم حضرت ولایت عظمی که این اشرار را به جان مردم افکنده سنگینتر خواهد بود. این حکم قرآن است، اگر نمی ترسید بخوانید:
“آنها که آن کار واژگونه را مرتکب شدند، (نه بیگانگان، که) گروه متشکلی در میان شما هستند. این (حادثه) را به ضرر خود نپندارید، بلکه نتیجهاش (با افشای ماهیت آنها) به نفع شما خواهد بود. هریک از آنان به تناسب نقشی که داشته کیفر میشوند، اما آنکه نقش اصلی را ولایت کرده، عذابی عظیم خواهد داشت”
(سوره نور آیه ۱۱)
۱۲ خرداد ۱۳۸۰
دوم ماه ژوئن ۲۰۱۱
________________________________________ `
`